راه های پیشگیری از بیماری های روانی درجوانان (1)
جوانی بهار زندگی است و لازمه بهره بردن از این فصل زیبا، برخورداری کامل از سلامت درهمه ابعاد آن است. یکی از جنبه های سلامت، سلامت روانی است. سلامت روانی بسان سلامت جسمی و بلکه برترازآن است و برای به دست آوردن و حفظ آن، باید راهبردهای بهداشتی روانی و مراقبت از روان را آموخت و به آنها پایبند بود.
روان یا روح، بخش اصلی و مانای وجود انسان است و سلامت این بخش، اصول و شاخص هایی دارد که آگاهی ازآن برای همه، به ویژه جوانان ضروری است. در این مقاله برآنیم تا با نگاهی دینی و روان شناختی، به تبیین این موضوع اساسی در زندگی جوان بپردازیم و راهبردهای حفظ از سلامت روان را به مخاطبان عرضه کنیم.
تعریف سلامت
سازمان جهانی بهداشت، سلامت را این گونه تعریف می کند: «سلامت عبارت است از حالت آسایش کامل جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی؛ نه فقط نبودن بیماری و ناتوانی.» (1) براین اساس، به شخصی سالم گفته می شود که از نظر بدنی، روانی و تعاملات اجتماعی و نیز پایبندی به مذهب و مسائل معنوی خویش، دارای ثبات و چارچوبی درست باشد.
سلامت از نگاه دین
اسلام، دینی کامل و کمال آفرین است. در این شیوه الهی که آخرین نسخه فرستاده شده برای سعادت مندی بشراست، از هیچ نیازی غفلت نشده است. دراسلام عاقبت و سلامت نه تنها یک ارزش، بلکه یک ضرورت است و حفظ سلامتی بدن و روان و مراقب ازآنها، یک واجب شرعی معرفی شده است. تن و روان هدایای الهی اند و بشرتنها امانتدار آنهاست؛ از این رو، حق آسیب رسانی به این امانت ها را ندارد.
افزون براین، سلامت در فرهنگ اسلام، یک ارزش است که با تعبیرهایی لطیف مانند برترین نعمت ها، گواراترین نصیب ها، نعمتی که قدر آن ناشناخته و از نظر دور مانده است، نعمت دنیا، نعمتی که بدون آن خیری در زندگی نیست، نعمتی که آدمی از شکر آن ناتوان است، حسنه دنیا، دارایی مخفی، ایمنی دردنیا، سرمایه زندگی و ده ها عنوان دیگر، توصیف و اهمیت آن گوشزد شده است. همچنین در قالب دعاهای مختلف به عنوان یک درخواست مهم از پروردگار مطرح و به اهل ایمان آموزش داده شده است.
امام زین العابدین (ع) در دعای بیست و سوم صحیفه سجادیه، عافیت و سلامت کامل را ازمعبود خود چنین می طلبد:
خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و تندرستی (عافیت) را لباس تنم کن و سراپای مرا به تندرستی فرو پوشان و با آن مرا امان بخش و گرامی بدار و بی نیاز گردان و تندرستی را به من صدقه ده و آن را مال من کن و همچون فرشی زیر پایم بگستران و آن مایه بیماری که درمن است به تندرستی بدل فرما و میان من و تندرستی در این جهان و آن جهان جدایی میفکن.
معیارهای سلامت روانی
سلامت روانی هنگامی وجود دارد که انسان رفتاری صحیح و متناسب با جامعه خود داشته باشد. رفتار برخاسته از اندیشه منطقی و واقع گرا، درک درست و واکنش مناسب است. ازاین رو، فرد سالم رابطه ای سالم با جامعه برقرار می کند. فرد سالم رضایت و نگرانی منطقی دارد و می تواند فشارهای زندگی راتحمل کند و برخشم، ترس و اضطراب خویش، کنترل و تسلط داشته باشد. انعطاف پذیراست و خود و دیگران را دوست دارد. به تناسب توانایی هایش از خودش توقع دارد. در زمان حال زندگی می کند.
در مقابل، فرد ناسالم، نارضایتی و نگرانی غیر واقعی از خود نشان می دهد و نمی تواند احساسات، عواطف و خشم خود را در مقابل فشارهای روانی کنترل کند. اندیشه غیرمنطقی دارد و اهل افراط و تفریط است. انعطاف پذیر نیست و ممکن است ازخود و دیگران متنفر باشد. توقعات او ازخودش به تناسب توانایی هایش نیست و بیشتر وقت ها اندیشه او با غفلت از زمان حال، در گذشته ها یا آینده موهوم سپرمی کند.
نشانه های بیمار بودن روان
1. فرار از واقعیت ها: بیشتر به صورت شرم بیش از اندازه، درخود فرو رفتن، پناه بردن به خیالات و ناتوانی در تصمیم گیری دیده می شود.
2. خودخواهی و زیاده خواهی: بیماران روانی انتظاردارند که دیگران تمام توجه، وقت و حتی ثروت خود را برای آنان صرف کنند.
3. حالت بدبینی و رفتار تهاجمی: بیماربه دیگران به شدت بدبین می شود و همه را بدخواه خود می پندارد و رفتار تهاجمی و تلافی جویانه در پیش می گیرد.
4. سرسختی و لجاجت.
5. تشویش خاطر: بیمار، بدون دلیلی مشخص، نگران و مضطرب و از وقوع اتفاقات ناگوارخیالی بیمناک است.
6. افسردگی: بیماررا به گوشه گیری و از دست دادن نشاط و امید سوق می دهد.
7. تغییر حالات و رفتار: با احساس بیماری های خیالی و شکایت از درد و رنج بیماری همراه است.
پینوشتها:
1. محمد اصفهانی، آیین تندرستی، ص12.
منبع: نشریه گلبرگ- ش116
نقش نشاط در زندگی جوان (5)
آگاهی از تکنیک هاى موفقیت
یکی از راهای کسب نشاط و شادی در زندگی، رسیدن به موفقیت و درپی آن اعتماد به نفس است که میتوان با کمک تکنیکهای ذیل به آنها دست پیدا کرد.1 . خود را سرزنش نکنید: سرزنش و سرکوفت زدن به خود، نشاط و شادمانى را از شما سلب مى کند، زیرا نسبت هاى ناروا به خود دادن، در ضمیر ناخودآگاه باقى مى ماند و از ضمیر ناخودآگاه پیام هاى منفى به ذهن مخابره مى شود و در این شرایط احساس مى کنید که توان انجام کارى را ندارید. البته این گفته بدان معنا نیست که اشتباهات را نادیده بگیرید، بلکه نشان مى دهد که راجع به نقاط ضعف و قدرت، باید قضاوت منصفانه داشت.2 . خود را تشویق کنید: انتظار نداشته باشید که دیگران از شما تعریف کرده و یا شما را تشویق کنند. چه بسا بى توجهى یا حسادت و نظایر آن باعث مى شود که دیگران کمتر شما را تشویق کنند، ولى خودتان را هر چند وقت یک بار تحسین کنید و پاداش بدهید. این امر، وجودتان را از شور و شوق و شادمانى لبریز مىکند.3 . بر نقاط قوت خود پافشارى کنید: بالیدن به توانایى هاى خود، برچسب منفى به خود نزدن و برجسته کردن امتیازات، احساس رضایت و خرسندى به شما خواهد داد. پس با هر نوع تفکر منفى برخورد کنید تا غم و غصه شما را فرا نگیرد.4. محدودیت ها و کمبودهاى خود را بپذیرید و با آنها کنار بیایید، از مشکلات نهراسید و به شکستها نیندیشید، بلکه به موفقیت ها فکر کنید و بدانید فقط شما نیستید که داراى این مشکل هستید. از این طریق، جرئت پیشروى و مسئولیت پذیرى پیدا مى کنید و شادى بر زندگى تان حاکم خواهد شد.
فعالیت
با دست روى دست گذاشتن و زانوى غم در بغل گرفتن، مشکلى رفع نمى شود; بلکه یأس و نومیدى را به ارمغان مى آورد. پس باید دست به کار شد و در پرتو کار و فعالیت، روحیه مضاعف را به دست آورد. تلاش و کوشش، عامل نشاط و پویایى و سکون و بى تحرکى، مولّد رکود و خمودى است. کسى که مشکل مالى دارد باید خودش براى کسب روزى اقدام کند. پیامبر صلیالله علیه و آله مى فرماید: اگر مشکل مالى دارید، حرکت کنید و براى کسب روزى و جلب فضل الهى از تلاش باز نایستید و غمگین نشوید.(99) (ابوطیاره، بازرگان کوفه، بر اثر پیش آمدهاى ناگوارى، اموال خود را از دست داد. مشکلات مالى روحیه او را ضعیف ساخت و به فردى مأیوس تبدیل کرد. او خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و از آن حضرت چاره جویى کرد. امام علیهالسلام از وى سؤال کرد: آیا در بازار دکان دارى؟ عرض کرد: آرى، ولى جنسى ندارم تا براى فروش عرضه کنم. حضرت فرمود: موقعى که به کوفه برگشتى دکان خود را تمیز کن و درب مغازه خود بنشین. قبل از شروع فعالیت، دو رکعت نماز بخوان و پس از آن بگو: خدایا من به نیروى شکست خورده خود متکى نیستم. تنها تکیه گاه من قدرت شکست ناپذیر توست، تو نیرویى به من ده، از تو تمناى روزى و گشایش زندگى دارم. ابوطیاره به دستور امام علیهالسلام عمل کرد و با اطمینان خاطر مغازه خود را باز کرد و در آن جا نشست. ساعتى نگذشت که پارچه فروشى نزد وى آمد و درخواست کرد نصف دکان را کرایه کند. ابوطیاره موافقت کرد و نصف مغازه را به وى واگذار کرد. پارچه فروش متاع خود را در نصف دکان قرار داد و به دادوستد پرداخت. ابوطیاره از او خواست مقدارى از پارچه ها را در اختیار ایشان قرار دهد تا به فروش برساند و حق العمل خود را بردارد و بقیه سود را به ایشان بپردازد. پارچه فروش پذیرفت. ابوطیاره پارچه هاى او را در نصف دیگر مغازه که در اختیار خودش بود، در معرض فروش قرار داد. اتفاقاً آن روز هوا به شدت سرد شد و مشتریان زیادى براى خرید پارچه به مغازه آمدند و تا غروب تمام اجناس فروخته شد. ابوطیاره مى گوید: به این کار ادامه دادم تا کارم به قدرى خوب شد که مرکب و غلام و کنیز خریدم و خانه ساختم (100)آنچه روحیه از دست رفته و یأس آور ابوطیاره را بهبود بخشید، توکل به خدا و اقدام عملى وى بود.
ورزش/سر حال و پر نشاط با ورزش
متاسفانه یکی از دستاوردهای دنیای مدرن با آن همه هیاهو و عظمتش، با آن همه پیشرفت و تکنولوژی ،برای بشریت عدم تحرک و جنبو جوش است که این خود به راحتی میتواند نشاط و امید را حتی از شادترین افراد بگیرد بنابراین بر هر فردی لازم و واجب است که به ورزش رو آورد. چرا که ورزش:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( چهارشنبه 90/12/24 :: ساعت 6:41 صبح )
نقش نشاط در زندگی جوان (4)
منبع : اختصاصی راسخون
توبه
یکى از راه هاى امیدوارى، و کسب نشاط در زندگی توبه و بازگشت به خداست. مخصوصا در جوانان،چه بسا افرادى با مرور پرونده سیاه سابق خود، احساس شرمسارى مى کنند; به خصوص زمانى که گناهان سنگینى مرتکب شده باشند. در این صورت زنجیر اعمال گذشته که بر دست و پاى آنها بسته شده و شکنجههاى وجدان و افکار یأس آور که چون کابوسى وحشتناک بر روحشان سایه افکنده، مشکلات روحى زیادى را براى این دسته پدید مى آورد.اسلام فراسوى گناه کاران، روزنه اى از امید گشوده و براى جدا شدن از گذشته و آغاز زندگى جدید و حتى تولدى دیگر، (توبه) را پیشنهاد کرده است. این روش به همه نوید مى دهد که راه به روى همه باز است. قرآن مجید مى فرماید: (قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان اللّه یغفر الذنوب جمیعاً; اى پیامبر! به بندگان گناه کار که بر خود ستم کرده اند، بگو از رحمت خداوند ناامید نشوند که خدا همه گناهان را مى آمرزد.)(72) آیه فوق گسترده ترین آیه قرآنى است که شمول آن، هرگونه گناه را دربر مىگیرد و به همین دلیل از امیدبخش ترین آیات محسوب مى شود.
باز آى، باز آى هر آنچه هستى باز آى
گر کافر و گبر و بت پرستى باز آى
این درگه ما درگه نومیدى نیست
صد بار اگر توبه شکستى باز آى
از نظر اسلام، براى توبه، واسطه اى لازم نیست. هر گناه کارى بدون اقرار به گناه خود نزد کشیش یا بندگان دیگر خدا، در هر شرایطى و در هر زمانى، با اظهار ندامت و پشیمانى و عزم بر ترک گناه، از خداوند طلب مغفرت مى کند. در این صورت با بهره مندى از عفو الهى چنان پاک مى شود که گویى هرگز گناهى مرتکب نشده است. امام صادق علیهالسلام مى فرماید: (التائب من الذنب کمن لاذنب له; توبه کننده واقعى مانند کسى است که اصلاً گناهى نکرده است).(73) بنابراین باید گفت با وجود توبه و استغفار، ناامیدى معنا ندارد. امام على علیهالسلام مى فرماید: تعجب مى کنم از کسى که ناامید مى شود و حال آن که با او استغفار است.(74) آرى، از مکتبى که یأس و ناامیدى را در ردیف گناهان بزرگ به حساب مى آورد(75)و بالاتر از آن در کتاب آسمانى اش در حد کفر قرار مى دهد،(76) باید انتظار امیدوارى همیشگى و دورى جستن از ناامیدى داشت. مولوى مى گوید:انبیا گفتند نومیدى بد است
فضل و رحمت هاى بارى بى حد است
از چنین محسن نشاید ناامید
دست در فتراک این رحمت زنید
بیمار ناامید
امام سجاد علیهالسلام با به کارگیرى روش توبه، بیمار ناامیدى را درمان کرد. او محمد بن شهاب زهرى بود. امام علیهالسلام در حال طواف، افرادى که اطراف ایشان را گرفته بودند مشاهده کرد. حضرت علت آن را جویا شد. گفتند: محمد بن شهاب زهرى لب فرو بسته و هیچ سخن نمى گوید، گویا عقلش را از دست داده است. خاندانش او را به مکه آورده اند شاید با دیدن مردم حرفى بزند و بهبود یابد. وقتى طواف حضرت به پایان رسید، به طرف جمعیت رفت و به او نزدیک شد. محمد بن شهاب، امام علیهالسلام را شناخت، حضرت از او پرسید؟ تو را چه مى شود؟ عرض کرد: فرماندار شهرى بودم و خون بى گناهى را ریخته ام. این گناه ما را به این روز انداخته است. حضرت از گفتار او احساس کرد که مشکل این شخص، یأس و ناامیدى از رحمت الهى است. از این رو با شدیدترین عبارت، ناامیدى او را هدف قرار داد و فرمود: من از گناه ناامیدى تو از رحمت الهى بیشتر از ریختن خون بى گناهى مى ترسم. این سخن او را منقلب نمود و به او شوک وارد کرد. حضرت براى او چاره جویى کرد و فرمود: دیه قتل را به وارثان مقتول بده. گفت: این کار را کرده ام، ولى آنها از پذیرفتن آن امتناع ورزیده اند. حضرت فرمود: دیه را در کیسه هاى سربسته اى قرار ده، موقع نماز که از منزل خارج مىشوند از بالاى دیوار کیسه ها را به داخل منزل بینداز.(77) این تعلیم بزرگ، نظر دانشمندان را به خود جلب کرده تا جایى که حتی نظر جهان غرب را به خود جلب کرده است.(78)
تفکر مثبت
قدرت اندیشه و تفکر، بر هیچ کس پوشیده نیست. اندیشه نه تنها بر جسم انسان، بلکه بر آینده او نیز تأثیر مى گذارد. تفکر مثبت، تولید انرژى، توانایى و دل گرمى مى کند و در نتیجه موجب نشاط در جوان میگردد و در عوض، تفکر منفى موجب اضطراب و تشویش افراد مى شود. اگر بخواهیم امیدوار زندگى کنیم باید همواره نیمه پر لیوان را بنگریم نه نیمه خالى آن را و به آنچه مى توانیم کسب کنیم بیندیشیم. براى این منظور راه کارهایى وجود دارد:
1. همراهى با زیبایى هاى زندگى:
زندگى بسترى از تیغ و خار و یا باغى از گل سرخ است، اما این که ما زندگى را از چه زاویه اى ببینیم مهم است. (آیا هرگز متوجه شده اید وقتى به شما شاخه گل سرخى هدیه مى کنند که ساقه اش خارهایى به خود چسبیده دارد، اگر خارها را از آن جدا کنند، زودتر پژمرده مى شود؟ آیا هیچ گاه به فردى که شاخه گلى به شما اهدا کرده مى گویید که چرا گلى را با خار به شما مى دهد؟ شما از کنار خارها مى گذرید و از اهداکننده گل تشکر مى کنید. به راستى آنچه در زندگى به هریک از ما داده شده کمتر از گل سرخى است که دوستى به ما اهدا مى کند و ما به خار آن توجهى نداریم؟ پس از کنار خارهاى زندگى، بزرگوارانه بگذریم و نگاه امیدوار خود را متوجه گل ها کنیم.)(79)
2. اندیشه در داشته ها:
بزرگ نمایى سختى ها و نظر افکندن در کاستى ها و کمبودها که یک روى سکه زندگى است، باعث شده است که از روى دیگر سکه که خوشى ها و زیبایى ها و داشته هاست، غفلت شود. این نگرش منفى، افرادى را در کام یأس و افسردگى فرو برده است. امام هادى علیهالسلام ابوهاشم جعفرى را که در تنگناى شدیدى قرار داشت، با ذکر نعمت هاى الهى امیدوار ساخت و پیش از آن که او چیزى بگوید، حضرت فرمود: کدام یک از نعمت هاى خدا را مى خواهى شکرگزارى کنى؟ وى که شگفت زده شده بود، خود را جمع کرد و ندانست چه بگوید. امام علیهالسلام یکى پس از دیگرى نعمت هاى وى را بازگو کرد و فرمود: خداوند به تو ایمان داده و با این نعمت، بدنت را بر آتش حرام کرده و به تو تندرستى عطا فرموده و با این وسیله تو را بر انجام فرامین الهى یارى رسانده و به تو قناعت ارزانى داشته، پس تو را از بذل و بخشش بیهوده حفظ کرده است.(80) حضرت با بیان نعمت ه، او را به آنچه در حال حاضر داشت آشنا کرد و به او فهماند آنچه دارد بیش از آن است که ندارد، زیرا همواره در کنار هر نقمتى، نعمتى است. امام حسن عسکرى علیهالسلام مى فرماید: هیچ بلایى نیست مگر آن که خداوند در نهادش خیرى نهفته که آن را فرا مى گیرد.(81)
اندیشه در خاطرات خوش گذشته
بعضى افراد زندگى خود را با مقیاس حال و وضعیت فعلى ارزیابى مى کنند و نتیجه مى گیرند که همیشه در شرایط سخت بوده و خواهند بود، در حالى که واقعیت زندگى چیز دیگرى است. توجه به گذشته شیرین و مرور خاطرات مسرت بخش آن، در حال پر اندوه شما روزنه اى مى گشاید و امیدوارتان مى سازد. امام صادق علیهالسلام با گوشزد کردن این نکته، یکى از مبتلایان به یأس و نومیدى را نجات داد. ابراهیم بن مسعود مىگوید: وضعیت یکى از تجار مدینه تغییر کرد، او خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و لب به شکایت گشود. حضرت به وى فرمود: بى تابى مکن که اگر روزى دچار تنگ دستى شده اى، روزهاى بسیارى را در خوشى گذرانده اى. ناامید مباش که ناامیدى کفر است. خداوند به زودى تو را غنى خواهد ساخت.(82)
اندیشه در آینده اى روشن
بعضى به گمان این که مشکلى که هم اکنون گریبان گیر آنها شده تا ابد همراهشان خواهد بود، زانوى غم در بغل مى گیرند و به کلى مأیوس مى شوند. کسى که حالت انتظار نداشته باشد، آینده را تاریک و همه راه ها را بسته مى بیند، اما با داشتن تصویرى روشن از آینده و بهره مندى از روحیه انتظار، مى توان چراغ امید را پر فروغ ساخته وبه دنبال آن، به نشاط و سرخوشی دست یافت. قرآن مجید سختى ها را پایان پذیر مى داند، از این رو آسایش و راحتى را مقرون سختى ها قرار داده است: (فانّ مع العسر یسر، إنّ مع العسر یسراً; قطعاً با هر سختى آسانى است. همانا با هر سختى آسانى است.)(83) جابر بن عبدالله انصارى مى گوید: روزى همراه بیش از سیصد نفر از سربازان اسلام، از جانب رسول خدا صلیالله علیه و آله به مأموریتى اعزام شدیم، اما از آن جا که توشه راهمان اندک بود، برخى گفتند از این مأموریت منصرف شویم. این تصمیم را به آن حضرت اطلاع دادند. رسول خدا صلیالله علیه و آله پس از این که فرمود: اگر آذوقه بیشترى داشتم حتماً به شما مى دادم، آیه فوق را قرائت کرد(84)
بعـد نومیـدى بسـى امیـدهـاسـت
از پس ظلمت بسى خورشیدهاست(85)
نه تنها سختى ها مایه امید و نشاط است، افزایش آن نیز مایه امید و سرخوشی بیشتر است. وقتى حلقه هاى بلا و گرفتارى، تنگ تر شود، نشانه هاى فرج آشکار مى گردد و این بدان علت است که هرکس در شرایط سخت و بحرانى، دچار یأس و نومیدى نگردد. امیرالمؤمنین علیهالسلام توصیه مى فرماید که در پیچیده ترین مراحل هم نباید از مشکلات فرار کرد و روح امیدوارى را از دست داد. از این رو مى فرماید: (عند تناهى الشدائد یکون توقع الفرج; وقتى شدت سختى ها به نهایت رسند، همان لحظه موقع انتظار و امید گشایش است.(86)
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگـر روزگـار چون شکر آید
یکى از سخت ترین دوران براى رسول اکرم صلیالله علیه و آله جنگ احزاب بود که همه گروه ها در صف واحد قرار گرفتند تا با تمام قوا و تجهیزات کامل، لشکر اسلام را منهدم کنند. در این حال، پیامبر صلیالله علیه و آله امیدش را از دست نداد و حتى پیروزى مسلمانان را بر امپراتورى هاى فارس و روم نوید دادند.(87) برخى از منافقین مىگفتند: او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم که چند قدمى از سپاه فاصله بگیریم، آن گاه او وعده فتح ایران و روم را مى دهد(88)مادرى خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و از این که فرزندش از سفر برنگشته اظهار نگرانى کرد، حضرت وى را به صبر دعوت کرد. مادر آرام شد و رفت. چندى بعد دوباره بازگشت و بار دیگر حضرت او را به صبر فرا خواند. بار سوم، به شدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: طاقتم دیگر تمام شده است. حضرت به وى فرمود: به منزل برو که فرزندت آمده است. او پس از این که فرزندش را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: از کجا دانستید فرزندم برگشته است؟ حضرت فرمود: وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است، زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرامى رسد.(89)
صبر و شکیبایى
یکى از عوامل مهم در حفظ روحیه امیدوارى و نشاط، کاهش درد و رنج سختى است. به فرموده امام صادق علیهالسلام هیچ چیز به اندازهُ صبورى، رنج گرفتارى ها را کاهش نمى دهد.(90) امام صادق علیهالسلام داستان غم انگیز حضرت یوسف علیهالسلام را یادآور مى شود که با صبر و شکیبایى توانست در شرایط سخت زندان روحیه امیدوارى خود را حفظ کند. سپس مى فرماید: نتیجه صبر، پیروزى است: (فاصبروا تظفروا); پس شما نیز شکیبا باشید تا موفق شوید(91) پیامبر صلیالله علیه و آله نیز بر این اصل تکیه دارد که: (بالصبر یتوقع الفرج; به وسیله صبر، امید گشایش است.)(92) صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند بــر اثــر صبـر، نـوبـت ظفـر آیـد .انسان ذاتاً عجول است. به محض این که چیزى را دید، مى خواهد و همین که به چیزى امید بست، به انتظار مى نشیند. آنچه مهم است تحمل تپش هاى پر اضطراب انتظار و از یاد نبردن طلوع خورشید است. امام على علیهالسلام مى فرماید: (من صبر نال المُنى; هرکس شکیبایى ورزید، به آرزویش مى رسد.)(93)
عوامل بیرونی:
شناخت صحیح دنیا
یکى از راه هاى دست یابى به امید ونشاط در زندگى، شناخت صحیح از واقعیات دنیاست. اگر تصورات و انتظارات ما از دنیا مطابق با واقع باشد، ناامیدى به خود راه نخواهیم داد. یکى از ویژگى هاى دنیا، تحول، دگرگونى و پستى و بلندى و فراز و نشیب هاى آن است. پیشوایان دین با ذکر این حقیقت، در پى اصلاح نگرش مردم از دنیا بودند تا در پیش آمدهاى ناگوار زندگى خود را نبازند و همواره مهیاى مقابله با مشکلات احتمالى باشند. امام على علیهالسلام مى فرماید: (الدهر یومان یوم لک ویوم علیک فاذا کان لک فلاتبطر واذا کان علیک فاصبر; دنیا دو روز است، روزى به نفع تو و روزى به زیان توست. اگر دنیا روى خوش به شما نشان داد، سرمست و مغرور نشوید و اگر به سختى دنیا دچار شدید، صبر و تحمل پیشه کنید.)(94) روزى کسى با حالى پریشان خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و از سختى زندگى خود شکایت کرد، حضرت، زندان کوفه را به یاد وى آورد و فرمود: زندان کوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جایى تنگ و بدبو است که افراد در آن جا در بدترین شرایط به سر مى برند. حضرت فرمود: تو نیز در زندان دنیا به سر مى برى، با وجود این مى خواهى در آسایش و خوشى باشى. مگر نمى دانى که دنیا زندان مؤمن است.(95) حضرت با ترسیم چهره دنیا براى وى، بار غم و اندوهش را کاستند و به او نیرویى تازه بخشیدند.
شناخت بهتر از سختى ها
چه بسا تحلیل نادرست از سختى ها، افرادى را به یأس و ناامیدى مى کشاند. طبیعى است وقتى مشکلات و سختى ها را مانع تکامل بدانیم، از آن استقبال نمى کنیم و از مواجهه با آن ها وحشت و اضطراب و دل زدگى به ما دست مى دهد. اما واقعیت این است که سختى ها آن قدر هم که فکر مى کنیم ناخوشایند نیستند. قرآن مجید مى فرماید: چه بسا چیزى را نمى پسندید، در حالى که نفع شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست مى دارید، در حالى که زیانتان در آن است.(96) پس همیشه منافع، در راحتى و آسایش نیست.از روایات معصومین استفاده مى شود که وجود شداید و سختى ها براى مؤمن امرى اجتناب ناپذیر است تا جایى که امام صادق علیهالسلام فرموده اند: اگر مؤمن روى قله کوهى قرار گیرد، خداوند فردى را که مزاحم او باشد همدمش خواهد کرد تا به او اجر و پاداش رساند(97) زیرا گرفتارى براى مؤمن، مایه تکامل و پیشرفت است. پیامبر صلیالله علیه و آله چه زیبا فرموده اند: خداوند بنده مؤمن خود را با سختى تغذیه مىکند; همان گونه که مادر فرزندش را باشیر تغذیه مى کند(98)
شناخت هدف در زندگی
شناخت هدف صحیح زندگی یکی از عوامل شادابی ونشاطاست، چنانکه عدم آگاهی از آن موجب افسردگی میشود. یکی از مسائل مهم انسانی این است که افراد هدف زندگی را چه میدانند؟ آیا زندگی دنیوی برای آنان هدف اصلی است و یا آن را مقدمهای برای یک زندگی طولانی و حقیقی دیگر میدانند؟ به دیگر عبارت، مقصود از زندگی برای او، تنها خوردن و آشامیدن و شهوترانی است، یا هدف آخرت و رسیدن به کمالات انسانی است و دنیا را وسیلهای برای کسب آخرت میداند؟ پاسخ به این پرسش، انسان را در یکی از دو دسته ی شاداب یا افسردهقرار میدهد و در شادابی و افسردگی او تأثیر بهسزایی دارد.از نگاه دین، دنیا مطلوب ذاتی نیست؛ بلکه مطلوبیت ابزاری دارد. انسان باید برای دنیا تلاش کند، منتها تلاشش برای سعادت آخرت باشد. اگر انسان شبانهروز به فکر امور دنیایی باشد، در اندیشه زن، فرزند، منزل، خوراک و پوشاک باشد، دیگر مجالی برای امور اخروی او باقی نمیماند؛ اما کسی که ایمان به خداوند و عالم غیب دارد و هدف او انجام اعمال شایسته و کسب خشنودی خداوند است، همیشه در نشاط بوده، توانایی خود را بهکار میگیرد تا کارهای خداپسندانه انجام دهد. برای چنین فردی، فرقی نمیکند دنیا به سویش رو کند یا به او پشت کند. اگر امکانات مادی به وی رو کرد، بهره میبرد و هیچگاه دچار خودپسندی و غرور نمیگردد و هرگاه دستش خالی بود، ناراحت نمیشود. غم و شادی او در حول دین و ایمان میچرخد. برای دنیا و آخرت با شور و نشاط فعالیت و تکاپو میکند، زیرا میداند که هرچه در این جهان بکارد، در آخرت برداشت میکند.خداوند در قرآن میفرماید:وَابتَغِ فیما آتاک الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبک من الدنیا ... قصص، 77 (در آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را جستوجو کن، و سهم و بهرهات از دنیا را فراموش نکن.)امام کاظم علیهالسلام میفرمایند: «مراد از (و لاتنس نصیبک من الدنیا) این است: سلامت، قدرت، فراغت، جوانی و نشاطت را فراموش نکن، تا به وسیلة آن آخرت را به دست آوری.»از این آیه بر میآید که انسان برای هردوجهان باید کار کند، اما هدفش تلاش برای آخرت باشد.خداوند در آیة ذیل انسانها را مخاطب قرار داده و سرنوشت آنان را در مسیری که در پیش دارند روشن ساخته است:«یا ایها الإنسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه»(انشقاق، 6)(ای انسان تو با تلاش و رنج فراوان به سوی پروردگارت پیش میروی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.) آیة فوق اشاره به یک اصل اساسی در حیات انسانها میکند، که زندگی او همواره با زحمت و رنج خواهد بود ـ حتی اگر هدف رسیدن به دنیا باشد ـ تا چه رسد به اینکه هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد. طبیعت زندگی دنیا در هیچ مرحلهای خالی از مشکلات و سختیها نیست،خواه مشکلات مادی و بدنی و خواه سختیهای روحی و روانی. حتی افرادی که در نهایت رفاه زندگی میکنند آنان نیز از زحمت و درد برکنار نیستند، گاهاینان مشکلات روحی بیشتری دارند.امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: «آسایش برای اهل دنیا آفریده نشده است، بلکه راحتی در بهشت و برای بهشتیان آفریده شده است. سختی و ناراحتی برای این عالم و اهل آن ساخته شده است. هرکس در این جهان{مال و ثروت} بیشتر دارد فقیرتر است، زیرا برای حفظ آن به افراد بیشتری نیازمند است. پس در ثروت دنیا راحتی نیست. اما شیطان او را وسوسه میکند که در جمعآوری اموال دنیا آسایش است، که او را به سختی در دنیا و پس دادن حساب در آخرت میکشاند. دوستان خداوند هرگز برای دنیا خود را به سختی نمیافکنند و تنها برای آخرت مشکلات را تحمل میکنند.» بنابراین میتوان گفت: جهان مادی و دنیایی که در آن زندگی میکنیم، وسیلهای است برای کسب آخرت و به دست آوردن کمالات انسانی. پس هدف انسان رسیدن به کمال (= نزدیک شدن به خداوند) است، نه دنیا. حال پیوند این مطلب با اصل بحث که گفتیم تعیین هدف از عوامل شادابی و نشاط، و نیز افسردگی است، چگونه خواهد بود؟زندگی دنیا همچون سرابی است که تشنهکامان را در بیابان سوزان تعلقات مادی به سوی خود فرا میخواند، اما هنگامی که به آن نزدیک میشوند، چیزی که عطش آنان را فرونشاند پیدا نمیکنند، بلکه دویدن در این بیابان سوزان آنان را تشنهتر میکند. امام صادق علیهالسلام فرمود:«دنیا همچونآب دریا [شور] است که هرچه فرد تشنه بیشتر مینوشد، تشنهتر میشود تا او را بکشد.»کسی که فضای روح او را دنیاطلبی و مادیگری پرکرده است و هدفی جز ثروتاندوزی و بهرهگیری مادی ندارد، از آنجایی که بخش فراوانی از آنچه را میخواهد فراهم نمیگردد، دچار ناراحتیهای فکری و تشویش روانی و در نتیجه افسردگی میشود. او همیشه به دنبال راحتی است که امام سجاد علیهالسلام فرمود: «راحتی برای دنیا آفریده نشده است.» او در حقیقت نیازمند موجود بینهایت، کمال و قدرت مطلق(= خداوند متعال) است، که خود خبر ندارد و آن را در ثروت و پست و مقام جستوجو میکرد و چون نمییابد، ناراحت و افسرده است. امام صادق علیهالسلام میفرمایند:«دل هرکس به دنیا وابسته گردد، سه چیز نصیب دلش میگردد: اندوه بیپایان، آرزویی که بدان نرسد، امیدی که به آن نایل نشود.»کسی که هدف را بالاتر از امور مادی دانسته، به این جهان به دید مقدمه و مزرعه نگاه میکند؛ هر مقدار ازامکانات مادی که به او رسد، از آنها بهره برده، خدا را بر آن شاکر است، و از آنچه به او نرسیده، هیچ نگران نیست و نیک میداند که یا مصلحت نبوده، یا خود لیاقت نداشته است و باز خدا را شاکر است که چیزی که به نفع او نبود نصیبش نشده است. چنین انسانی هرگز نشاط خود را در ادامه حیات و فعالیت از دست نمیدهد.مطلبی دیگر در اهمیت کار برای دنیا و منافات نداشتن دنیا با آخرت، از امام کاظم علیهالسلام نقل میکنیم:«اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا، و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا»(6) (برای دنیای خود چنان کار کن که گویا جاودان زنده میمانی،و برای آخرت چنان عمل کن که گویا فردا میمیری.)این روایت چنان شور و نشاطی در انسانها به وجود آورد که آنان را به کار و تلاش برای دنیا و آخرت وا میدارد، که برای هردو بخش کوشا باشند و از تنبلی و کسالت بپرهیزند. انسان میداند که روزی مرگ او فرا میرسد،اما زمان آن را نمیداند و هر آن ممکن است مرگ، طومار زندگی او را در هم پیچد و به عالم برزخ سفر کند. از طرفی شاید تا صدسال دیگر و یا تا ابد زنده بماند و به زندگی ادامه دهد. پس با شادابی برای امور مادی و گذراندن زندگی کار و فعالیت میکند و هنگام عبادت نیز نشاط خود را حفظ کرده، اعمال عبادی را با شور و نشاط انجام میدهد؛ گویا آخرین نماز را میخواند، و ...
پی نوشت ها :
72.زمر(39) آیه53.
73.سفینةالبحار، ج2، ص322.
74.نهج البلاغه، قصار84.
75.اصول کافى، ج2، ص277.
76. یوسف(12) آیه87.
77.محمدتقى فلسفى، کودک، ج2، ص435.
78.همان، ص418.
79.مجله حدیث زندگى، ش5، ص10.
80.بحارالانوار، ج50، ص129.
81. همان، ج78، ص374.
82. بحارالانوار، ج78، ص203.
83.انشراح(94) آیه 5و6.
84.درّ المنثور، ج6، ص364.
85.مثنوى معنوى، دفتر سوم، بیت2925.
86.غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص319.
87.سبل الهدى والرشاد، ج6، ص373.
88.تفسیر عیاشى، ج1، ص201.
89. ارشاد القلوب، ج1، ص150.
90. بحارالانوار ، ج75، ص246
91.همان، ج68، ص96.
92.همان.
93. غررالحکم و دررالکلم، ج5، ص150.
94.نهج البلاغه فیض الاسلام، قصار390.
95.الکافى، ج2، ص250.
96.بقره(2) آیه216.
97.بحارالانوار، ج67، ص222.
98.همان، ج81، ص195.
ادامه دارد
ش نشاط در زندگی جوان (3)
منبع : اختصاصی راسخون
فصل سوم:
جوان و دیدگاهها/جوان در متون دینی/شاخصه های جوان از نگاه قرآن/ شاخصه های جوان از نگاه روایات
جوان در متون دینی:شاخصه های جوان از نگاه قرآن
همانطور که میدانید در قرآن کریم دوبار(و هر دو بار در سوره کهف) کلمه فتیه (جوانان) بکار رفته است، در روایتى این چنین آمده است: امام صادق علیهالسلام «از مردى پرسیدند: «فتی» به نظر شما کیست؟ آن شخص جواب داد: جوان. امام صادق علیهالسلام فرمودند: خیر، مراد از «فتی» مؤمن است. مگر نمیدانى اصحاب کهف مردان کاملى بودند، پس خداوند آنان را جوان نامید به خاطر ایمانشان». بنابراین از دید قرآن «جوان» به قدرت بازو و سن و سال نیست؛ بلکه به قدرت ایمان میباشد و در احادیث دیگرى آمده است: «همه آنها جوان نبودند و لیکن قرآن آنها را جوان نامید (براى اینکه جوان با قدرت ایمان است که توانایى تغییر و انقلاب را دارد و میتواند راه و روش خود را عوض کند) قرآن تعبیر به «فتیه» کرد تا برساند که آنان جوانان عادى بودند نه پیغمبر، رسول و ولى خاص».
پیامها:
توانایى جوان، برجانفشانى در راه حق، ترجیح دادن حقیقت از غیر حقیقت، شناخت عقیده درست از نادرست، ترک لذتها و زیباییهاى دنیوى از سایرین افزون است.جوان مؤمن، با وجود فراهم بودن اسباب و وسایل ظاهرى دل به آنها نمیبندد و تنها برحمت خداوند امیدوار و به قدرت او اتکا دارد. (از مقدم شدن «مِن لَدُنکَ» بر «رَحمَةً» این نکته را مى فهمیم).جوان، آنگاه خداوند را با فطرت سلیم خویش درمییابد که همه معبودهاى دروغین را نفى کند و خود را با تمام وجود از آنها دور سازد (آنان همه چیز را رها کردند و سپس گفتند «رَبَّنا»).جوان باید همواره حقیقتجو باشد. (وَ هیِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً).جوان نسبت به شناخت جریانهاى اجتماعى نباید بیتفاوت باشد، بلکه باید به طور دقیق حق را از باطل جدا کرده و آنرا بشناسد. (آنان از قوم و جامعه باطل به غار پناه بردند).جوان هیچگاه هضم در فضاى ناسالم نمیشود، بلکه خود را از جو جامعه فاسد با هجرت نجات میدهد.(42) هرچند در آیات کلام وحی، تعریف دقیقی به لحاظ کمی از سنین جوانی وجود ندارد، اما با دقت در مصادیق آیات،میتوان به یک جمعبندی مشخص از دوران جوانی رسید. در آیه 54 سوره مبارکه روم،خدای متعال، از این سنین تحت عنوان سنینی که پس از ضعف و ناتوانی،نیروی مضاعفی به انسان داده میشود، یاد میکند و باز در آیه 5 سوره مبارکه حج، از این دوره به دوران رشد و زورمندی پس از کودکی تعبیر میکند.همچنین در آیه 67 سوره مبارکه غافر، به طور مشخص از دوران جوانی به دوران کمال و قوت آدمی تعبیر میشود و بر همین مبناست که از این دوره به بهترین دوره و دست مایه عمر تعبیر میشود.در میان مفسران کلام وحی،اختلاف نظرهایی در مورد شروع و پایان این مقطع از عمر وجود دارد اما از مجموع آرا و نظرات آنان، میتوان سنین بین 15 تا 25 سالگی را به عنوان دوران جوانی قلمداد کرد.
شاخصه های جوان از نگاه روایات
روایات صادره از سوی حضرات معصومین علیهالسلام گویای برخی از خصوصیات سنی و نیز جسمی در آدمی است که در دوران جوانی،تجلی یافته و ظهور و بروز پیدا میکند.البته این عناوین را میبایست در ذیل واژگانی همچون: بلوغ، غلام،ذریه، فتیه، شدت، قوت و ... جستجو کرد.از این دسته روایات،به ذکر نمونههایی میپردازیم:در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده است که: هر گاه سن شخصی به 33سال رسید، به شدت نیرومندی خود رسیده است و هر گاه به چهلسالگی قدم گذاشت،نهایت دوره قدرتش را تجربه میکند و آنگاه که در منزل41 سالگی بار انداخت، رو به نقصان میگذارد.(43) اما میتوان به گونهای دیگر نیز به دوران جوانی نظر داشت و آن، بیان خصوصیات روحی و روانی این دوران است. از مجموع خصوصیات دوران جوانی، موارد ذیل به اختصار قابل ارزیابی است:ضمیری بسیار پذیرا و مستعد: در روایتی از وجود مقدس امیرمومنان علی علیهالسلام آمده است: دل جوان همچون زمینی ناکشته است. هر چه در آن افکنند،بپذیرد.(44) در این زمینه از امام کاظم علیهالسلام نیز اینگونه نقل شده است که فرمودند: کسی که در جوانی بیاموزد،مانند نقشی که بر سنگ کنده میشود،در دل و جان او نقش میبندد.(45) وجود تنشهای روانی زیاد: از نبیمکرم اسلام صلیالله علیه و آله در این زمینه نقل شده است که خداوند متعال از جوانی که رفتارهای ناسنجیده داشته باشد،در شگفت میماند.(46) گرایش به معنویات: امام صادق علیهالسلام در این زمینه فرمودهاند، جوانان را دریاب. زیرا آنان شتاب بیشتری نسبت به هر امر نیکویی دارند.(47) علم و دانش بالفعل و اندک: امیر المومنین علیهالسلام فرمودهاند: ناآگاهی جوانان پذیرفته و آگاهی و دانش آنان ناچیز است.(48) حساسیت و زودرنجی: باز از وجود مقدس امیرالمومنین علی علیهالسلام نقل شده است که هر گاه نوجوانی را توبیخ کردی، راهی برای او در توجیه گناهش بازگذار تا موجب لجاجت و دشمنی او نشود.(49) زیباخواهی و زیباجویی: نبی مکرم اسلام فرمودند: سرتراشیدن برای جوان،شکنجه و برای پیر،سنگینی و بزرگواری است. (50)همچنین میتوان در این خصوص،به روایاتی در مورد سرشار بودن جوان از نیروی جسمی، برخورداری از تواناییهای عقلی و درک بالا،استقلالخواهی و مشارکتجویی، نرمدلی و انعطافپذیری،آرزومندی و ... اشاره کرد که هر یک مبین بخشی از خصوصیات دوران جوانی هستند.و به دلیل همین ویژگیهای منحصر به فرد است که این دوره از زندگی،به این حد مورد توجه اولیاء دین قرار گرفته و احادیث فراوان معصومین علیهمالسلام نیز ناظر به همین امر است که مطالعه بیشتر آنها را به جستجوگران حقیقت توصیه میکنیم.(51)
فصل چهارم:
نشاط و جوان/ عوامل مؤثر در شکل گیری نشاط در زندگی جوانان/عوامل درونی/ درک توحید/نشاط و نظارت الهی/توکل/ محکم کردن پایه هاى اعتقادى و اخلاقى/توبه/تفکر مثبت/اندیشه در خاطرات خوش گذشته/اندیشه در آینده اى روشن/صبر و شکیبایى/ عوامل بیرونی/ شناخت صحیح دنیا/شناخت بهتر از سختى ها/شناخت هدف در زندگی/آگاهی از تکنیک هاى موفقیت/فعالیت/ ورزش /عوامل مؤثر در شکل گیری نشاط در زندگی جوانان:
عوامل درونی:درک توحید
یکی از عوامل نشاط که انسان را به عمل تحریک می کند و سستی و کسالت را از او زایل می سازد، باور به توحید و یگانگی خداست . آنچه در اینجا مورد نظر ماست، «توحید افعالی » است که نشاط در آن بیشتر نمود دارد . توحید افعالی بدین معناست که; تمام حوادث و وقایعی که در عالم رخ میدهد به خواست و اراده خدا ودر ید قدرت اوست . ریشه این باور و نگرش در اعتقاد به توحید افعالی است که انسان همه خوبی ها و اعمال نیک را از خداوند بداند و او را دفع کننده بدی ها بشناسد .هرگاه انسان به مقام توحید افعالی رسید و نیز به این حد از معرفت رسید که هیچ نعمتی را از خود ندید و همه فیض ها را از آن خدای سبحان دانست، در او نشاط کار و تکاپو ایجاد می شود . با این نگرش چون او می داند هر کاری را که انجام دهد بی پاداش نمی ماند; بنابر این در کارهایش نه دچار امروز و فردا کردن و آرزوهای دراز می گردد و نه خود را بر دیگران تحمیل می کند .در این زمینه باید به آیات بیانگر توحید افعالی توجه کرد . انسان فکر می کند هر کاری که خواست میتواند انجام دهد و هر گاه در آن امر به نتیجه نرسید، دچار احساس سرخوردگی می شود .قرآن می خواهد انسان را از این غفلت بیدار کند و نشان دهد که اراده خداوند فوق اراده تمام انسان هاست . از این رو قرآن می فرماید:«فلوشاء لهدیکم اجمعین .» (انعام/149) اگر خداوند بخواهد، می تواند همه مردم را از روی جبر هدایت کند اما مشیت الهی بر این نیست . هدایت تکوینی خدا این است که انسان با اراده و اختیار خود وظایف خویش را انجام دهد و هدایت را بپذیرد . کسی که اعتقاد به توحید افعالی دارد، با اینکه دارای اختیار است، اما خود را در کارهایش مستقل نمی داند . او با جدیت فعالیت می کند و هر گاه نتوانست کاری که خواسته انجام دهد یا در امور خود به نتیجه نرسید، احساس شکست نمی کند; زیرا نیک می داند که خداوند تحقق این کار را نخواسته و به مصلحت او نبوده است .البته این در صورتی است که فرد به درستی انجام وظیفه کرده باشد و از این جهت نگرانی نداشته باشد. چرا که اگر عامل به وظیفه نباشد باز ناراحتی وکسلی جای نشاط وشادی را خواهد گرفت. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( چهارشنبه 90/12/24 :: ساعت 6:36 صبح )
نقش نشاط در زندگی جوان (2)
نشاط ودیدگاهها/نشاط در متون دینی / دینداری و نشاط/ نشاط در قرآن/ نشاط در روایات/ نشاط و شادی در سیره معصومان علیهمالسلام/ ذکر چند روایت
نشاط در متون دینی:دینداری و شادی
بعضی تصور میکنند نمیتوان هم دیندار بود و هم شادمان، از اینرو ناگزیر باید یکی را انتخاب کرد. استاد مطهری میگوید: بعضی از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ برمیخیزند؛ شعارشان این است: اگر میخواهی دین داشته باشی، به همه چیز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حیثیت و مقام را ترک کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر و مایه گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر و امثال اینها. وی این نظر را خلاف منطق اسلام میداند و میگوید: یکی از مختصات دین اسلام این است که همه تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته و هیچکدام را از قلم نینداخته است، و معنای فطری بودن قوانین اسلامی، هماهنگی آن قوانین و عدم ضدیّت آنها با فطریات بشر است.برداشت نادرست از آیه «فلیضحکو قلیلاً و لیبکوا کثیراً جزاء بما کانوا یکسبون؛ آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند؛ این جزای کارهایی است که انجام میدهند»توبه82، باعث شده که عدهای تصور کنند اسلام با خنده و مظاهر شادی، مخالف و طرفدار گریه و اندوه است؛ در حالی که آیه فوق در مورد شادی خاصی است که منافقان به منظور تضعیف اراده مسلمانان از خود نشان میدادند؛ کسانی که از شرکت در جنگ تبوک سرپیچی کردند و با عذرهای واهی در خانههای خود نشستند و دیگران را هم دلسرد و منصرف مینمودند و میگفتند: در این گرمای سوزان تابستان به سوی میدان نبرد حرکت نکنید. آنان از این عمل خود، خوشحال بودند و قهقهه سر میدادند و بسیار میخندیدند. قرآن مجید به منافقان اخطار میکند که باید کم بخندند و بسار بگریند؛ گریه برای آینده تاریکی که در پیش دارند. از اینرو در آخر آیه میفرماید: این جزای اعمالی است که آنها انجام میدادند. نتیجه اینکه آیه فوق، در صدد نفی شادی به صورت مطلق نیست.آیه دیگری که ممکن است شاهدی برای مذمت شادی تلقی شود، درباره داستان قارون است که از زبان قومش میفرماید: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین؛ به خاطر بیاور هنگامی که قوم قارون به او گفتند: این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادیکنندگان را دوست ندارد»قصص76، در حالیکه این آیه نیز، شادی خاصی را مذمت کرده و آن، شادی مستانه و مغرورانه است که با گناه، غفلت و فساد همراه است.( جوان شادی و نشاط.سایت تبیان)
نشاط در قرآن
از نظر قرآن شادی و نشاط نه تنها مذموم نبوده بلکه به راه رسیدن به آن سفارش نموده. شاد نمودن دیگران را از حسنات و افرادی که جهت ناراحتی دیگران تلاش می کنند را بدترین افراد شمرده است. از این جهت است که اسلام زدودن اندوه را از دل افراد مؤمن سفارش می نماید ، و به استحکام پیوندها به ویژه صله رحم اهتمام ویژه دارد، وحتی در کتاب های حدیثی بابی را بدین منظوره گشوده اند( باب إدخال السرور على المؤمنین ) که حاکی از اهتمام اسلام به نشاط وشادابی واقعی برای انسان است. لذا امام صادق علیهالسلام دراین باره می فرمایند:«... تبسم الرجل فی وجه أخیه حسنة ، وصرفه القذى عنه حسنة ، وما عبد الله بشئ أحب إلى الله من إدخال السرور على المؤمن»... تبسم مؤمن به مؤمن و زدودن اندوه از چهره مؤمن از حسنات است ، وزدودن گرد و غبار از چهره مؤمنین از حسنات است و بهترین اطاعت از خداوند ومحبوب ترین آن نزد خداوند خوشحال نمودن مؤمنین است.(22) صرف القذی " به معنی زدودن گرد و غبار از چشم یا اشک چشم به کار رفته است . بیان فوق لطیف ترین تعبیر برای زدودن حزن و اندوه از دل است.از نظر اسلام کسی که در جهت نفاق افکنی یا محزون نمودن مؤمنین تلاش نماید ، در حقیقت در جهت اهداف شیطان تلاش می کند و باید از چنین چیزی به خداوند پناه برد.(23) خلاصه کلام در این بخش این است که : اسلام دین نشاط و شادابی است و هر آنچه با آن منافات دارد یا منتهی به حزن و اندوه شود ازخطوات شیطان شمرده شده است ؛در اسلام هم در بعد اعتقادی و هم در بعد رفتاری زمینه نشاط و شادابی فراهم است ؛ مثلا کسی که ایمان به خدا و معاد دارد و اینکه هرگز انسان نابود نمی شود و مرگ جز انتقال از مکانی به مکان دیگر نیست همواره شاداب است. بر خلاف کسی که مرگ را نابودی و پایان زندگی میداند. برای هیچ انسانی وحشتناکتر از نابودی نیست. وهم چنین اسلام در بعد رفتاری که تضمین کننده شادمانی واقعی است راه روشن را ترسیم نموده است، که به بخشی از آن اشاره شد.(24)
نشاط در روایات
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مظهر انسان کامل بود. و قرآن او را به «خُلق عظیم» یاد نموده در سیر? آن حضرت آمده است: «گشاده رو بود و همیشه تبسم بر لب داشت».(25)و شادی در چهره اش نمایان بود، هنگامی که از چیزی خوشحال می شد، می فرمود: «الحمدلله علی هذه النعمة؛ حمد و سپاس خدا را بر این نعمت». و زمانی که غمگین می شد، می فرمود: «اَلحَمدلله علی کُلِّ حالِ؛ حمد مخصوص خداوند است در هر حال».(26)پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روزهای عید، غسل می کرد و بر خود عطر می زد و اگر یکی از اصحابش را غمگین می یافت با مزاحی او را شاد میساخت، او لباس مرتب و مناسب بر تن می کرد و خود را می آراست(27) و می فرمود:«اِنَّ اللهَ یُبغِضُ الوَسَخ و الشعث».(28)«خداوند کثیفی و ژولیدگی را مبغوض می دارد».علی علیه السلام که از کودکی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همنشین بود، بسان آن حضرت، قلبی مهربان و چهره ای متبسم، زبانی شیرین و اخلاقی خوش داشت. با اصحاب، به نشست و برخواست صمیمانه میپرداخت و کسانی را که غصه دار و عبوس می دید، شادمان می ساخت، در برخورد با اصحاب، اهل مزاح و شوخی بود.
نشاط و شادی در سیره معصومان علیهمالسلام
نشاط و سرور بخشی از سرشت انسان است. بدین جهت قوانین روح بخش اسلام به پیروان خود نشاط و شادمانی می بخشد. پیامبر خاتم نیز همیشه شادمان بود و بر این امر تاکید می ورزید. افزون براین، بعضی از روایات نشان می دهد معصومان(علیهم السلام)درکجا ودر پی چه مسایلی شاد می شدند و برای شادبودن چه برنامه هایی ارائه می کردند.پیامبر اکرم صلیالله علیه و آلهبا یارانش مزاح می کرد، اجازه می داد یاران باوی مزاح کنند و گاه به شوخی یاران با یکدیگر، گوش می سپرد وتبسم می فرمود. او هرگز شادیهای یارانش را برهم نمی زد مگر وقتی سخن یا عملی خارج از محدوده شرع از آنها مشاهده می کرد.آیا ظاهر شدن آثار آن همه خوشحالی برچهره شریف پیامبر و یادیگر رهبران امت در اثر عملکرد خوب برخی از پیروان وعلاقه مندان دلیل سرور و شادمانی اهل بیت(علیهم السلام)نیست؟البته این شادمانیها با عربده کشی ها و خنده های غیرمجازی که گاه به سلامت و امنیت و نشاط و حتی حیثیت یک ملت و مذهب زیان می رساند، تفاوت دارد. آن گونه شادیها را نه دین تایید می کندنه عقل سالم.
چهره همیشه شاداب پیامبر صلیالله علیه و آلهو علی علیهالسلام
چهره مقدس پیامبر صلیالله علیه و آلههرگز درهم کشیده و گرفته نبود مگر هنگام نزول آیات موعظه یا نزول آیات قیامت که هرشنونده را دچارافسردگی و دگرگونی غیر قابل وصف می کرد.فیض کاشانی می نویسد: پیامبر صلیالله علیه و آلههنگام ملاقات یارانش چهره اش بیش از دیگران شاداب و خندان بود. گاه چنان می خندید که دندانهای مبارکش نمایان می شد.
گشاده رویی و خوش طبعی علی علیهالسلام
مرحوم قمی می نویسد: حسن خلق و شکفته رویی آن حضرت چنان بودکه دشمنانش بدین سبب بر وی خرده می گرفتند. عمروبن عاص می گفت:او بسیار خوش طبعی می کند. البته عمرو این سخن را از عمر آموخت.او برای اینکه خلافت را به آن حضرت نسپارد، خوش طبعی را عیب علی علیهالسلام شمرد. روزی معاویه به قیس بن سعد گفت: خدا رحمت کندابوالحسن را که بسیار خندان و شکفته و خوش طبع بود.قیس گفت: آری چنین بود; رسول خدا صلیالله علیه و آلهنیز با یارانش خوش طبعی می کرد و خندان بود. ای معاویه! تو به ظاهر او را مدح می کنی اما هدفت بدگویی و خرده گیری است. اما بدان به خدا سوگند، آن حضرت با آن شکفتگی و خندانی، هیبتش از همه فزونتر بود; و آن هیبت به سبب تقوایش بود....حضرت فاطمه علیهاالسلام که زندگانی کوتاه او همراه با فراز و نشیبهای فراوان و گاه حوادث تلخ بود، در فرصتهای مناسب، برای زدودن غبار غم از چهر? شوهر عزیزش لب به مزاح و شوخی می گشود و با شوخی ملیح و زیبا، غنچ? خنده بر لبان علی علیه السلام شکوفا می ساخت، شادکامی و خوشحالی آن پاک بانو، زمانی به اوج خود می رسید که خود را به دور از لغزشها و عمل ناپسند، می یافت.از این رو چون رسول خدا کارهای داخل منزل را به حضرت فاطمه علیهاالسلام و امور بیرون خانه را به حضرت علی علیه السلام واگذار نمود، حضرت زهرا علیهاالسلام با خوشحالی غیر قابل توصیفی فرمود: «جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت».(29)
شوخی و مزاح پیامبر صلیالله علیه و آلهبایاران
گاه پیامبر با یارانش مزاح کرده، آنها را شادمان می ساخت ومی فرمود:«انی لامزح و لااقول الا الحق.»من مزاح می کنم و جز حق چیزی نمی گویم.طریحی هم می نویسد: «کان رسول الله صلیالله علیه و آلهیداعب الرجل یرید ان یسره »پیامبر صلیالله علیه و آلهبا انسان به قصد آن که شادمانش سازد شوخی می کرد.نکته قابل دقت این است که پیامبر صلیالله علیه و آلهخود مزاح را می آغازید وبرآن بود بدین وسیله سرور و نشاط را در یارانش زنده نگه دارد.این کار پیامبر بزرگوار اسلام در رفع خستگیها و فشارهای ناشی ازمشکلات زندگی یارانش موثر بود.
مزاح با انس بن مالک
انس می گوید: پیامبر صلیالله علیه و آلهاز نظر خلق و خوی بهترین مردم بود.روزی مرا برای انجام کاری فراخواند. گفتم نمی روم. در حالی که در اندیشه اجرای فرمان حضرت بودم. بیرون رفتم تا برکودکانی که در بازار به بازی مشغول بودند، بگذرم و لحظاتی بازی آنها راتماشاکنم. وقتی سرگرم تماشای بازی بودم، پیامبر از پشت سرگردنم را گرفت و در حالی که می خندید، فرمود: انس! به آنجا که دستوردادم، رفتی و آنچه گفتم، انجام دادی؟ عرض کردم: آری، می روم یارسول الله.چه کسی این بنده را می خرد!روزی حضرت بازوی یکی از یارانش را از پشت سرگرفته و فرمود:چه کسی این بنده را می خرد; یعنی بنده خدا را؟مراد پیامبر مزاح بود.
پیران داخل بهشت نمی شوند.
روزی پیامبراکرم صلیالله علیه و آلهبه پیرزنی از طایفه اشجع فرمود: ای اشجعیه! بدان هرگز پیرزن داخل بهشت نمیگردد.پیرزن سخت منقلب شد و به شدت گریست. بلال از راه رسید و بامشاهده آن صحنه، وضعیت زن را برای پیامبر نقل کرد. حضرت به بلال فرمود: سیاه چهرگان هم به بهشت نمی روند. بلال نیز کنار زن به گریستن پرداخت. عباس، عموی پیامبر، برآنها گذشت و پس از آگاهی از حالشان، ماجرا را برای پیامبر بازگفت. پیامبر فرمود: پیرمردهم نمی تواند به بهشت گام نهد.آنگاه رسول خدا صلیالله علیه و آلههرسه را طلبید و فرمود: خداوند اینان را بابهترین شکل ظاهری داخل بهشت میگرداند. سپس فرمود: خداوند آنهارا در قالب جوانانی نورانی وارد بهشت می سازد.
او همان نیست که در چشمانش سفیدی هست؟!
ابن شهرآشوب می نویسد: روزی آن حضرت به زنی که از همسرش سخن می گفت، فرمود: آیا او همان نیست که در چشمانش سفیدی است؟ زن بلافاصله گفت: نه. آنگاه زن به خانه رفته، ماجرا را برای شوهرش بازگفت. او که دریافته بود پیامبر مزاح کرده است. به همسرش گفت: آیا نمی بینی سفیدی چشمم از سیاهیاش زیادتر است؟
شوخی و مزاح با امیرمومنان علیهالسلام
روزی پیامبر صلیالله علیه و آلهو علی علیهالسلامکنار یکدیگر خرما می خوردند. حضرت هسته خرمایی که می خورد، نزد علی علیهالسلاممی گذارد. هنگامی که از تناول خرمادست کشیدند، تمام هسته های خرما نزد علی علیهالسلامجمع شده بود.پیامبر صلیالله علیه و آلهبه علی علیهالسلامفرمود:«یا علی انک لاکول.»ای علی! بسیار می خوری.علی علیهالسلامگفت: «یا رسول الله الاکول من یاکل الرطب و النواه »ای رسول خدا! بسیار خور کسی است که خرماها را با هسته اش خورده است.
دست گذاردن برچشم برخی یاران
حضرت برخی یاران را از پشت سر بغل می گرفت و دو دستانش رابرچشمانشان می گذارد تا آنها را بیازماید آیا می توانند با چشم بسته طرف مقابل را تشخیص دهند؟
آرامتر برو که ظرفها خرد نشود.
در یکی از مسافرتها، غلام سیاه و خوش صدایی به نام «انجشه »همراه حضرت بود که به دستور پیامبر صلیالله علیه و آلهآواز ویژه تند رفتن شتران می خواند. و در آن کاروان برخی از زنان پیامبر صلیالله علیه و آله و ام سلیم نیزحضور داشتند.انس می گوید: حضرت گاهی با انجشه شوخی می کرد و می فرمود:«رویدا یا انجشه لاتکسر القواریر(یعنی ضعفه النساء.»انجشه! قدری آرامتر بران بلورها خرد نشود. (زنان آزار نبینند).
شوخی یاران با پیامبر صلیالله علیه و آله
پیامبر صلیالله علیه و آلهبه دیگران اجازه می داد با او مزاح کنند. نعیمان بدری یکی از یاران همیشه شاد پیامبر صلیالله علیه و آله گاه با آن حضرت شوخی می کرد و حضرت را می خنداند. پیامبر صلیالله علیه و آله نه تنها موضع منفی نمی گرفت بلکه تبسم می فرمود.روزی نعیمان به مرد عربی که عسل می فروخت، رسید. ظرفی عسل خرید و به خانه عایشه که تصادفا آن روز نوبتش بود آورد واظهار داشت: این را از من تحویل بگیر. و مرد عرب را بر درخانه پیامبر نگه داشت و خود رفت. پیامبر صلیالله علیه و آلهچنان اندیشید که نعیمان عسل را به رسم هدیه آورده است. بدین جهت آن را قبول کرد و به درون خانه رفت. نعیمان بار دیگر از جلوی خانه پیامبر صلیالله علیه و آله عبورکرده ملاحظه کرد که مرد عرب هنوز بر در خانه ایستاده است. مدتی بعد، مرد عرب اهل خانه را مخاطب قرار داد و گفت: اگر پولش را نمیدهید، عسل را برگردانید.پیامبر صلیالله علیه و آله از ماجرا با خبر شده، بی درنگ قیمت آن را به مردعرب پرداخت. آنگاه به نعیمان فرمود: چه چیز تو را واداشت چنین کنی؟نعیمان گفت: دیدم پیامبر صلیالله علیه و آلهعسل دوست دارد. فرصت را غنیمت شمرده، چنین کردم.
شوخی مرد عرب در یکی از حالات سخت
روزی عربی برآن حضرت که بسیار اندوهگین می نمود. وارد شد.مرد عرب خواست چیزی بپرسد، اصحاب گفتند: نپرس; چهره پیامبرچنان گرفته است که جرات پرسیدن نداریم.او گفت: مرا به حال خود واگذارید، سوگند به خدایی که او رابه پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمی کنم تا خنده برلبانش ظاهرشود. آنگاه به پیامبر صلیالله علیه و آلهگفت: رسول خدا، شنیده ایم دجال بانان وغذا نزد مردم گرسنه می آید. پدر و مادرم به فدایت، آیا باید ازغذا خودداری کرده، نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کامل بخورم و چون سیر شدم به خدا ایمان آورم.پیامبر صلیالله علیه و آلهآن قدر خندید که دندانهای مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر، خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مومنان را بی نیازمی کند، بی نیاز می سازد.
شوخی صهیب با پیامبر علیهالسلام
روزی حضرت به صهیب بن سنان فرمود: درحالی که از چشم درد رنج می بری، خرما می خوری؟صهیب گفت: این چشم من درد می کند و من خرما را با طرف دیگرمی خورم.شنیدن شوخیهای یاران با یکدیگرگاه یاران در محضر رسول خدا صلیالله علیه و آلهبا یکدیگر مزاح می کردند ومی خندیدند. پیامبر نیز تبسم میفرمود و جز در موارد خلاف شرع تذکر نمی داد. سماک بن حرب می گوید: به جابربن سمره گفتم: آیا باپیامبر نشست و برخاست هم می کردی؟گفت: آری، بسیار. برنامه پیامبر پس از نماز صبح این بود که تا آفتاب بیرون نمی آمد و محل نمازش را ترک نمی کرد. پس از بیرون آمدن آفتاب، محل نماز را ترک می گفت. در این بین، یاران در باره دوران جاهلیت و برخی از کارهای جاهلانه شان سخن می گفتند ومی خندیدند. پیامبر صلیالله علیه و آلهصدای آنها را می شنید و تبسم می فرمود.گروهی از یاران پیامبر صلیالله علیه و آلهاز جمله سویبط مهاجری و نعیمان بدری در سفر گاه باهم مزاح می کردند. روزی سویبط به شوخی همسفرانش را گفت: غلامی فروشی دارم، می خرید؟ گفتند: آری.سویبط گفت: ضمنا بدانید او ادعایی هم دارد و به شما خواهدگفت من آزادم. پس اگر سخنش را گوش کنید، غلامم را از دست می دهیدو ضایع خواهید کرد. پس نعیمان را غلام معرفی کرد. مسافران او رابه ده قلایص خریدند و سپس نزد نعیمان آمده، طنابی برگردنش افکندند. نعیمان گفت: این مرد با شما شوخی کرده، من آزادم.خریداران اظهار داشتند: از پیش با خبر بودیم چنین سخن خواهی گفت.آنگاه او را کشان کشان با خود می برند. در این لحظه، دوستان همسفرش که از این جریان سخت میخندیدند. دنبال خریداران رفته، آزادش کردند. پیامبر صلیالله علیه و آلهباشنیدن این ماجرا تا مدتی میخندید.
توصیه و تشویق به مزاح و شوخی
پیامبر و معصومان(علیهم السلام)علاوه براین که خود چهره شادابی داشتند به دیگران نیزسفارش میفرمودند که هرگز با چهره های عبوس و گرفته رو به رونشوید. یونس شیبانی می گوید: به محضر امام صادق علیهالسلام رسیدم. آن حضرت پرسید: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ جواب دادم کمتر بایکدیگر مزاح می کنیم.حضرت فرمود: چنین نباشید; زیرا شوخی و مزاح بخشی از حسن خلق است و شما با این شوخی برادرت را خوشحال می کنی. رسول خدا صلیالله علیه و آلههمواره شوخی می کرد و می خواست مردم را شادمان کند.شخصی ازمحضر امام موسی بن جعفر علیهالسلام پرسید: فدایت گردم، گاه درمیان گروهی هستم که میگویند و می خندند، چه کنم؟ حضرت فرمود:اشکالی ندارد به شرطی که فحش نباشد. سپس فرمود: بیابانگردی به محضر رسول خدا صلیالله علیه و آلهمی آمد و برای آن حضرت هدیه می آورد; ولی چون قصد بازگشت داشت، می گفت: رسول الله! بهای هدیه ما را بدهید که می خواهم برگردم. پیامبرخدا صلیالله علیه و آلهاز شوخی این مرد می خندید و چون غمگین میشد، می فرمود:مرد بیابانی کجاست؟ کاش می آمد!
نگاهی به برخی ازشادیهای معصومان(علیهم السلام)
افزون براین، در بسیاری موارد معصومان(علیهم السلام)شادبودند.پس از فتح خیبر و آمدن جعفر، پیامبر صلیالله علیه و آله بسیار خوشحال به نظرمی رسید و می فرمود: نمی دانم از کدام یک خوشحالتر باشم فتح خیبریا آمدن جعفر از حبشه؟! علی علیهالسلامدر پایان یک ماموریت سخت باپیروزی بازگشت و پیامبر صلیالله علیه و آله و یاران به استقبالش شتافتند. چون چشمان علی علیهالسلامبه پیامبر صلیالله علیه و آلهافتاد، خود را از اسب به زیر افکنده،خدمت حضرت شتافت و زانوی وی را بوسید.رسول گرامی فرمود: یاعلی! سوار شو که خدا و رسولش از توراضی اند.حضرت امیر علیهالسلاماز شادی این بشارت، گریان شد و به خانه برگشت.افزون براین، وقتی به حضرت علی علیهالسلامابوتراب می گفتند،بسیارخوشحال می شد. سهل بن سعد میگوید: «وان کان لیفرح اذا دعی بها»محمدبن عذافر می گوید: «پدرم، عذافر گفت: امام صادق علیهالسلامهزار وهفتصد دینار به من داد و فرمود: با این پول برایم تجارت کن;سپس فرمود: به سود آن علاقه ندارم. سود تجارت شایسته است، ولی من میخواهم خداوند مرا در معرض تحصیل سودهایش بنگرد.عذافر گفت: با آن پول تجارت کردم و صد دینار سود بردم. آن رابه حضور امام صادق علیهالسلامآوردم; امام بسیار خوشحال شد و فرمود: آن صد دینار را روی اصل سرمایه بگذار...»چون معصومان(علیهم السلام)می شنیدند که شخصی صله رحم کرده، یامومنی را خوشحال ساخته و یا گرهی از زندگی برادری باز کرده،بسیار خرسند و شادمان می شدند و پیروان خود را از این شادمانی با خبر می ساختند تا مردم بدان کار روی آورند. در همین راستا،حضرت فرمود: «من سر مومنا فقد سرنی و من سرنی فقد سر الله.»کسی که مومنی را شاد کند مراشاد کرده و کسی که مرا شاد کندخدا را شاد کرده است.(30)
ذکر چند روایت:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«مَن أدخَلَ عَلی مُؤمِنٍ فَرَحاً فَقَد أدخَلَ عَلیَّ فَرَحاً».(31)«کسی که مؤمن را شاد کند، مرا شاد نموده».امام صادق علیه السلام فرمود: «وقتی مؤمنی را شاد کردید، تنها او شاد نمی شود، بلکه ما نیز شاد میشویم».(32)رسول اکرم صلیالله علیه و آله: «مؤمن شوخ و شاداب است».(33)حضرت على علیهالسلام: «شادمانى، گشایش خاطر مىآورد»؛آمدى،(34)«اوقات شادى، غنیمت است»؛(35)«هرکس شادىاش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود»(36)امام صادق علیهالسلام «هیچ مؤمنى نیست که شوخى در طبع او نباشد»؛(37)«شوخ طبعى بخشى از حسن خلق است».(38)امام رضا علیهالسلام «کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتى براى عبادت و خلوت با خدا، زمانى براى تأمین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیبهایتان واقف مىسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتى را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص مىدهید و از شادى ساعتهاى تفریح، نیروى لازم براى عمل به وظایف وقتهاى دیگر را تأمین کنید».(39)در سیره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازى، زمینهسازى و ایجاد آن نیز توصیه شده است.(40) پاره اى از احادیث، علاوه بر دستورهاى کلى درباره اهمیت شادى و نشاط، دستورالعملهاى خاصى نیز براى حفظ و پرورش این حالت مانند، پیادهروى، سوارکارى، شنا در آب، نگاه کردن به سبزهها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخى، خنده و...(41) بیان مىدارند.
چو شادى بکاهد، بکاهد روان
خُرد گردد اندر میان، ناتوان
فرودسى
پی نوشت ها :
22.الکافی ج2 ،188
23. فلق 4
http://kabulnagd.blogfa.com/post-127.aspx.24
25.المیزان، (عربی)، ج 6، 209.
26.سنن البنی، ص 328، حدیث 378.
27.وسائل الشیعه، ج 3، ص 344.
28.نهج الفصاحه، حدیث 741.
29.محمد دشتی، نهج الحیاه، ص 168، حدیث 95.
30.مقاله ای از محمد جواد طبسی
31.میزان الحکمه، ج 4، ص 439.
32.همان.
33.بحرانى، تحف العقول، ص49.
34.غررالحکم، ح2023.
35.همان، ح1084.
36.بحارالانوار، ج78، ص12..
37.کلینى،اصول کافى، ج2، ص663
38.همان.
39.بحارالانوار، ج75، ص321.
40.کافى، ج2، ص192.
41.وسائل الشیعه، ج12، ص112، بحارالانوار، ج16، ص298؛ حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج8، ص418.
ادامه دارد
نقش نشاط در زندگی جوان (1)
منبع : اختصاصی راسخون
چکیده :
نشاط در طول تاریخ نقش اساسی در زندگی انسانی ایفاء کرده است. انسان ها تلاش می کنند که زندگی خویش را همراه با امیدواری و توأم با نشاط طی کرده و خود را در مسیری قرار دهند که نفع اساسی از زندگی خویش و بودن در این جهان ببرنند. از سوی دیگر طبقه بندی انسان در دوره های مختلف حاکی از آن است که نوع نشاط در طبقات انسانی نیز متفاوت خواهد بود. از جمله این طبقات جوانی است که نقش تعیین کننده ای در مسیر زندگی انسان دارد. جوانی با ویژگی های منحصر به فرد خود در صورتی قابل استفاده است که بتواند به شاخصه های مهم و عواملی که در جهت تقویت نشاط کمک کند، گام بردارد. سؤال اصلی ما این است که در نشاط از چه جایگاهی در اندیشه اسلامی برخوردار است و چه نقشی در زندگی جوان خواهد داشت؟ پاسخ ما این است که با توجه به ویژگی های دوران جوانی همچون حضور در عرصه جامعه، حس مسئولیت پذیری، وجود عواطف و احساسات شدید، احترام خواهی و در نهایت معنویت گرایی و نیز برجسته کردن دو دسته از عوامل درونی(درک توحید، توبه و ....) و بیرونی ( آشنایی با راه های موفقیت و...) است که می توان به تأثیر نشاط در زندگی جوان دست یافت.
کلید واژه: نشاط، جوان، زندگی، درک توحید، راه های موفقیت
مقدمه:
طرح مسئله
مقالهی حاضر کوششی برای درک و شناخت فرایند نشاط در اندیشه اسلامی و نیز تأثیر این مقوله در زندگی جوانان است. عنوان مقاله به قدر کافی گویای هدف ماست: این که نشاط در اندیشه اسلامی و متون دینی چگونه قابل توضیح است؟ جوان در تمام جوامع به مثابه نیرویی فعال به حساب آمده که در بسیاری از حوزه های مختلف جامعه به کار گرفته می شود. سردمداران یک جامعه براساس انگیزههای جوانان است که به بخش های مختلف سیاسی وارد شده و مدیریت کلان خود را در جامعه تعریف می کنند. جوانان به مثابه نیروهای فعال در تحرک اجتماعی، ارزش پروری و نهادینه کردن آنچه حکومت ها در تلاش برای ارائه آن به جامعه هستند، نقش برجسته و هویت ساز دارند. جوانان دارای ویژگی های بنیادین هستند. حضور فعال در عرصه جامعه، وجود حس مسئولیت پذیری، عواطف و احساسات شدید، احترام خواهی و در نهایت معنویت گرایی از ویژگی های برجسته در جوانان است. این نوع از ویژگی ها در جوانان جوامع مختلف مشترک بوده و در جهت تعالی یک جامعه و برآورد نیازهای انسان بسیار مؤثر خواهد افتاد. استفاده از این ویژگی ها می تواند جامعه را در جهتی سوق دهد که توانمندیهای مختلف آن را تقویت کند و برعکس در صورتی که جامعه نتواند به موقع و براساس پارامترهای اساسی و نیازهای درونی خود به این نوع از ویژگیها سر و سامان دهد، با نسلی روبهرو خواهد شد که توان مقابله با آن را نخواهد داشت. از سوی دیگر نیاز به مکانیزمی است که بتواند جوان را در جامعه و حضور فعال او را در عرصه های مختلف اجتماعی تقویت کرد. به عقیده محقق آنچه این رویه را به میزان زیادی قابل دسترسی خواهد کرد، وجود نشاط و انگیزه در زندگی جوان است. جوان در زیست جهان اجتماعی خودش موقعی در عرصه عمل اجتماعی جواب خواهد داد که بتواند به نشاط بنیادینی دست یابد. دست یابی به نشاط نیز عوامل خاص خود را خواهد داشت. در این تحقیق اشاره خواهیم کرد که دو دسته عوامل دسترسی جوان را به مسئله نشاط افزایش خوهد داد؛ عوامل درونی و عوامل بیرونی . عوامل درونی همچون درک توحید، نشاط و نظارت الهی، توکل، محکم کردن پایه هاى اعتقادى و اخلاقى، توبه، تفکر مثبت، اندیشه در خاطرات خوش گذشته، اندیشه در آینده اى روشن، صبر و شکیبایى، عوامل بیرونی: شناخت صحیح دنیا، شناخت بهتر از سختى ها، شناخت هدف در زندگی، آگاهی از تکنیک هاى موفقیت، فعالیت های ورزشی.بنای محقق برآنست که با بررسی مفهوم نشاط و ویژگی های بنیادینی دوران جوانی آنچه می تواند به جوان کمک کند که به نشاط حقیقی از نگاه قرآن و روایات دست یابد.
فصل او ل: کلیات/ضرورت مسئله/سوالات تحقیق/فرضیه/پیشینه تحقیق/هدف تحقیق/روش تحقیق/مفهوم شناسی/تعریف نشاط/تفاوت شادی و نشاط/مرز شادی و نشاط /تعریف جوان وویژگیهای آن .
ضرورت مسئله
فرهنگ هر جامعه در ترسیم ساختارها و نظام ارزشی حاکم بر آن جامعه نقش موثری دارد ، در این میان عده ای ادعا می کنند که فرهنگ حاکم بر جامعه ایران فرهنگی ناشاد است و مولفه های شادی در فرهنگ اسلامی در سطح بسیار پایینی قرار گرفته است در این موضوع برخی با تلقین روحیه تمایل به مرگ و ناشادی تلاش می کنند تا دین اسلام را دین گریه معرفی کنند . بنابراین به اعتقاد ما تلقین روحیه تمایل به مرگ و ترس ناشی از عدم شناخت کافی عده ای از اسلام است. زیرا نه تنها اسلام در ذات و اساس خود هیچ تناقضی با شادی و شادمانی ندارد ، بلکه تاکید مضاعفی نیز برایجاد جو شادی و نشاط به ویژه برای جوانان دارد. کسانی که چنین فرضیاتی را مطرح می کنند، در تفسیر اصول دین اسلام ناکار آمد هستند و ناکار آمدی و ضعف خود را به این واسطه متوجه دین می کنند و دین اسلام را یک دین ناشاد معرفی میکنند. در حالیکه دین اسلام یکی از مکاتبی است که تاکید خاصی بر شادی و شادمانی دارد ودر هر موردی نیز دستورات خاصی در این زمینه ارایه می دهد. برنامه ریزان وصاحب نظران ، رفتار شناسان و علمای دینی باید با استخراج مبانی دینی مربوط به نشاط از میان متون دین اسلام زمینه بروز رکود ذهنی و افسردگی را از جامعه بزدایند.(1) و از سوی دیگر نشاط و شادى براى انسان، یک امر ضرورى است. در سایه شادى و نشاط، زندگى معنا و مفهوم خاصى پیدا مى کند و دل ها به هم نزدیک، و ترس و بدگمانى و ناکامى و نگرانى بى اثر مى گردد. شادى و نشاط، نه تنها بر روح و روان انسان تأثیر مى گذارد، بلکه جسم او را نیز تحت تأثیر قرار مى دهد، به طورى که گفته اند: حتى قادر است از رشد و نماى بیمارى سرطان (که در حالت کمون است) پیشگیرى کند(2)ارسطو مىگوید: شادى، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که سایر چیزها براى کسب آن هستند.(3) در شرایطى که آمار مبتلاین به افسردگى و بیمارى هاى روحى رو به تزاید است، به طورى که گفته اند: در جهان 415 میلیون نفر از بیمارى هاى روانى رنج مى برند و در کشور ما پنج میلیون نفر به افسردگى مبتلا هستند(4) و تعداد زیادى از جوانان، با این بیمارى دست به گریبان اند، همگان را متوجه رویکرد جدید به موضوع شادى و نشاط نموده است. لذا ما نیز بر آن شدیم تا در مختصری که در پیش رو دارید رابطه جوان را با نشاط و امید بررسی نماییم
سؤالات تحقیق
سؤال اصلی، نشاط چه تأثیری در زندگی جوان دارد؟
سؤال فرعی، چه عواملی در شکلگیری نشاط در زندگی جوان مؤثر است؟
فرضیه تحقیق
به نظر میرسد در بررسی مسئله نشاط و نقش آن در زندگی جوان، عواملی همچون درک خداوند، توبه، توکل به عنوان عوامل درونی و دستیابی جوان به راه های موفقیت، افزایش فعالیت های روزمره مثل ورزش و .. به عنوان عوامل بیرونی بتوان به جوانان کمک کرد تا بهتر و سریعتر به نشاط در زندگی دست یابد.
پیشینه تحقیق
با جستجو در کتابخانهها و سایتهای اینترنتی به دست آمد که تحقیقی با عنوان نشاط و نقش آن در زندگی جوان وجود ندارد و این عنوان از تازگی خاصی برخوردار است.
هدف تحقیق
هدف اصلی تحقیق تبیینی دقیق و روشن درباره مفهوم نشاط از نگاه قرآن و روایات است. این تحقیق تلاش می کند که آنچه به عنوان عوامل مهم در رساندن جوان به نشاط بنیادین و تأثیر گذار در زندگیش مؤثر است دست یافته و رابطه آن را به زندگی جوان بازیابد.
روش تحقیق
روش این تحقیق، روش کتابخانهای و به صورت توصیفی ـ تحلیلی است. پژوهشهای کتابخانهای برحسب ماهیتی که دارند نام خاصی به خود میگیرند: مانند بررسیهای استدلالی، انتقادی، تاریخی، تطبیقی، شناختی یا توصیفی. در توضیح بررسی شناختی یا توصیفی آمده است: در این نوع بررسیها هدف از جمعآوری و تنظیم دادهها، صرفاً ایجاد مجموعهای منظم از آگاهی در یک حیطه خاص و با هدف زمینهسازی جهت بررسیهای محققانه است. نتایج این گونه بررسیها، خصوصاً در زمینههای تازه و موضوعاتی که آگاهی عمومی و کلی در موردشان ناچیز است، میتواند هدایتگر و راهنمای محققان بعدی باشد. به طور خلاصه، روش تحقیق کتابخانهای عبارت از گردآوری اطلاعات لازم در خصوص موضوعات و ریز موضوعات تحقیق از طریق مطالعه و بررسی کتابها، مقالات، پایان نامهها و دیگر آثار مکتوب و نیز تأمل و کنکاش در دادههای گردآمده و انجام برخی عملیات پژوهشی از قبیل شرح، تفسیر، تحلیل، نقد، مقایسه و ... میباشد. با وجود آنکه به نظر میرسد موضوع نسبتاً جدید میباشد؛ محقق مدعی آن نیست که مطالب وینمایی گویا و روشن از آنچه صاحبنظران جامعه شناسی پیرامون معنابخشی دین بیان داشتهاند، ارائه دهد. زیرا آنچه در این رساله آمده است در واقع برداشتهای محقق از سازها و گفتارهای موجود از این جامعه شناسان است که به زبان فارسی ترجمه گردیده است، ولذا محقق مدعی آن نیست که روش بکار گرفته شده جهت بدست آوردن دادهها از برجستگی خاصی برخوردار باشد. آنچه مسلّم است به دست دادن نتیجهای مطلوب در یک موضوع نسبتاً جدید و آن هم در یک حوزه خاص علمی متفاوت است.
سازماندهی تحقیق
این تحقیق از یک مقدمه، سه فصل و نتیجه گیری تشکیل شده است. در بخش مقدمه به کلیات طرح تحیق اعم از طرح مسئله، فرضیه و اهداف و ... اشاره شده است.
مفهوم شناسی : نشاط
نشاط در لغت: نشاط در لغت به معنای خوشی، شادمانی، خرمی، سرور، دل زندگی، خوشدلی و ..میباشد. (5)
نشاط در اصطلاح:
نشاط یک مفهوم جدید روانشناسی است کهکمتر مورد توجه قرار گرفته است. تعریف نشاط علیرغم آنکه ساده به نظر میرسد، مشکل است و روان شناسان در مورد آن وفاق نظر ندارند. معمولا نشاط را شامل سه عنصر لذت، خرسندی و رضایت از زندگی میدانند.
تعریف شادی وشادمانی :
وقتی آدمی نیازهایش ارضاء می شود وبه چیزهای مورد علاقه اش دست می یابد احساس و هیجانی دراو پدید میآید که ازآن به شادی ونشاط تعبیر می شود وبا واژه هایی چون شادمانی، سرور، وجد، سرخوش، مسرت، خوشی و خوشحالی هم معناست .
شادی زندگی را خوشایند می سازد واشتیاق برای پرداختن به فعالیت های اجتماعی را آسان مینماید. ارسطو پروراندن عالی ترین صفات و خصایص انسانی را شادمانی می داند یعنی شادی تنها در لذتهای مادی گذرا خلاصه نمی شود ،شادمانی واقعی در نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلتها و خوی های انسانی و الهی است . به طور خلاصه می توان گفت : شادی به طور مطلق امکان پذیر نیست و هر انسانی مطابق جهان بینی و اندیشه های خود اگر به چیز های مورد علاقه اش برسد و از زندگی اش رضایت داشته باشد در خود احساس شادی می کند که شادی نام دارد .استاد مرتضی مطهری رحمه الله در تعریف شادی می نویسد: سرور، حالت خوش و لذت بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه یکی از اهداف و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست می دهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف ها و آرزوها به انسان دست می دهد.در دنیای پراضطراب و پرتلاطم امروز، آرامش و داشتن خیالی آسوده، نعمتی است که همگان آرزوی آن را دارند. در واقع، یکی از نیازهای اساسی انسان، شادزیستن است که در پرتو آن، با رسیدن به تعادل روحی، خود و جامعه اش را به سلامت و پویایی رهنمون می شود.انسان به طور فطری از غم گریزان و به سوی شادی در حرکت است. شادی و نشاط نه تنها بر روح و روان انسان، بلکه بر جسم او نیز تأثیر می گذارد. از نگاه اجتماعی، نیز شادمانی، قلب ها را به یکدیگر نزدیک و ترس، نگرانی، ناکامی و بدگمانی را بی اثر می کند. ارسطو می گوید: «شادی، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که دیگر چیزها وسیله به دست آوردن آن هستند.» دین مقدس اسلام نیز که تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت آدمی است، شادی های مناسب و حلال را تأیید می کند و پیروانش را از افسردگی و بی حالی برحذر می دارد.
تفاوت شادی و نشاط
در اینجا تذکر این نکته لازم است که گاهی شادی و نشاط با یکدیگر اشتباه میشوند. بسیاری از اوقات شادی همراه با نشاط است؛ هنگام شادی انسان آمادگی و تمایل بیشتر دارد هر کاری را اعم از کار بدنی یا فکری انجام دهد؛ چون در حالت شادی نشاط انسان برای انجام کار بیشتر است؛ بر عکس، انسان زمانی که مبتلا به غم و اندوهی باشد، معمولاً حوصله انجام کاری را ندارد و میخواهد گوشهای کز کند. اما این دو با هم تلازم ندارند. گاهی ممکن است انسان خیلی محزون باشد، اما در عین حال با نشاط هم باشد. به عنوان مثال، کسانی که شب عاشورا تا صبح در دستهجات مختلف به عزاداری و سینهزنی میپردازند و در ماتم شهادت سیدالشهداءعلیهالسلام اشک میریزند، در نهایت حزن و اندوه، با نشاط هستند و از عزاداری خسته نمیشوند؛ چون شوری که در اثر علاقه به اهل بیت علیهالسلام در درون آنها میجوشد، موجب میشود که از کارشان خسته نشوند؛ محزون هستند، اما بینشاط نیستند. بنابراین نشاط و شادی همیشه با هم تلازم ندارند؛ همچنانکه حزن و اندوه همیشه با نشاط تزاحم ندرند. ضمن اینکه نشاط همیشه مطلوب است و انسان باید سعی کند در همه کارها نشاط داشته باشد. خستگی، کسالت، تنبلی و بیحالی نه به درد دنیا میخورد و نه به درد آخرت. (6)
مرز شادى و نشاط :
براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز مىباشد. محتوا و قالب شادى و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدى و انسانى که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافى باشد؛ زیرا هر پدیدهاى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.بنابراین پدیده شادى و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز مىباشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلىاش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وى باشد؛ از این رو بسیارى از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادى، انگیزه و هدفى را پىمىگیرد.(7) شادى و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزهاى در آن دنبال مىشود.در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین مىتوان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.مزاح و شوخى که یکى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبکسرى، بىشرمى و گستاخى بیامیزد، «هزل» نامیده مىشود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویى و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» مىخوانند و این نیز در اسلام نهى شده استیکى از صحابیان از رسول خدا پرسید: «آیا اگر با دوستان خود شوخى کنیم و بخندیم، اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستى در میان نباشد، اشکالى ندارد(8) و اگر شوخى از حد خارج شود و به بیهودگى یا زیادهروى بینجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید: «هر کس بسیار شوخى کند، وقار و سنگینى او کم مىشود».(9)امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «زیاد شوخى کردن، آبرو را مىبرد».(10)خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادى است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمى را لکهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید ا ست که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگرى، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نکوهید شده و حرام است. وقتى براى مؤمن، احترامى برتر از کعبه را بر شمردهاند، به خوبى روشن مىشود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.(11) قالبهاى نشاط و شادى و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمانهاى والاى او باشد؛ زیرا گاهى محتوایى مفید، در قالبى نامناسب نتیجه اثرگذارى را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، «قهقهه» از شیطان تلقى شده(12) و «تبسم» بهترین خنده دانسته شده است.(13) زمان و مکان نشاط و شادى نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذلهگویى در مراسم سوگوارى و مکانهاى مقدس ناپسند است(14) و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم صلیالله علیه و آله نقل شده است: «کسى که بر جنازهاى بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت مىکند و دعایش اجابت نمىشود و کسى که در گورستان بخندد، باز مىگردد، در حالیکه سختى بزرگى همانند کوه اُحد، براى اوست».(15)از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص مىگردد که پارهاى از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادى و عوامل آن را نکوهش کردهاند، ناظر به شادى، نشاط و عواملى است که از مرز و حدود شادى خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهادهاند به افراط و تفریط در غلتیدهاند. اسلام اصل شادى و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تأیید و توصیه کرده است.
تعریف جوان وویژگیهای این دوره
جوانی دورانی است که در آن انسان میتواند به اوج شکوفائی خود دست پیدا کند. دورانی است که ضمینهی کشف استعداد ها و بارور شدن آنها فراهم است. و جوان در این دوران آیندهی مادی و معنوی خود را مشخص میکند. لذا میتوان، دوران جوانی را، دورانی بسیار حساس و مهم واساسی دانست.دوران نوجوانی و جوانی، دوران حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ی شخصیت فرد است. دوران جوانی، دوران مسئولیت است، سن به خود آمدن و بیداری است. کسی که در دوران جوانی به سعادت خود فکر نکند و به سستی و سهل انگاری، شیرین ترین دوران عمر خود را به رایگان از کف بدهد استحقاق توبیخ و کیفر دارد. امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه (اولم نعمّرکم ما یتذّکّر فیه من تذکّر)؛ آیا آن قدر شما را عمر ندادیم که بیدار شوید؟، می فرماید: این توبیخ و سرزنش نسبت به جوان هیجده ساله است.(16) رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: در هر شب فرشته ای از آسمان فرود می آید و می گوید: «یا ابناء العشرین جدّوا و اجتهدوا»(17) بیست ساله ها، تلاش کنید.جوان در برابر کارهای خویش مسئول است، در برابر انتخاب و عدم انتخاب و چگونه انتخاب نمودن مسئول است و هرگز نمی تواند عذر بیاورد که جوان بودم و جاهل؛ زیرا فردا خود را سرزنش می کند و اشک حسرت می ریزد.دوران جوانی از پر ارج ترین فرصت های ثمربخش در زندگی است. استفاده از فرصت جوانی، شرط اساسی کامیابی و موفقیت آدمی است. خوشبختی و بدبختی هر انسانی در ایام جوانی اش پی ریزی میشود. دوران جوانی کوتاه است و یک روز غفلت مایه پشیمانی و حسرت طولانی زندگی است.جوان در برابر کارهای خود، جامعه و وجدان خویش مسئول است و بایدپاسخ گوی کارهای خود باشد؛ چنان که همه انسان ها مسئولند و انسان مسئول آفریده شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«کلکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته»(18)همه شما دارای مسئولیت هستید و در برابر مسئولیتی که دارید مورد سوال خواهید بود.توصیه های قرآن و دستورهای دین – به ویژه امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و کیفرها و مجازات ها به علّت مسئول بودن انسان است.نقش وجایگاه جوان در جامعه با ایفای مسئولیت مشخص می گردد .یک جوان با یک هویت مشخص ونقش معین بایستی منزلت خود را دریابد وآن را شکوفا سازد .
مسئولیت پذیری
تجربه نشان داده است جوانان برای حفظ استقلال خود در زندگی ونشان دادن موقعیت و جایگاه رفیع خود در خانواده و جامعه درپی پذیرش مسئولیتهای گوناگون در این ایام میباشند تا از این طریق قابلیتهای خود را نشان داده و از طرفی خود را در رسیدن به استقلال واقعی،کمک نمایند.
عواطف و احساسات شدید
نوجوانی و جوانی، دوره طوفانی و بی قراری روح است که بیشتر از هر دوره دیگر، دست خوش هجوم احساس ها و عواطف گوناگون و شگفت انگیز می شود. جوان تازه بالغ به دلیل رشد فیزیکی، ذهنی و روانی، اجتماعی و هورمونی و... تحت تأثیر شدید احساس ها و عواطف بحرانی خویش، سخت حساس و زودرنج می شود. هیجان عاطفی و احساسی پرتلاطم و پرتنش نوجوانان، طبیعی و اقتضای سن شان بوده، تحت تأثیر نیازمندیهای طبیعی و اصیل روانی و جسمانی قرار دارد.
معنویت گرایی
حقیقت ما روح و نفس ماست که از روح خدا بوده و قبل از نزول و هبوط از قدس و طهارت برخوردار بوده است و با تنزل و عبور از منازل و عوالم به حجابهایى محجوب گشته و آلودگىهایى که خاصیت منازل و عوالم گوناگون بوده است بر آن عارض مىگردد و بدتر از آن وقتى که روح در بدن مادى جلوه کرد، با تجلى در بدن و تعلق به آن در مضیق ماده و طبیعت قرار گرفته است. این روح اگر با تعلقات مادى و آلودگىها و ناپاکىها که از گناهان و ترک واجبات و انجام محرمات نشأت مىگیرد، از حقیقت خود بیشتر دور گردد، از سنخیت عالم خود که عالم قدس و ملکوت بوده فاصله بیشتر مىگیرد. از آنجا که جوانان در اوان تکلیف قرار گرفته و هنوز روحشان مکدر به گناهان و تعلقات نگشته است از قداست و طهارت خاصى برخوردارند، ازاینرو مىتوان گفت آنان به موطن اصلى خویش که همان عالم ملکوت و طهارت و قداست مىباشد، نزدیکترند. احترام خواهی
جوان براى شخصیت خود اهمیت بسیار قائل است، هر نوع کم توجهى را بىاحترامى به شخصیت خود مىداند. و چه بسا واکنش نشان مىدهد. احترام به شخصیت جوان در تربیت او بسیار موثر است. اگر جوان خود را بىمقدار و حقیر بشمارد، احساس کند در نظر دیگران اعتبار و جایگاهى ندارد و نزد دیگران از احترام و ارزش برخوردار نیست، تلاش در جهت رشد و تربیت خود را بىثمر مىداند و چه بسا رفتارهاى نابهنجار بروز مىدهد.امام هادى علیهالسلام مىفرماید: «از شر کسى که خود را خوار مىداند،ایمن مباش.»(19) استاد مطهری در این زمینه میگوید: روشی که ما در مقابل نسل جوان در پیش گرفته ایم همان روش دهانکجی، انتقاد و سرزنش نسل جوان می باشد که این شیوه درست نیست. اگر بدون احترام گذاشتن به نسل جوان بخواهیم نسبت به مسائل و احساسات پاک جوانان بی تفاوت باشیم، محال است که بتوانیم جلوی انحرافات دینی و اخلاقی نسل آینده جوان را بگیریم.(20) حضرت ابراهیم(علیه السلام)از فرزند عزیزش اسماعیل درباره فرمان خدا ـ که براى ذبح او آمده بود ـ نظرمى خواهد. و پدر صد ساله با فرزند سیزده ساله مشورت می کند. آرى، نوجوان باید احساس استقلال واحترام کند.قرآن مىفرماید: همینکه کودکان یتیم قدرت داد و ستد پیدا کردند اموال ارثى پدر را به خودشان واگذار کنید. و براى همیشه آنان را وابسته قرار ندهید.
حضور در عرصه جامعه
در هر دورهای بحثهای گوناگونی در خصوص رفتارهای جوانی مطرح میشود،اما روزنامهنگاران و سیاستمداران سعی میکنند این رفتارها را متناسب با ارزشها و الگوهای زندگی جوانان مطابق با بینش خود تعبیر و تفسیر کنند.به نظر میرسد جوان یک نوع کارکرد آیینهای برای جامعه باتوجه به ارزشهای آن دارد.جوانان میخواهند به باز سازی صحیح ارزشها اقدام کنند. یعنی از یک طرف به حفظ ارزشها واز طرف دیگر به بازسازی عمیق آنها بپردازند. این بحثها مربوط به رفتارهای جوانی است واز سوی دیگر معطوف به رفتارهایی است که جنبههای اخلاقی را در هر دوره مطرح میکند.در دوران بحرانها،جنگها و پس از آنها، وظیفهی بازسازی و مسائلی از این قبیل مطرح میگردد. بنابراین جوانان چنین وظایفی را بر عهده میگیرند. از آنها در خواست میگردد که از منافع ملی در داخل و خارج از مرزهای خود حمایت کنند. در این دوره از جوانان به عنوان وطن پرست با الگوهای تجددگرایی یاد میشود.(21)
پی نوشت ها :
1.محمد رضا مسعودی، کارشناس مردم شناسی- دانشگاه یزد
2.نشریه پیوند، ش 297، ص 33.
3.مایکل آیزنک، روان شناسى شادى، ترجمه خشایار بیگى و مهرداد فیروز بخت، ص 12.
4.روزنامه انتخاب، 7 آذر 79، ص 8.
5.على اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 13، چاپ اول از دوره ى جدید 1373، نشر مؤسسه ى انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
http://www.mesbahyazdi.org.آیت الله مصباح6
7.اخلاق اسلامى، ص98-99؛ اخلاق الهى، ج5، ص238
8.(کافى، ج2، ص663 ن تحفالعقول، ص323)
9.غررالحکم، ص222
10.کافى، ج2، ص665
11.اخلاق الهى، ج5، ص256-257.
12.کافى، ج2، ص664.
13.غررالحکم، ص222.
14.اخلاق الهى، ج5، ص258-259.
15.همان.
16.تفسیر برهان، ذیل آیه مورد بحث.
17.مستدرک الوسائل، ج 2، ص 353
18.بحار الانوار، ج 72، ص 38
19.تحف العقولص 483
20.جوان در اندیشه ی استاد مطهری،باشگاه اندیشه
21.جامعه شناسی جوان دکتر رسول ربانی چاپ دوم 1383
ادامه دارد
علل وندالیسم در نوجوانان و جوانان
وندالیسم یا تخریبگرایی پدیدهای است که امروزه در مناطق شهری به شدت شیوع پیدا کرده است. متاسفانه وندالیسم در ایران هنوز ناشناخته است و تاکنون در زمینه علل پیدایش و راههای پیشگیری از این پدیده مخرب، تحقیق و بررسی صورت نگرفته است. اغلب صاحبنظران و محققان، وندالیسم را نوعی بزهکاری جوانان و نوجوانان میدانند. البته ممکن است این پدیده در میان دیگر گروههای سنی هم مشاهده شود اما بهطور معمول شیوع آن در میان افرادی است که 10 تا 25 سال سن دارند.
موضوع وندالیسم متنوع و متعدد است و از الگوی خاصی تبعیت نمیکند. به طور معمول، اشیا و اموال عمومی بیشتر در معرض تخریب وندالها قرار میگیرند. کشورهای غربی اغلب آمار دقیقی از میزان خسارات وارده از وسوی وندالها در اختیار دارند. برای مثال، شرکت اتوبوسرانی فرانسه چندی پیش گزارش کرد سالانه پنج هزار شیشه اتوبوس در اثر اعمال «وندالیسم» تخریب میشوند. روزنامه لوموند فرانسه در گزارشی، هزینههای ناشی از وندالیسم در بخش مخابرات به خصوص تلفنهای عمومی را تنها در منطقه پاریس، سالانه بیش از 200 میلیون فرانک برآورد کرده است.
علل وندالیسم
اغلب کارشناسان معتقدند که وندالیسم معلول علت واحدی نیست. براساس نظریه «کلارک»، هشت متغیر مستقل و در عین حال وابسته به هم در بروز رفتارهای ناهنجار موثرند. این متغیرها عبارتند از:
1) محیطهای نخستین تربیتی و تجارب دوران کودکی
2) توارث که این متغیر شامل زیرمجموعههایی از قبیل ضریب هوشی است. بیشتر مجرمان از ضریب هوشی پایینتری نسبت به دیگران برخوردارند.
3) شخصیت مجرمان که به شخصیت پرخاشگر، برونگرا، عکسالعملی، ضد جامعه و انتقامجو تقسیم میشود.
4) وضعیت اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی. اغلب وندالها جوان و از جنس مذکرند همچنین دارای تحصیلات پایین هستند. از نظر شغلی غیرماهر و از نظر وضعیت تاهل مجرد و در طبقات فرو دست و پایین جامعه قرار دارند.
5) وضعیت فعلی زندگی بزهکاران و وندالها نشان میدهد که آنها در مناطق درون شهر ساکناند و بیشتر در مناطق فقیرنشین زندگی میکنند. آنها دارای رفقای بزهکار و منحرفاند و به ورزشهایی مانند فوتبال علاقه دارند. اجارهنشین هستند و در خانههای تنگ، کوچک، محدود و حقیر زندگی میکنند.
6) این افراد اغلب در محیطهای تحصیلی درگیر سلسله رفتارهای خشونتآمیزند. این عده میل به دارند و دارای تجربه تنبیه بدنی در محیط تحصیلی هستند.
علل وندالیسم در نوجوانان و جوانان
7) شرایط و وضعیت مکانی و موضوعاتی که وندالها نسبت به آنها حساسیت دارند، عبارت است از خیابانهای خلوت و بدون گشت که پلیس در آن رفت و آمد ندارد.
8) متغیر آخر مربوط به جریانهای ادراکی، شناختی و انگیزشی است. وندالها اغلب قدرت خطرپذیری پایینی دارند. مساله دیگر آنکه برای اعمال خود توجیهپذیری دارند و تصور کیفر پایینی را برای رفتارشان درنظر میگیرند. این عده در رفتارهایشان با یک سلسله اختلالات روحیروانی و عاطفی دست به گریبان هستند.
رابطه وندالیسم و مشاهده خشونت
در مطالعاتی که «استپنس میر»، «روشکافران»، «کلارستون» انجام دادهاند، به مساله یادگیری و تقلید برخورد میکنیم. رفتارهای ستیزهجویانه و پرخاشگرانه از جمله وندالیسم مبین تاثیرپذیری از الگوهای فرهنگی آموخته شده و ناشی از مشاهده رفتارهای خشونت بار در جامعه است.
مشاهده خشونت یا مساله احساس اجحاف در سینما و تلویزیون میتواند وندالها را تحریک کند. به قول اریک فروم، احساس اجحاف، واکنش فرد نسبت به توزیع غیرمنصفانه و ناعادلانه منابع و امکانات موجود است که خود به خود به خشم، پرخاشجویی، پرخاشگری و تنفر میانجامد. در حقیقت، وندالیسم از عوارض سرخوردگی، درماندگی و احساس اجحاف است.
تجربه کارشناسان نشان میدهد که احساس اجحاف و احساس ناکامی، دو انگیزه مهم در وندالیسم و خرابکاری است. تحقیقی که روی 15 باجه تلفن عمومی در پاریس انجام شد، نشان داد که 90 درصد از تلفنهایی که در معرض تخریب وندالها قرار میگیرد، تلفنهایی هستند که شماره مورد نظر را نمیگیرند و سکه را هم میخورند.
یکی دیگر از عوامل گرایش وندالها به تخریب را میتوان به کسب اعتبار و منزلت در گروه به خصوص در میان جوانان نسبت داد. در واقع وندالها با این اعمال میخواهند شجاعت خود را به رخ دیگر اعضای گروه بکشند.
یک جمعبندی کلی
وندالیسم در مقایسه با دیگر رفتارهای بزهکارانه و مجرمانه از الگویی پیروی میکند که دیگر صور و اشکال رفتار کجروانه را دارد. منتها ویژگیهایی دارد که آن را از دیگر رفتارهای منحرفانه و کجروانه متمایز میسازد. به طور مثال، بیشتر وندالها مذکرند، در گروههای سنی جوان قرار دارند، میل به انتقامجویی و احساس اجحاف و بیگانگی اجتماعی و سیاسی بالایی دارند و مجموعه این عوامل آنها را به انفصال از نظام ارزشهای و باورها وا میدارد.
در میان تمامی وندالها نوعی اختلال روحی و روانی مانند پرخاشگری، اضطراب و افسردگی مشاهده میشود که گاهی به خودکشی منجر میشود.
منبع: http://www.salamat.com