7 باورغلط مردها درباره ی زنها
به گفته ی روان شناسان، اغلب مردها باورهای نادرستی در مورد زنان دارند که اغلب گله گذاری های آنان را شامل می شود. این باورهای غلط ناشی از عدم شناخت صحیح و عدم درک روحیه ی لطیف زن هاست و آن ها را برای شناخت بیش تر آقایان از همسرانشان بیان می کنیم:
هفت باور نادرست مردها درباره ی زن ها
1- زن ها سیری نا پذیرند
2- حفظ و نگهداری آن ها مشکل است
3- زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
4- زن ها حسود هستند
5- زن ها زیاده از حد احساساتی هستند
6- زن هایی که قوی و توانا هستند، نیازی به مراقبت ندارند
7- زن ها آزادی مرد را مختل می کنند
باور غلط: زنها سیری ناپذیرند
مردها،تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پر توقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته اند. این طبیعت زن است که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز است.
زنها- دست کم بیش تر آنها- بسیار کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچک ترین چیزها خوشحالشان کرد. با یک لبخند، اظهار محبت و دلتنگی در آغوش گرفتن و ... خواهید دید چطور از شادی لبریز خواهند گشت.
باور غلط: حفظ و نگهداری زن ها مشکل است
واقعیت این است که حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است. زن ها می خواهند رابطه شان سالم و صمیمی باشد و بدین جهت ازمردها توقع دارند برای این منظور وقت بگذارند و بر روی صمیمیت رابطه تلاش کنند.
زنها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند، نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن جهت که عمیقاً متعهد و پایبند بوده و می خواهند که موفق باشند.
باور غلط: زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
مردها تلاش زن را برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب زن برای کنترل مرد و بهره کشی از آن تعبیر می کنند.
واقعیت این است که زنها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود بخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.
یکی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیش تر مردها، در فرآیند تصمیم گیری خود، زن ها را دخالت نمی دهند. از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند، پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند. بدین معنا که سوال می پرسند و راه حل ارایه می دهند. مرد، علاقه و کمک همسرش را به معنای تلاش برای مداخله و سلطه جویی معنا می کند.
باور غلط: زن ها حسود هستند
واقعیت این است که زن ها محافظ و نگهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند و می خواهند از رابطه ی خود با مردی که دوستش دارند محافظت کنند. نه از آن جهت که به همسر خود اعتماد ندارند، بلکه از آن رو که او را دوست دارند. به طور غریزی و فطری، زنان از هر چه برایشان ارزشمند باشد، مراقبت می کنند.
باور غلط: زن ها زیادی احساساتی هستند
یکی از زیباترین ویژگی های زنها این است که قابلیت این را دارند که حس کنند و احساس داشته باشند و این احساسات را نشان دهند و ابراز کنند و این موهبتی بس گران بهاست. اما باور غلط این است که نشان دادن احساسات ،کیفیتی ضعیف تر و ناخواستنی تر از پنهان کردن احساسات می باشد. این همان پیامی است که اغلب مردها در کودکی وهنگامی که پسربچه ای بودند دریافت کرده اند. این که گریه نکردن، بهتر از گریه کردن است. خشن و قوی بودن، بهتر از ترسو بودن است. مستقل بودن بهتر از نیازمند بودن است.
بنابراین مردها، اغلب احساسات طبیعی زن ها را به غلط ،ضعف نفس تلقی می کنند و توانایی آنها را در حس کردن و احساس داشتن را به زیاده روی احساسی تعبیر می کنند.
مردها معمولاً زن را متهم می کنند که زیاده از حد احساساتی هستند. به این دلیل که مسئولیت گفتار یا رفتار نامهربانانه و احیاناً خشونت آمیز خود را نپذیرند.
بیشتر زن ها زیادی احساساتی نیستند، بلکه فقط احساساتی هستند! مردها هم همینطور. اما نمی توانند به راحتی احساسات خود را نشان دهند یا ابراز کنند. حقیقت آن است که مردها به همین دلیل زن ها را بسیار دوست دارند، همین حساس بودن، احساساتی بودن و توانایی حس کردن زن، دلیل آن است، زیرا همین احساساتی بودن زنهاست که به آنها امکان می دهد به مردها محبت بورزند و چنین احساسات خوبی را در آنها تولید کنند.
باور غلط: زن های قوی نیازی به توجه و مراقبت ندارند
اشتباهی که مردان مرتکب می شوند این است که قدرت و توانایی را با خودکفایی اشتباه می گیرند. صرف این که زنی قوی و با اعتماد به نفس است به این معنا نیست که هیچ گونه نیازی ندارد و اصلاً به این معنا نیست که به شخص توانمند و نیرومند دیگری نیاز ندارد و این گونه نیست که هرگز خسته، ترسیده، وحشت زده و بی رمق نمی شوند.
واقعیت این است که اگر زنی به تنهایی هم قادر به انجام تمام کارها باشد، باز دوست دارد قدرت، توان، حمایت و مراقبت مردش را حس کند. هر قدر هم زنی قوی و مستقل باشد، همچنان نیاز دارد که احساس کند به طرق مختلف از او مراقبت می شود.
باور غلط: زن ها آزادی مرد را مختل می کنند
مردها اغلب به اشتباه، درخواست های طبیعی و منطقی زن ها را مبنی بر شرکت در رابطه، با تلاش زن برای سلب آزادی مرد اشتباه می گیرند. زن ها دوست دارند روابطی متعهدانه و صمیمانه ایجاد کنند.
هر کسی به مجرد این که به رابطه ای وارد می شود، مقادیری از آزادی های شخصی خود را از دست می دهد. چرا که از حالا به بعد شخصی که با او رابطه برقرار کرده اید، به آنچه می گویید یا رفتار می کنید، واکنش نشان خواهد داد.
آزادی واقعی به این معنا نیست که چه کارهایی می توانید بکنید و چه کارهایی نمی توانید بکنید. بلکه به معنای آزادی در محبت ورزیدن آن هم بدون ترس و دریافت کردن بدون مقاومت و دادن و بخشیدن بی دریغ می باشد.
زن ها هرگز سعی ندارند چیزی را از مرد سلب کنند. برعکس آنها می خواهند محبت، فداکاری، از خودگذشتگی، تعهد، پایبندی و وفاداری خودشان را به مرد هدیه کنند. تمام تلاش های یک زن برای ایجاد رابطه با همسرش و صمیمی بودن و حل مشکلات است نه برای سلب آزادی از مرد
چرا زنان افسرده می شوند؟
در تمامی جوامع دنیا، زنان بیش از مردان دچار افسردگی می شوند. این اختلاف می تواند ناشی از عوامل گوناگون زیستی، روان شناختی، محیطی، فرهنگی و یا ترکیبی از آنها باشد. به لحاظ زیستی این اختلاف ممکن است به علت مصرف داروهای رژیمی، آرام بخش ها، قرص های ضد بارداری، مصرف دخانیات و الکل باشد که میزان ترشح انتقال دهنده های عصبی را مختل می کند. از طرف دیگر، زنان ممکن است به دلیل تداخل عمل هورمون های جنسی بدن شان مستعد ابتلا به افسردگی باشند. به لحاظ روان شناختی نیز این احتمال وجود دارد که زنان تمایل بیشتری دارند که مشکلات خود را بپذیرند و درصدد درمان آنها برآیند. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز زنان بیشتر از مردان می کوشند تا ارتباط خود را با دیگران توسعه دهند و حفظ کنند، اما در فرهنگی که به استقلال و خودکفایی بها می دهد، تمایل به دلبستگی نوعی ضعف تلقی می شود و همین امر، یعنی ناهماهنگی بین رفتارهای زنان و ارزش های فرهنگی منجر به کاهش عزت نفس و حس ارزشمندی در زنان می شود. در برخی موارد نیز این طور به نظر می رسد که زنان بیش از مردان علایم و شکایات خود را از افسردگی بیان می کنند و یا آنکه مردان در برابر مشکل افسردگی خود بیشتر مقاومت می کنند و راه حل های دیگری غیر از مراجعه به پزشک برای درمان خود برمی گزینند. به لحاظ محیطی نیز، زنان بیش از مردان در معرض انواع استرس ها و اضطراب هایی قرار می گیرند که تاثیر خود را بر سیستم عصبی آنان و هورمون های بدن شان می گذارد. تجربه های روزمره نیز می توانند همچون شوک ها و فشارهای عصبی مولد استرس باشند و موجب ابتلای افسردگی بیشتر در زنان- نسبت به مردان- شوند.
افسردگی بر جسم و ذهن فرد تاثیر می گذارد. فرد افسرده احساس درماندگی، ناامیدی و یأس فراوان می کند. او علاقه اش را به تمامی فعالیت هایی که موجب شادمانی اش می شود به تدریج از دست می دهد؛ میل به خوردن در او کاهش می یابد، دچار بی خوابی می شود، تمرکز حواس و توجه اش را نسبت به امور عادی روزانه از دست می دهد و در بدترین حالت به مرگ و نیستی فکر می کند. افسردگی دارای طیف وسیعی از خلق پایین تا افسردگی مزمن است. افسردگی مزمن دارای علایمی از کمبود انرژی و توان جسمانی، بدبینی، حس عدم ارضا و احساس ناامیدی شدید است. فردی که از افسردگی شدید در رنج است، ممکن است در طول یک سال دو بار تجربه افسردگی کوتاه مدت داشته باشد. پژوهشگران دریافته اند، زنانی که دچار افسردگی مزمن می شوند، بیشتر در معرض خطر پوکی استخوان قرار می گیرند، زیرا مجبور به مصرف داروهایی هستند که بر بافت استخوانی آنها تاثیری منفی می گذارد. علاوه بر آن، افسردگی می تواند عاملی برای ابتلا به بیماری مزمنی مثل دیابت، ناراحتی های قلبی- عروقی و… شود.
افسردگی پس از زایمان یکی از رایج ترین احساس هایی است که اغلب زنان بعد از تولد نوزاد در خود حس می کنند. اختلالات افسردگی، نوسانات خلقی و هیجان های مکرر و استرس آور این دوران کاملاً طبیعی و عادی و البته موقت است. هر چند برای برخی از زنان علایم قدری پایدارتر، جدی تر و طولانی تر است، اما معمولاً بین 6 - 3 هفته بعد از زایمان به تدریج کاهش می یابد و به ندرت طولانی مدت (برای مثال یک سال) می شود. تقریباً 15 درصد از زنانی که زایمان دارند، علایمی از افسردگی بعد از زایمان از خود نشان می دهند. چنانچه این اختلال در مادر ماندگار بماند، می تواند تاثیری بسیار منفی بر روابط با کودک و توانایی نگهداری از او گذارد. علایم باید هر چه زودتر برای بررسی دقیق تر با پزشک معالج، درمیان گذاشته شود.
سندرم پیش از قاعدگی؛ افسردگی ناشی از پریودهای ماهیانه نیز یکی دیگر از افسردگی های رایج در بین زنان است که معمولاً در بین روزهای 10- 7 پریود به طور کوتاه مدت ظاهر می شود. علت اصلی این نوسان خلقی ترشح هورمون های زنانه است که موجب برهم خوردن تعادل خلق و خوی آنها می شود. این سندرم در 7 - 5 درصد زنان مشاهده می شود و دارای علایم بسیار گوناگونی است. در برخی به صورت بی حوصلگی، خلق پایین و گرفتگی و در برخی دیگر همراه با دردهای جسمانی (مثل سردردهای شدید میگرنی) گزارش می شود.
افسردگی های فصلی نیز گاهی به صورت غمگینی، ناامیدی و در خود فرورفتگی گروهی از زنان را به خود مبتلا می کند. حدود 3 - 1 درصد از زنان در فصل زمستان دچار افسردگی های کوتاه مدت و گذرا می شوند. پژوهشگران بر این باورند که تغییرات هورمونی و بیوشیمیایی مغز در بدن برخی زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگی در آنان می شود که به تدریج نیز با پایان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بین می رود. این افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به افسردگی بالینی هستند.
اختلال افسردگی دو قطبی نیز یکی دیگر از انواع اختلالات افسردگی است که علایمی از شیدایی - افسردگی حاد در طول دوره ای مشخص دارد. زمانی که فردی در چرخه افسردگی به سر می برد، تمامی علایم خلق پایین (مثل کمبود اشتها، بی خوابی، احساس درماندگی و عدم لذت) را دارد و زمانی که در چرخه شیدایی به سر می برد، تمامی علایم شیدایی را (مثل پرحرفی، هجوم افکار، افزایش توان جسمی، فعالیت زیاد و پرانرژی بودن) از خود نشان می دهد. زنانی که دچار اختلال دو قطبی می شوند، معمولاً چرخه افسردگی طولانی تری دارند.
افسردگی های دوران یائسگی؛ در اغلب زنان، یائسگی می تواند همراه با علایمی از تغییر خلق و خو، حساسیت های بیش از حد، تزلزل روحیه و خستگی باشد. این نوع از افسردگی می تواند ناشی از تغییرات غدد داخلی در میانسالی و یا باورهای منفی و درونی شده زنان درباره عدم باروری آنان باشد. در مطالعات گوناگونی مشخص شده است که افسردگی ناشی از یائسگی در قشر تحصیلکرده زنان و آنهایی که ازدواج نکرده بودند، کمتر مشاهده می شود.
علایم تشخیص افسردگی در زنان
تاکنون پژوهشگران نتوانسته اند علت اصلی بروز افسردگی را در افراد شناسایی کنند. نارسایی های هورمونی (عدم تعادل هورمون های مترشحه از قسمت های مختلف مغز مثل سوتونین، دوپامین، نوراپی نفرین)، عوامل ژنتیکی و سابقه خانوادگی، عوامل محیطی (زنانی که مواد مخدر مصرف می کنند، زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، زنانی که همسران شان فوت می کنند و یا از همسران خود جدا می شوند) و عوامل فرهنگی گوناگونی می توانند علت افسردگی های زنانه باشند. از آن جایی که افسردگی تا حدی رایج است، هر فردی ممکن است علایم اولیه افسردگی را بشناسد و یا خود شخصاً آن را تجربه کرده باشد. متاسفانه فقط حدود 50 درصد از علایم اولیه افسردگی قابل شناسایی و درمان هستند و زنان در این بین شاید نتوانند این علایم را در خود به وضوح تشخیص دهند. علایم عمده افسردگی شامل؛
جنبه های عاطفی (خلق غمگین و احساس بی ارزش بودن)
جنبه های شناختی کاهش احترام به خویشتن و منفی نگری نسبت به خود و آینده خود
جنبه های انگیزشی (عدم تحرک و بی انگیزگی برای انجام دادن کارها و فعالیت های روزمره(
جنبه های رفتاری اختلالات مربوط به خوردن مثل پرخوری، بی اشتهایی و اختلالات خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی عدم علاقه به روابط جنسی، احساس خستگی و عدم تمرکز است.
زمانی که پزشک عمومی در مرحله اول نسبت به اختلال افسردگی شخصی دچار شک شود، ابتدا از او می خواهد با یک روانپزشک یا روانشناس بالینی مشاوره ای داشته باشد. از جمله پرسش های اولیه ای که ممکن است یک متخصص بهداشت روانی از بیمار بپرسد، عبارت است از؛
- آیا مدت زیادی است که احساس غم و اندوه می کنی؟
- آیا مرتب گریه می کنی؟
- آیا اخیراً تجربه های دردناک عاطفی داشته ای؟
- آیا دچار عدم تمرکز حواس شده ای؟
- آینده را چطور می بینی؟
- آیا دچار اشکال در تصمیم گیری شده ای؟
- آیا علاقه ات را به آنچه که در گذشته برایت مهم بوده است، از دست داده ای؟
- آیا دچار خستگی و بی حالی می شوی؟
- آیا احساس شکست و گناه می کنی؟
- آیا به مرگ و نیستی فکر می کنی؟
زمانی که این گونه علایم حدود شش ماه در فرد به صورت پایدار مشاهده شود، او را مستعد ابتلا به افسردگی می دانند و اگر حداقل 5 نشانه از علایم زیر را در مدت حداقل دو هفته داشته باشد، می توان او را افسرده بالینی تشخیص داد. این علایم عبارتند از؛
1 ـ داشتن خلق افسرده در طول روز و یا بیشتر اوقات روز
2 ـ عدم توانایی از لذت بردن اوقات شادی بخش زندگی
3 ـ افزایش و یا کاهش قابل توجه اشتها، وزن و یا هر دو
4 ـ اختلال در خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی در طول روز و یا پرخوابی
5 ـ داشتن علایم جسمانی مثل سردرد، سرگیجه و دل درد که هیچ علامت بهبودی نیز در قبال خوردن داروهای مسکن نشان نمی دهد.
6 ـ نداشتن میل جنسی
7 ـ احساس بی علاقگی، بی حوصلگی و کسالت شدید
8 ـ فقدان انرژی (خستگی ممتد در طول روز(
9 ـ احساس گناه و بی ارزش بودن در تمام شرایط
10 ـ گریه کردن های طولانی مدت
11 ـ عدم توانایی در تمرکز حواس (تقریباً در تمام طول روز(
12 ـ داشتن افکار منفی درباره مرگ و نیستی
بدیهی است زمانی که فردی سوگوار است، تمامی علایم و یا بخشی از علایم بالا را داشته باشد، اما برای تشخیص افسردگی، فرد باید این علایم را 6 - 3 ماه به طور پیوسته و بدون کاهش و بهبودی داشته باشد. به بیانی دیگر، فرد سوگواری که این علایم را بیشتر از 6 ماه در خود داشته باشد، باید برای درمان های لازم به پزشک و متخصص بهداشت روانی مراجعه کند.
روش های درمان افسردگی
افسردگی مزمن می تواند بر اعمال حیاتی بدن و سیستم ایمنی آن، مثل فشارخون ، ضربان قلب، ترکیبات هورمونی بدن و… تاثیری منفی گذارد. تقریباً 15 درصد از افراد مبتلا به افسردگی درصدد درمان خود بر نمی آیند. آنها بر این باورند که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به آنها کمک کند. اغلب زنانی که مبتلا به اختلال افسردگی هستند، خودشان را افسرده و مغموم نمی دانند؛ زیرا برخی از علایم افسردگی با دیگر بیماری ها مشترک است و اغلب ناشناخته باقی می ماند. در حالی که زمانی که فرد افسرده نتواند دست از خلق افسرده خود بردارد و اجازه دهد احساس ناامیدی و غم بر زندگی روزمره اش سایه افکند، تا حدی که تمام جنبه های زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد، باید درصدد یافتن راهی برای درمان و بهبودی خود باشد.
اولین اقدامی که پزشک متخصص در این زمینه انجام می دهد، تشخیص بین افسردگی مزمن (شدید) و خلق افسرده (خفیف) است. اگر افسردگی فرد در حد پایینی باشد، احتمال دارد با تجویز داروهای ضدافسردگی، روان درمانی و مشاوره های روانشناسی افسردگی او بهبود یابد، و اگر افسردگی او شدید تشخیص داده شود، ممکن است پزشک متخصص یک دوره درمان های روانپزشکی و روانشناسی را توام با بستری شدن فرد در بیمارستان تجویز کند. پژوهش ها نشان می دهند که بیمارانی که در مراحل ابتدای ابتلا به مراکز روان درمانی مراجعه کرده اند تا 70 درصد بهبودی کامل داشته اند. متاسفانه گروهی از بیماران به پزشک متخصص مراجعه نمی کنند و همین امر موجب می شود تا افسردگی آنها درست تشخیص داده نشود. علاوه بر آن، آنان داروهایی دریافت می کنند که گاه عوارض جانبی آنها موجب بروز اختلال های دیگری در بدن شان می شود. بسیار مهم است، زمانی که بیمار برای درمان مشکلش به پزشک مراجعه می کند علایم بیماری خود را درست برای او بازگو کند تا پزشک نیز بتواند تشخیصی درست بدهد.
اغلب بیمارانی که به افسردگی مزمن مبتلا هستند، به دارو درمانی و روان درمانی پاسخ مثبت می دهند و طی 4-3 ماه درمان تا 80-70 درصد بهبودی پیدا می کنند. روان درمانی به تنهایی برای افسردگی های خفیف می تواند موثر باشد. دو روش روان درمانی (درمان های شناختی - رفتاری و درمان های فردی) به همراه داروهای ضدافسردگی می توانند اثرات درمانی بالایی بر بیماران افسرده بالینی گذارند.
پیشگیری از افسردگی
از جمله روش های موثر مقابله با بروز افسردگی و حفظ بهداشت روانی افراد، شیوه های خودیاری هستند که عبارتند از؛
1 ـ انجام ورزش های ایروبیک (هوازی) مثل قدم زدن، آهسته دویدن، کوهنوردی و… است که می تواند خلق و خوی فرد را تا حد چشمگیری افزایش دهد. انجام این ورزش ها به ویژه به زنانی که از افسردگی خفیف و ملایمی در رنج هستند، توصیه می شود.
ورزش های دیگری مثل برداشتن وزنه های یک کیلوگرمی موجب تنفس بهتر، افزایش اشتها، خواب، کاهش خلق گرفته و احیای احساسات و هیجانات شادی بخش در فرد می شود. لازم به توضیح است که قبل از آغاز هر گونه ورزش جدیدی بهتر است با پزشک معالج تان مشورتی انجام دهید.
2 ـ مشورت کردن؛ مشکلات عادی و روزمره خود را با کمک یک دوست، همسر و یا مشاور بررسی کنید. سعی کنید منابع استرس آور خود را بشناسید و درصدد رفع آنها برآیید. چنانچه احساسات و هیجان های درونی خود را مورد موشکافی قرار دادید و توانستید عامل اصلی نگرانی ها و ناراحتی های خود را شناسایی کنید، از شیوه های مختلفی که برای کاهش خلق و خوی افسرده پیشنهاد می شود، استفاده کنید.
3 ـ صحبت کردن با خود؛ در برخی موارد
گفت وگوهای درونی فرد با خودش می تواند به او در شناخت مشکل اصلی کمک کند (تنها باید توجه داشته باشید که لحنی انتقادآمیز، غیرواقع بینانه و منفی نسبت به خود و رفتارهایتان نداشته باشید). سعی کنید بر نقاط قوت خود، توانایی ها و اهدافی که قصد دارید به آنها برسید تمرکز داشته باشید.
4 ـ نوشتن و به تحریر درآوردن؛ درباره مشکلات و آنچه که موجب ناراحتی تان می شود، بنویسید. در خیلی از موارد نوشتن احساسات دردناک و آزرده کننده موجب آرامش روحی افراد می شود. برای شروع می توانید ابتدا وقایعی را که در طول روز و یا هفته شما را افسرده و غمگین می کند، بنویسید. اگر تجربه احساسی منفی و یا مثبتی داشته اید، سعی کنید جزئیات مختلف آن را و تاثیری که بر شما گذاشته است بررسی کنید و سپس با تجزیه و تحلیل نوشته های خود و مفاهیمی که به کار برده اید، علت اصلی ناراحتی و یا شادی خود را تشخیص کنید.
5 ـ خودیاری و کمک گرفتن از گروه های حمایتی؛ درباره مشکل خود با دیگر افرادی که مشابه شما هستند صحبت کنید. در این گونه گروه های حمایتی سعی می شود با صحبت کردن با افراد و بررسی دقیق مشکل شان، شرایطی را که موجب ناراحتی و افسردگی آنان می شود شناسایی و موجب کاهش تاثیرات آن بر فرد را فراهم آورد.
6 ـ مراجعه به مشاور؛ اگر فردی از بودن شرایط و موقعیت خاصی دچار علائم آشکار افسردگی می شود، می تواند قبل از آنکه اوضاع وخیم تر شود، درباره مشکلش با یک مشاور و یا روانشناس صحبت کند.
چه کارهایی باید کرد؟
به مواردی که ممکن است ناشی از احساس غم، ناراحتی و حتی خشم باشد که بتواند موجب افسردگی در شما شود، خوب فکر کنید. برخی از این موارد عبارتند از؛ بی خوابی، بی اشتهایی، بدغذایی، استرس، غم و اندوه، سوگواری، مصرف سیگار، الکل و برخی داروها. سعی کنید تغییراتی در برنامه روزانه خود بدهید و عواملی که موجب سلامت و بهداشت روانی تان می شود (مثل تغذیه سالم، خواب کافی، ورزش و فعالیت بدنی) را جایگزین عوامل استرس آور و ملال انگیز (مثل انزواطلبی، مسئولیت پذیری بیش از اندازه و بی تحرکی) کنید. اجازه دهید اعضای خانواده و دوستان و آشنایان به شما کمک کنند
انواع افسردگی در زنان
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت...
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت . افسردگی، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند. امکان بروز این بیماری هم درزنان وهم در مردانوجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماریمبتلامی شوند.
در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکیو شیوهیزندگی، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است:
1) هر فردی به دلیل خاص خود ، به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .
2) علائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ، ولی زمانی که شخص،عزیزی را از دست می دهد، احساس اندوه، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره،علائمی عادی به نظر می رسند.
همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیادوخسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ،ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیتادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .
انواع افسردگی و علائم آن
افسردگی دو نوع است ، یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از:
1) اندوه ، اضطراب ، احساس پوچی و بی ارزشی.
2) کاهش سطح هیجانات.
3) تحریک پذیری ، گریهیزیاد ، بی قراری.
4) احساس گناه ، ناامیدی ، منفی گرایی.
5) پُرخوابی ، کم خوابی و بیدار شدن زود هنگام.
6) اشتهای زیاد ، کاهش وزن ، پُرخوری ، کاهش اشتها.
7) کاهشتوان و انرژی فرد ، کم شدن احساسات.
8) تفکردر باره ی مرگ و حتی خودکشی.
9) دشواری در به یاد آوردن ، تمرکز پیدا کردن و تصمیم گرفتن.
10) علائم فیزیکی ماندگار که به درمان پاسخ نمی دهند ،مانند سردرد ، دردهای مزمن و اختلالات گوارشی.
بررسی علت های افسردگی
عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف) ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب) محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد که از جمله ی آنهامی توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباطبا اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگیاشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد .
ج) عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفتهو پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد .
آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند:
تنوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ، هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگیدر آنها مشاهده نمی شود.
بلوغ و افسردگی
پیش از بلوغ ، دختران و پسرانکمتر دچار افسردگی می شوندواین نسبتدر سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می کند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند؛ البته در دوره بلوغ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیریتغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شکل گیری هویت فرد ، تشکیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده واستقلال در تصمیم گیری ،پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد کردو به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند.
دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی
پژوهشگران معتقدند که علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلکه بیشتربستگی به فشاری دارد که با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط کار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ، مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند که زنان را متأثر می سازد . کیفیت زندگی مشترک نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا بهاینبیماری دارد . اگر زن وشوهر روابط دوستانه ، محکم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترک خود احساس رضایت نمی کنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.
دوره های تولید مثل
دوره های تولید مثل زنان مانند تخمک گذاری ، دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می کند و ممکن است در دوره های کوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند که گاه به صورت احساس افسردگی و تحریک پذیری بروز می کنند . این تغییرها پس از تخمک گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می کند . علاوه بر این ، دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری راافزایش دهد ، به ویژه در افرادی که سابقه ابتلا به دوره های کوتاه مدت افسردگی را ذکر می کنند .
نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی
نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی که در دوره یکودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگیمبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شدهو احساس پوچی در فرد ایجاد می کند . به علاوه احساس گناه ، سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یک خانواده بی کفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .
فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزواطلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد کم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتیبه ویژه کسانی که مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .
سالخوردگی و افسردگی
در دوره یسالخوردگی ، زمانی که فرزندان یکی پس از دیگری خانه و خانواده را ترک می کنند، زن با یک خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان که مستعد ابتلا بهبیماریافسردگی هستند، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است که نباید افسردگی را با واکنش های طبیعی ناشی از مشکلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه کرد .
علائم افسردگی
1) شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده
2) احساس خستگی دائم
3) سوء هاضمه و یبوست
4) اختلالات قاعدگی و جنسی
5) عدم احساس شادی و نشاط
6) لذت نبردن از زندگی
7) زودرنجی
8) از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره
9) کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس
10) از دست دادن قدرت تصمیم گیری
11) احساس بی ارزشی و بی کفایتی
12) اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ
13) اقدام به خودکشی
علل پیدایش افسردگی
? عوامل زیستی
? روانی اجتماعی
? زمینه ژنتیکی
? از دست دادن افراد مهم زندگی در دوران کودکی
? کم کاریغدهتیروئید
? طلاق
? مرگ همسر ، فرزندان یا نزدیکان
درمان افسردگی
با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست که این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی ازافسردگی سبب می شود که فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نکند . لازم است که اطلاعات کافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع کنند .
اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و ناملایمات افزایش دهند و به او کمک کنند که از زندگی خود لذت ببرند .
نخستینگام،آزمایش های تشخیصی وگام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .
روشهای درمانی
درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند:
1) درمان های غیر داروییمانند: روان درمانی و رفتار درمانی
2) درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الکتروشوک که بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .
در موارد خفیف یا واکنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی کافی است . بیمار افسرده را باید تشویق کرد تا در زندگی نقطه امید و اتکا پیدا کند . مانند: اعتقادات مذهبی ، تشکیل خانواده و غیره؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سرکشی به بیمار جداً خودداری کنند .
خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و کم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشک معالج می باشد .
در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همکاری کامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .
باید دانست که داروهای ضد افسردگی ، اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت کافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد .
لازم به یادآوری است که داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشک مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .
عقل زنان
نویسنده:آیت الله جوادی آملی
1 ـ آیا طبق حدیث شریف علوی که فرمود: »عقول النساء فی جمالهنّ و جمال الرّجال فی عقولهم« عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه میشود، تا وسیلهای برای سرزنش زن و برتری مرد باشد؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است به این نکته توجّه کنید که: زیور جان آدمی به ایمان است نه چیز دیگر، چنان که خدای سبحان فرمود: (حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْایمانَ و زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ) خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دلهای شما زینت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادّی و ایمان نیز امری است معنوی، این امر معنوی یعنی ایمان، مایه جمال و زیبائی آن امر مجرد یعنی جان انسانی شده است و از آنجا که خصوصیت ذکورت و انوثت در حقیقت انسان) که همان جان اوست) و ایمان و مانند آن تأثیری ندارد یعنی حقیقت انسان و ایمان و امثال آن نه مؤنث است نه مذکر، بلکه امری مجرد است که در زن و مرد یکسان میباشد؛ بنابراین از حدیث شریف علوی که فرمود: »عقول...« میتوان معنای دستوری فهمید نه معنای وصفی، یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد، بلکه ممکن است معنای آن دستور، یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر زن موظف است و یا میتواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و میتواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد.
زن تحصیل کرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت توان آن را دارد که در نقش مادری مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقه او هنگام عزیمت به جبهه، عقل طریف خود را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم، پیروزمندانه برگشته است اندیشه وزین عقلی خود را در لباس زیبای شوق و نظایر آن نشان دهد. هرگز این ظرایف هنری که تَمَثُّل عینی طرایف عقلی است برای مردان هنرمند میسّر نخواهد بود. خلاصه آنکه زن باید حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد بالعکس باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه گر کند یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّی شده است و این توزیع کار نه نکوهشی برای زن است و نه ستایشی است برای مرد. بلکه رهنمود و دستور عملی هر یک از آنهاست تا هر کس به کار خاص خویش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستایش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشههای درست ظهور مینماید وگرنه زن نیز چون مرد شایستگی فراگیری علوم و معارف را داشته و مستحق تقدیر است.
مطلب دیگری که باید به آن توجّه داشت این است که دو گونه عقل داریم: عقل نظری و عقل عملی. انسان با عقل نظری میفهمد و با عقل عملی کار انجام میدهد. یقین، جزم، ظن و گمان، وهم، خیال و مانند آن جزو شؤون عقل نظری است؛ امّا نیّت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولی، تبرّی، تقوی و عدل و مانند آن جزو عقل عملی است و همین عقل عملی هم معیار فضیلت در انسان است. عقل نظری معیار اعلمیت انسان و عقل عملی معیار کرامت و افضلیت انسان است. (اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقیکُمْ)4 و اینکه در روایت آمده است که »عقول النساء فی جمالهن و...« اشاره به عقل نظری است نه عقل عملی. یعنی اگر بین مرد و زن تفاوتی از نظر عقلی باشد در مورد عقل نظری یا ابزاری است نه عقل عملی.
عقل نظری، عقلی است که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم کند تا چرخ دنیا بچرخد و این هم معیار فضیلت انسان (مردها) نیست. بلکه معیار فضیلت انسان، عقلی عملی است که در تعریف آن آمده است »عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الجَنان«
انسان بوسیله آن خدا را عبادت میکند و بهشت را کسب مینماید و به مقام قرب میرسد و این عقل هم در مرد و زن تفاوتی ندارد. بنابراین اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند نباید عقل به معنای علم مصطلح را معیار قرار دهد (یعنی عقل نظری را) بلکه باید عقل عملی را که وسیله قرب انسان و معیار فضیلت است معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلی است که »عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان« و در اینصورت، هم »جمال الرجال فی عقولهم« و هم »جمال النساء فی عقولهنّ« میباشد.
2 ـ گاهی گفته میشود که عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب میباشد آیا چنین گفتهای صحیح است؟
این موضوع را مرحوم علامه طباطبایی1 در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلی که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل و تا حدی نیز در پاسخ به سؤال اول مطرح گردید.
توضیح مطلب اینکه عدهّای گفتهاند عقل در اسلام معیار کمال انسانی است یعنی هر کس که عاقلتر است به کمال انسانی نزدیکتر و نزد خدا مقربتر است، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانی کم بهرهتر و از مقام قرب الهی محرومتر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیکتر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطهای است که در اثر اشتراک لفظ رُخ میدهد.
چون عقل به صورت اشتراک لفظی بر معانی گوناگون اطلاق میشود، لذا باید اوّلاً، روشن شود کدام عقل معیار کمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه آن است که گرچه گفته میشود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الی اللّه است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیکتر است، امّا عقلی که در مقدمه دوم ذکر میشود، غیر از عقلی است که در مقدمه اولی آمده است، به عبارت دیگر عقلی که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایه تقرب الی اللّه است.
اگر دو معنای عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم، میبینیم که هرگز نمیتوان قیاسی ترتیب داد تا از آن، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلی که در زن و مرد متفاوت است عقل نظری است که در نحوه مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی، ریاضی و مانند آن دخیل است. و بر فرض هم که ثابت بشود دراین گونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است - که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست - ولی این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلی که مایه تقرب الی اللّه است همین عقلی است که بین زن و مرد مورد تمایز میباشد؟ آیا میتوان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضی، طب، طبیعی و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیکتر است؟ آیا این عقل مایه تقرب است یا عقلی که »عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان« میباشد مایه تقرب است؟
چه بسا ممکن است مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد امّا توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهبهای باطلی که در برابر انبیا صف بستند به وسیله مردها جعل شد. اکثر متنبّیها که در برابر انبیا به مبارزه مذهبی برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانی که نظیر فرعون مذهبهای جعلی آوردند میفرماید: (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَومَ الْقِیامَةِ)10 آنان که پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و میروند آیا مردند یا زن؟
بنابراین، اگر کسی در مسائل علمی یا سیاسی و اجرایی فکر برتر داشت این نشانه تقرب الی اللّه نیست، بلکه یک فضیلت زاید است، زیرا: »ذاکَ عِلْمٌ لایَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ«11 علمی است که ندانستنش زیان نمیرساند.
اگر کسی ادّعا کند که عقل مرد در جنبه »یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان« قویتر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نیست، چرا که نه تجربه آن را نشان میدهد و نه برهان آن را تأیید میکند. (ص 252 249 )
مضافاً اینکه همه کمالات به اندیشههای نظری وابسته نیست. زیرا که گاهی انسان خوب میفهمد امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشی محکم کارند به نام مرد، و بعضی ظریف کارند به نام زن، اسماء الهی هم دو صنف است و کمالات نیز از دو راه نصیب انسان میشود. بعضی از کمالات بر اساس جنگ و قوام و قیام و مبارزه و ستم ستیزی و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضی مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر یکی از این دو صنف در خشونت و اندیشه قوی ترند، دلیلی بر آن نیست که در بخشهای مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صمیمیت و رقّت نیز قویتر باشند.
ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره میکند و بسیاری از آیات قرآن درس محبت میدهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درک میکند. اگرچه راه قهر را ممکن است مرد بهتر از زن درک کند. (ص 222 – 217)
3 ـ آیا این گفته حضرت علی در بیان وهن عقول زنان است که فرمودند: »ایّاک و مشورة النساء فانَّ رأیهنّ الی اَفنٍ و عزمهنّ الی وهن« بپرهیز از مشورت با زنان، که رأی آنان ناقص و تصمیم آنان سست است. وکلاً چنین مسئلهای شامل حال تمام زنان اعم از تحصیل کرده و تحصیل نکرده است؟!
چنین تعبیر هایی به لحاظ غلبه خارجی موضوع در زمان بیان آن است. یعنی در آن زمان این صنف گرانقدر (یعنی زنان) از تعلیم و تربیت صحیح محروم بودهاند در صورتی که اگر شرایط درست برای فراگیری آنها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشأء نکوهش گردد. یعنی اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیاندیشند و چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند تمایزی از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهی تفاوت یافت شد، همانند تفاوتی است که در این مورد بین خود مردهإ؛ّّعة نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههای علمی راه یابند و همانند مردان به فراگیری علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهی کامل یابند دیگر نمیتوان گفت روایاتی که در نکوهش زنان آمده و احادیثی که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادالهای که در نارسایی عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچگونه استثنایی نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً این گونه زنان، مستثنی خواهند بود و در این زمینه تمایزی با مردها ندارند.
منبع:پرسمان
چرا زنها ایقدر گریه می کنند؟
یکی از بزرگترین مشکلاتی که ممکن است برای هر مردی بوجود بیاید، این است که همسرش به دلیل اختلالات هورمونی، شروع به گریه و زاری کند.
در دوره های ماهانه که سیستم بدنی خانم ها دستخوش تغییرات هورمونی قرار می گیرد، آنها از نظر احساسی بسیار حساس می شوند، البته نباید تصور کرد که دلیل ناراحتی و بی قراری خانم در یک چنین مواقعی تنها به واسطه اختلالات هورمونی ایجاد می شود و دلیل قانع کننده دیگری در ورای آن وجود ندارد. به هر حال در این شرایط، هر لحظه این امکان وجود دارد که خانم آب های جمع شده در پشت سد را رها کرده و ساعت ها به گریه و زاری بنشیند.
بسته به شرایط روحی و روانی که برای خانم ایجاد می شود، هر نوع عکس العملی از جانب شما به راحتی می تواند شرایط را به طور کامل تغییر داده و آنرا بهبود بخشد. با این کار می توانید خودتان را از یک انفجار احساسی نجات داده و از ایجاد هر گونه بحث و دعوا خودداری نمایید.
هورمون ها
اجازه دهید از همین ابتدا تکلیف شما را در مقابل اختلالات هورونی خانم ها روشن کنیم؛ باید توجه داشته باشید که در هنگام چرخه ماهانه، خانم ها نسبت به همه مسائل حساس تر می شوند و ممکن است به هر دلیلی گریه کنند. اگر احساس کردید که در مورد یک مسئله عکس العمل شدید نشان می دهد نباید به احساسات خشم آلود او دامن بزنید بلکه باید سعی کنید او را آرام کنید و با او اظهار همدردی نمایید. اگر در مورد یک مسئله خاص نظرتان با او یکی نیست، نباید اختلاف نظر خود را صراحتاً بیان کنید. پس از سپری شدن این دوران خودش به مرور زمان متوجه خواهد شد که واکنش نابجا از خود نشان داده و از یک مسئله کوچک برای خودش یک غول بسازد؛ اما به هر حال در آن زمان شما هیچ واکنشی نباید نشان دهید و فقط وارد بازی شده و در تیم او توپ بزنید. اشتباه نکنید: در این دوران با او مدارا کنید تا بعدها پاداشش را فرای آن چیزی که انتظار دارید، دریافت نمایید.
سر به سر گذاشتن
خانم ها از همان سال های ابتدایی زندگی خود به این نتیجه دست پیدا می کنند که مردها در زمان مواجهه با یک خانمی که در حال گریه کردن است، احساس بدی پیدا کرده و راحت نیستند و هر کاری که لازم باشد انجام می هند تا جلوی اشک های خانم را بگیرند. دلیل گریه خانم هر چیزی که باشد: از شنیدن یک داستان بچه گانه که یکی از شخصیت ها در انتهای آن می میرد و یا به خاطر اینکه پدر چیزی را که میخواهد برایش نمی خرد، وقتی متوجه می شود که با گریه می تواند آمال و آرزوهای خود را عملی کند، در مورد نامزد خود نیز همین کار را انجام می دهد تا بتواند به اهدافش دست پیدا کند.
به دلایلی که در بالا به آنها اشاره کردیم، می توان نتیجه گرفت که تشخیص اشک های واقعی و دروغین از یکدیگر کمی مشکل است، به ویژه در مورد ارتباط میان خانم ها و آقایون. به هر حال اگر در اوایل رابطه خود قرار گرفته اید و نمی دانید که چگونه می توانید از صداقت او اطمینان حاصل کنید، باید خودتان را به طریقی از این موقعیت نجات داده و خودتان را از بحث خارج کنید و موضوع دیگری را برای گفتگو به میان بیاورید. این کار تنها واکنشی است که می تواند برای شما تضمین کند که او نه تنها از دست شما ناراحت نمی شود بلکه هیچ احساس بدی نیز نسبت به شما پیدا نخواهد کرد.
احساسات خالص و واقعی
زمانیکه مطمئن شدید ناراحتی همسرتان به خاطر دو مطلب ذکر شده در بالا ایجاد نشده است، می توانید اطمینان پیدا کنید که دلیل اشک هایش ناراحتی واقعی و احساسات ناخوشایند درونی است. خانم ها در مورد شرایط و موقعیت های مختلف بیش از اندازه احساساتی برخورد کرده و واکنش های عاطفی از خود نشان می دهند، به همین دلیل شاید قدری مشکل باشد که بخواهید تشخیص دهید دلیل اصلی ناراحتی همسرتان از کجا نشات می گیرد. تنها راهی که می توانید او را آرام کنید این است که به هر شیوه ای که شده نشان دهید احساسات او را می فهمید و پشتیبان و حامی اش هستید. چه از دست کسی ناراحت باشد (و یا حتی از خود شما) یا در شرایطی قرار گرفته باشد که هیچ کنترلی بر روی آن نداشته و ناامید و درمانده باشد (به عنوان مثال مشکلاتی پیرامون مسائل شغلی) به هر حال برای تخلیه احساسی گریه می کند. در یک چنین موقعیت حساسی او به دنبال یک فرد رویایی نمی گردد که مشکلش را بلافاصله حل کند، فقط نیاز به کمک کسی دارد که برای احساساتش ارزش قائل شود، و پشتیبانی و حمایتی را که او برای رسیدن به موفقیت و حل مشکلات نیاز دارد را از او دریغ نکند.
عصبانیت
خانم ها در مقایسه با آقایون به هنگام عصبانیت گریه می کنند. زمانی که برنامه ریزی هایشان درست از آب در نیاید، به عنوان مثال کارفرما آنها را اخراج کند و یا در مسائل زناشویی دچار مشکل شوند، عصبانیت خود را با اشک ریختن نشان می دهند. در زمان مواجهه با یک چنین شرایطی باید سعی کنید که بر خلاف غریزه خود عمل کنید. به این معنا که به خودتان بقبولانید که هیچ فضایی برای مقابله با خانم وجود ندارد، اگر چنین کاری را انجام دهید، مطمئن باشید که احتمال پیروزیتان در حد صفر است. تنها کاری که باید انجام دهید این است که خودتان را به نهایت غم و غصه او برسانید و بعد هم هر چقدر وقت می خواهد در اختیارش قرار دهید تا بهبود پیدا کند. اگر قصد دارید که با دلیل و منطق او را قانع کنید، باید بگویم که چیزی جز وقت تلف کردن نیست. فقط به او فضای لازم را بدهید تا هر طور که دوست دارد از خود واکنش نشان دهد؛ اما آگاه باشید که: پیش داوری و نصیحت کردن شرایط را دشوار تر کرده و خشم و عصبانیت را طولانی مدت می کند. باید توجه داشته باشید که همیشه باید ابتدا به او اجازه دهید که هر چه در دل دارد، بیرون بریزد، زمانیکه به طور کامل از نظر احساسی تخلیه شد، آنوقت می توانید با حرف های آرام و ملایم، به او آرامش دهید.
خاطرات
شاید آقایون وقت زیادی را روی فکر کردن به مسائلی که در گذشته در زندگی برایشان اتفاق افتاده، صرف نکنند - البته بجز کارهای خطرناکی که در دبیرستان انجام داده اند!- اما خانم ها دارای قدرت بسیار بالایی در به یاد آوردن خاطرات گذشته دارند و می توانند ساعت ها بر روی وقایعی که قبلاً در زندگی برایشان اتفاق افتاده فکر کنند و مانند یک فیلم در ذهن خود آنها را تجسم کرده و مرتباً تکرار نمایند. این خاطرات چه خوب باشند، چه بد، دلیل موجهی برای شروع گریه های یک خانم محسوب می شوند. به هر حال یک چنین امری می تواند دلیل قانع کننده ای دست خانم بدهد که اخلاق و روحیاتش تغییر کند، غم زده شده و مقدمات گریه کردن را برایش فراهم آورد.
اگر متوجه شدید که خانم در حال نگاه کردن آلبوم های عکس قدیمی است و یک جعبه دستمال کاغذی هم در کنار خود گذاشته است، اصلاً نگران نشوید و تصو نکنید که در حال مقایسه کردن شما با خواستگارهای قبلی اش است، سعی کنید به او ملحق شده و سوال کنید که چه چیزی در سرش می گذرد. دست یافتن به عمق افکار او، آن هم زمانیکه در حال مرور خاطرات گذشته است، شاید کمی دشوار باشد، اما بهترین زمانی است که شما می توانید اطلاعات بیشتری در مورد او و گذشته اش بدست بیاورید. با این تکنیک می توانید او را طوری هدایت کنید که اعتراف کند از زندگی فعلیش کاملاً راضی است. بهترین کاری که برای جلوگیری از ایجاد ناراحتی و غم زدگی می توانید انجام دهید، این است که با او صحبت کرده و اجازه دهید تا احساساتش را با شما در میان بگذارد. شاید در زمان انجام یک چنین کاری احساس کنید که در حال شکنجه شدن هستید، اما پس از اینکه او تخلیه روحی شود آنقدر به شما احساس نزدیکی می کند که بدون شک تبدیل به بهترین همسر دنیا خواهد شد.
ایجاد گریه و زاری
شاید مقوله گریه کردن و اشک ریختن برای تعداد بسیار زیادی از آقایون ناخوشایند باشد. همچنین تشخیص دلیل گریه های یک خانم نیز کار دشواری است. شاید در گام اول تصور کنید که هیچ کاری برای آرام کردن او از دستتان بر نمیآید، اما باید بدانید که شما بهترین کسی هستید که می توانید به او کمک کنید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که دلیل ناراحتی او را پیدا کرده و با او اظهار همدردی نمایید.
هر کاری که انجام می دهید، هیچ گاه به او نگویید که دلیل ناراحتی و بی قراری او اختلالات هورمونی و پیش قاعدگی است. به هر حال او تقویم دارد و متوجه همه این مسائل می شود برخوردی مناسب داشته باشید تا همه چیز خوب پیش برود.
منبع:sepehrmag.ir
رازهای آرامش در زندگی
در دنیای پراضطراب امروز آرامش وراحتی خیال نعمتی است که بسیاری آرزوی آن را دارند اما برای رسیدن به آن تنها آرزو کافی نیست بلکه باید قدم پیش نهاد و کاری کرد. آنچه در پی می آید برخی تکنیکهای روانی شناختی است که ضمن کمک به رفع تشویش ونگرانی آرامش و نشاط و شادی را در زندگی ما رونق می بخشد.
راز اول : با خدا ارتباط برقرار کنید
حداقل نیاز انسان به روح خدایی مانند احتیاج نوزاد به مادر است به همان میزان که جسم برای ادامه حیات به هوا وغذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت الهی وروح ربانی محتاج است.آرامش جان، زمینی حاصلخیز است که دانه های"خواست ونیاز"درآن به خوبی می روید.نیازهای به حق را دریاد خداوند که آرامش جان وقلب است بکارید تا به خوبی تحقق یابند. خداوند همراه کسی است که او همراه خداوند باشد با توجه به خداوند وخواندن نامهای اوهمراهی وپشتبانی خدا را به سوی خودجلب کنید پس به خداوند توجه کنید تا الهی شوید! به خدا توکل کنید.هرچه ارتباط شما با خدا این نیروی عظیم وخرد لایتناهی بیشتروبیشترشود آرامش ونشاط بیشتری را در خود تجربه می کنید و هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر شود ترس واضطراب بیشتری بر شما چیره می شود. خداوند فرموده است"اگر مرا یاری کنید شما را یاری می کنم وقدمهایتان را استوار میگردانم"یار خدا بودن یعنی براساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و درواقع یار خدا بودن همان یاری کردن به خود است.
رازدوم:ازآنچه هستید راضی باشید
بدن وسیله زندگی است نه جوهرآن.آن قدرکه ما انسانها با ظاهر جسمی خود مشخص می شویم یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود.تجربیات ما باید مثل درخت به ما شکل بدهد ولی این کار را نمی کند.فقط جوهره وجودمان است که با شرایط محیط از بین نمی رود، شکسته نمی شود ویا درمعرض دید وبررسی دیگران قرار نمی گیرد.وجود داشتن پر معنا وپر مفهوم است.من وجود دارم، من هستم، من این جا هستم، من در حال شدن هست، تنها من هستم که زندگی را می سازم و..هر کدام از ما انسانها در این دنیا ما موریتی خاص داریم.باکمک به دیگران ومهرورزی به آنان باعث تکامل روحمان می شویم.رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است وزندگی ما به منزله یک سفراست و هدف نیست.منظور از بیداری فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است مانند بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و...خلاصه در یک کلام"بیداری الهی".
راز سوم:مثبت فکر کنید
یاد بگیرید که احساس هایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید.به دقت افکارتان را زیرنظربگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم می اورد خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید.ذهن مثبت اوضاع مثبت را به خود جلب می کند.به خاطر داشته باشید که عالم به نیات ما پاسخ می دهد.
افکار وعقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع میشود وبه جهان بیرون راه می یابد ومحیط سعی می کند آنچه را می خواهیم به ما هدیه کند.راز توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود ودیگران همیشه بهترینها را بخواهیم.چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیت بد و منفی داشته باشیم آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان می شود.چه زیباست که بهترین نیات وآرزوها وافکار را برای خود ودیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش وشادی برسیم.
راز چهارم:بر آرامش درونی تمرکز کنید
در دل توفان هم آرامش نهفته است.مهم نیست که درهرزمانی از روز چه اتفاقی بیفتد.هر چه مسایل به نظر مشکل وپر دردسر بیایند و هر چه قدر که بخواهیم کارهای زیادی را در آن واحد انجام دهیم باید فقط به خلوتگاه درون خویش برگردیم و آرامش درونی پیدا کنیم.برای دسترسی به خلوتگاه درونی چشمهایتان را ببندید و روشنایی آرام و ملایمی را درون خود تصور کنید.این فضا جایی است که ضربان قلب شما به فرمان شما آرام می تپد.به آن جا بروید واز دوردست استاد معنویتان از راه میرسد در گوشتان زمزمه می کند:"هر جا می توانید خوبی کنید در هر چه می توانید به هر شکل که می توانید هروقت که می توانید به همه اشخاصی که می توانید و تا زمانی که میتوانید"نور سفیدی فضای دلتان را آرام می کند.سپس بر این آرامش حاصل شده تمرکز کنید.
راز پنجم:قضاوت خود را به تاخیر بیندازید
در این جهان هیچ حادثه ای بر حسب تصادف ودر همه وقایعی که روی میدهند لطف و رحمت الهی نهفته است.تمام حوادث برای ما پیامهایی دارند که سبب تکامل روحمان میشوند.مثلاً شما می توانید پیام آن حادثه به ظاهر بد را بعد از گذشت مدت زمانی بفهمید و یا حتی ممکن است تا زمانی که زنده هستید، متوجه نشوید زیرا بسیاری از این وقایع فراسوی درک ما و جزء اسرار الهی هستند و تلاش برای فهم حکمت خداوند با هوش محدودمان مانند سنجش اقیانوس با پیمانه است.همچنین در ذهن الهی، از دست دادنی ای وجود ندارد واگر شما به ظاهر چیزی را از دست میدهید معادل آن شئ و یا حتی بالاتر از آن را به دست خواهید آورد و تمام این اشیاء وسیله ای برای تکامل و زیبایی شما هستند.بیایید کاملاً بپذیریم که در هر موقعیت نامطلوب، نیکی پنهانی برای همه وجود دارد."ساقی هر چه ریزد لطف اوست"
راز ششم:صفتهای مثبت خود را افزایش دهید
از غیبت، تهمت و صفتهای نسنجیده درباره افراد یا حوادث، حسادت، کینه، دروغ، جر وبحث کردن با دیگران و خلاصه رنجاندن دیگران به شدت پرهیز کنید.زیرا کسی که با انجام دادن این گونه اعمال تراکمی از نیروهای منفی عذاب می کشد، خودتان هستید. زمانی که به دیگران خوبی و کمک می کنید تجمعی از نیروهای مثبت به دور خودتان فراهم می اورید و این نیروهای مثبت باعث آرامش و شادی شما می شوند.هنگامی که وضو می گیرید الکتریسیته های ساکن را به سطح بدن خود می اورید.آب نیز زسانا است وشما امواج الفا {امواج آرامش بخش} تولید می کنید.با کشیدن مسح سراین امواج را به کورتکس مغزانتقال می دهید و باعث می شوید که ناحیه شلوغ ذهن آرام گیرد.با مسح پا انتقال امواج آلفا را در اندامهای پایینی سرعت می بخشید.بیشترین منطقه ای که در کره زمین امواج آلفا دارد کعبه است.زمانی که شما نماز می خوانید و جهت خانه خدا قرار می گیرید وهفت قسمت بدن شما با زمین تماس پیدا می کند، امواجی را دریافت می کنید که باعث آرامش شما می شوند.برای افزایش نیروهای مثبت خود می توانید در یک وان حمام پر از آب ونمک به مدت بیست دقیقه قرار بگیرید.در بطری های رنگی آب خوراکی بریزید و به مدت دو ساعت در معرض نور شدید آفتاب قرار دهید سپس آنها را در یخچال بگذارید و در موقع لزوم بنوشید.بدون کفش وجوراب روی چمن راه بروید زیرا طبیت منبع انرژی نیروهای مثبت است.
راز هفتم:به دستورات اخلاقی احترام بگذارید
از کنجکاوی کردن در زندگی دیگران دوری کنید.از خواندن نامه های شخصی ودفتر خاطرات محرمانه دیگران و گوش دادن به مکالمات خصوصی آنها اجتناب کنید.بدون در زدن واجازه گرفتن وارد هر مکانی نشوید.سعی در اثبات درستی نظرات و عقاید خود به دیگران نداشته باشید.تلاش نکنید که به زور افکار و عقاید دیگران را تغییر دهید، زیرا در صورت رعایت نکردن این دستورات آرامش خود را بر هم می زنید.به پدر ومادر خود نیکی کنید.با آنان با صدای بلند صحبت نکنید.
"بتی.جی ایدی"می گوید:"از زمانی که شما به درگاه خداوند دعا می کنید این دعاها به صورت شعاع های نورانی به طرف آسمان بالا می روند و فرشته ها برای اجابت به زمین می آیند ولی در میان این شعاعهای نورانی یکی از همه فوق العاده قطورتر و نورانی تر است و فرشتگان به محض مشاهده آن سریع به آن رسیدگی می کنند.این پرتو قدرتمند و خیره کننده مربوط به دعای پدر ومادر در حق شماست.دعای مادر خالصانه ترین دعاهاست.چه زیباست به والدین خود از صمیم قلب احترام بگذارید ونیازهای آنان را تامین کنید زیرا که مهر و نیکی به آنان سبب آرامش و نشاط درشما می شود.
راز هشتم:حس ها را از یکدیگرجدا کنید .
اغلب ما به این مسئله توجه چندانی نداشته ایم که حواس پنجگانه خود را از یکدیگر تفکیک و آنها را به صورت مجزا از یکدیگر حس کنیم.ذهنتان را برای بالا بردن آگاهی حسی، پرورش دهید.امروز بر بینایی تمرکز کنید، فردا بر مزه، روزبعد بر بویایی و...مثلاً زمانی که در حال دوش گرفتن در حمام هستید قطرات آب را روی بدن خود احساس کنید واز اینکه باعث تمیزی وآرامش شما می شود، لذت ببرید.موقعی که در حال غذا خوردن هستید فقط به طمع و مزه غذا تمرکز کنید.وقتی در حال ریختن چای در استکان هستید به صدای ریزش آن گوش دهید.به این ترتیب، شروع به جدا کردن تجربیات حسی تان از یکدیگر کنید و از هر کدام لذت ببرید.
رازنهم:دید جدیدی پیدا کنید
پرهای دم طاووس رنگارنگ هستند وهنگامی که از زاویه ای خاص به آنها نگاه می کنید درخشش وزیبایی بی نظیری دارند.خیلی از مسائل در زندگی هنگامی ارزش خود را نشان می دهند که از زاویه درست دیده شوند.ولی نگرشهای متشابه وکلیشه ای، دیدن این زیبایی ها را مشکل می سازد.اگر به هر مسئله ای از زاویه ای درست نگاه کنید در آن چیزهای با شکوه وزیبایی خواهید دید.سعی کنید همه چیز وهمه کس را با چشمهای تازه ای ببینید که از طریق عادت تیره وتار نشده اند.با این روش شما می توانید ثروتهای نامحدودی را کشف کنید.به خاطر داشته باشید که اگر از زاویه ای درست به تمام چیزها واشخاص نگاه کنید هرشخص یا هرشیء از طرف خالقتان برای شما ارمغان و پیام زیبایی به همراه خواهد داشت.
رازدهم:وسایل اضافی را از محیط زندگیتان خارج کنید
اشیاءدرون خانه تان را لمس کنید واز خودتان بپرسید آیا به این وسایل احتیاج دارم؟کتابها را از درون قفسه بیرون بیاورید وببینید آیا دوباره قصد خواندن این کتابها را دارید.هرشیء یادگاری را بررسی کنید واز خودتان بپرسید:"آیا هنوزلحظه ای را که این شیء به یادم می آورد برایم مهم وبا ارزش هستند؟"لباسهایتان را باز کنید وتوجه کنید که آیا به تمام این لباسها احتیاج دارید واز آخرین باری که آنها را پوشیده اید چه قدر زمان می گذرد و آیا دوباره تصمیم به پوشیدن آنها دارید؟بعد از این بررسی کاملی که به عمل می اورید تمام وسایل ولباسهای اضافی تان را به دیگران ببخشید و یا آنها را حراج کنید.زیرا که هر شیء انرژی خودش را دارد واگربه کار نرود درخانه به آب راکد تبدیل می شود.همچنین جای مناسبی برای جوندگان و پشه ها می گردند.پس مراقب باشید وبگذارید انرژی آزادانه جریان یابد وآب جاری گردد.اگر کهنه ای را نگه دارید تازه ها جایی برای تجلی خویش نمی یابند.پس برای چرخش انرژی و پیشرفت درزندگی تان وسایلی را که احتیاج ندارید ازمحیط خارج سازد.
نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه مازندران
نگاهی گذرا بر تاریخچه ی اُتیسم
برای اولین بار لئو کانر (1943) متوجه شدکه بعضی از کودکان از همان بدو تولد دچار مشکلات زبانی و رفتاری و احساسی هستند. وی ضمن شرح حالات این کودکان برآن بود تا راه حلی برای درمان آن ها بیابد. اما سال ها طول کشید تا تئوری های موجود ِ آن زمان مبنی بر روانی بودن ِاین کودکان مُهر باطل خورد.
از سال 1700 به بعد موارد بسیاری در بیمارستان ها و بخش های روانی به ثبت رسید، بدون این که نامی از اُتیسم برده شود. در آن زمان بسیاری ازروانشناسان ومتخصصان این حوزه تصورمی کردند که « اُتیسم» مشکلی فرهنگی/اجتماعی وناشی ازصنعتی شدن ِ جوامع و یا حتا رفاهِ اجتماعی افراد است. اما آن چه امروزه بر اهل فن مسجل است، این است که اُتیسم ابدأ ربطی به صنعت یا رفاه اجتماعی و یاهرپدیده ی دیگر اجتماعی-فرهنگی ندارد.
پیش داروی ها وپیش فرضیه های بسیاری در باره ی اُتیسم ودلایل بروز آن وجود دارد. بعضی بر این باورند که بیماری های خاصی دردوران باداری مادر می تواند عامل بروز اُتیسم در نوزاد شود. من در بخش دیگری به ذکر دلایل اُتیسم خواهم پرداخت و اینجا به این اکتفا می کنم که بسیاری از این پیش داوری ها، بخصوص تربیتی – فرنگی بودنِ اُتیسم بی پایه و اساس است. و ناگفته نماند که اُتیسم زاده ی فرهنگ غرب نیز نیست و نزد تمامی ملل جهان یافت می شود.
توصیف کانر از کودکانِ متفاوت - یعنی آن چه که امروزه به« اُتیسمِ این فانتیل»* مشهور است، شرایط ِرد همه ی پیش داوری های بی پایه و بی ارزش را فراهم ساخت، اما او خود بر این باور بود که والدین ِ یازده کودک ِ مورد آزمایش که از همه جا رانده و مانده بودند، گناه اصلی رفتار و کردار کودکانشان را بردوش می کشیدند.
به تصور کانر محرومیت از کانون گرم خانواده، رابطه ی غلط ِوالدین (بخصوص مادر) و یا دچار شدن مادر به بیماری های خاصی چون سرخک یا یرقان در دوران باداری باعث ناهمگون شدن ِ روان و روح کودک می شود.
با وجودی که کانر نا آگاهانه پیش داوری های غیر علمی راتأئید کرد، اما عوارض مشخصه ی اُتیسم ِراآن گونه دقیق به تصویر کشید که نظراتش بنیان ِ تحقیقات بعدی ِ اُتیسمِ پایه گذاشت.
ا ُتیسم ِ این فانتیل:
واژه ی « اُتیسم » اولین بار درسال 1911 میلادی توسط اوگن بلولر به کار گرفته شد، اما او تعریف دُرستی از « اُتیسم » در دست نداشت و به غلط بیمارانی را که دچار اختلال روانی/ اسکیزوفرنی بودند ، مبتلایان به « اُتیسم » معرفی کرد. سی سال پس از بلوبر، کانر واژه ی ِ « اُتیسم » را برای ِ نوعی « اُتیسم » که به « ا ُتیسم این فانتیل » مشهور است به کار گرفت. کانر در دوران اولیه ی تحقیقاتش به همان اشتباهی دچار شد که بلولروا ُتیسم و اسکیزوفرنی را دو بیماری روانی و هم خانواده دانست، اما به مرور زمان عوارض جدیدی میان بیماران مبتلا به ا ُتیسم مشاهده کرد که با عوارض اسکیزوفرنی همگون نبودند. این عوارض به « عوارض کانر » مشهور است. عوارض کانر را می توان در سه بخش خلاصه کرد:
اول: اختلال و بی نظمی شدید در روابط و زندگی اجتماعی و عدم آشنائی با فنون ِ ارتباط گیری با افراد پیرامون ِ خود.
دوم: دشوار ی ِ درک زمان و مکان ، دشواری ِ درک حالات چهره ی آدم ها، واین که آدم ها از دست و صورت خود برای تفهیم خود استفاده می کنند، درک این زبان ِ « ناگویا یا سمبولیک» و دشواری ِ ابراز احساسات و حالات درونی خود. (این دشواری ها نزد همه مبتلایان به اُتیسم ، صرف نظر ازاین که قادر به حرف زدن باشند یا نه ، مشاهده می شود.)
سوم : اختلالات رفتاری (در قیاس با نُرم های ِ معمول جامعه ). فرد ِ مبتلا به اُتیسم بیش از حد به عادت های خود وابسته است و یا عادت های خاصی دارد که نزد دیگران معمول نیست.
به نظرکانر وجود ِ همزمان ِاین سه عارضه شرط لازم اُتیسم دانستن فرد است. به عبارت دیگر عدم یک یا دو شرط به این معناست که فرد به اُتیسم دچار نیست و یا فقط حالاتی شبیه به اُتیسم دارد.
عوارض اُتیسم معمولن قبل از سن سه سالگی بروز می کند. ناگفته نماند که دراین زمینه نظرات ِ متفاوتی وجود دارد. عده ای معتقدند که عوارض فوق از همان بدو ِ تولد یا دراولین سال تولد کودک بروز می کند. عده ای دیگر زمان ِ بروزِعوارض اُتیسم راازابتدای تولد تا سن پنج سالگی (و حتا گاهی تا سن هفت سالگی ) می دانند. مرز ِسنی مورد قبول جامعه ی علمی امروز دو سال و نیم است. این بدین معناست که اگر کودکی تا سن دو سال و نیمی کاملن سالم باشد و هیچ یک از عوارض ذکر شده در او نمایان نشود، اما فرضن و ناگهان در سن سه سالگی از محیط خود بترسد و با اطرافیانش نتواند ارتباط برقرار کند ، درکش از زمان و مکان کم شود و زندگی اش به عادت های خاص او وابسته شود، ا دچار اُتیسم نیست ، بلکه علت یا علت های دیگری کودک را بیمارگونه کرده است.
امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته ی جهان واژه ی روان پریشی (پسیکوز) در حال ِ رنگ باختن است. بخصوص وقتی که پای ِ بیماری های روانی یا مغزی ِکودکان در میان باشد. علت این امرناکافی بودن کلمه از یک سو وبار منفی ِ آن از سوی دیگر است. « روان پریشی یا روانی » مثل مُهر عمل می کند. بر پیشانی ِ فرد می نشیند و پاک نمی شود. فرد را از زندگی ای که حق ِ اوست ساقط کرده و بیش از آن که یک راه حل باشد، آفرینده ی مشکلات بیشتر است.
بسیاری از متخصصان اُتیسم می گویند که بیماری های عفونی (مغزی) در سال های اولیه ی عمرمی تواند کودک را به عوارضی شبه اُتیسم متبلا کند. در این صورت زمان ِ بروز عوارض - حتا تا سنین جوانی می تواند طول بکشد و کودک به ظاهر کاملن سالم باشد. تحقیقات امروزهم چنین دال ِ براین است که از هر پنج فرد مبتلا به اُتیسم حداقل چهار تای آن ها قبل از تولد دچار این بیماری شده اند و عوارض اولیه از ششمین ماه تولد تا بیستم ماه می تواند بروز کند. از امار به دست آمده این طور به نظرمی اید که تعداد پسران ِمبتلا به اُتیسم ازتعداد دختران متبلا بیشتر است . اما بعضی از محققان معتقدند که دختران به لحاظ ژنتیکی اجتماعی تر از پسران هستند و بدین سبب دیرتریا کمتر مشکل خود را نشان می دهند.
ازآمارچنین برمی آید که 75 - 85 درصد مبتلایان به اُتیسمِ در رده ی « اُتیسمِ این فانتیل» قرار می گیرند و حدود یک سوم مبتلایان پسر هستند. البته ناگفته نماند ازآن جائی که حوزه ی اُتیسم ، حوزه ی علمی جدیدی است واغلب تحقیقات در کشورهای صنعتی و پیشترفته صورت می گیرد، امکانی که تحقیقاتِ آینده در صحت ِآمارفوق شک کند، همیشه وجود دارد.