اوقات فراغت در سیره و سنّت
اشاره
کارشناسان مدیریت و دستاندرکاران امور تربیتی، «اوقات فراغت» را پدیدهای دانستهاند که از یک سو، مناسبترین بستر رشد و شکوفایی استعدادهای گوناگون و از سوی دیگر، زمینه ساز بسیاری از انحرافات و بزهکاریهاست.
آنچه باعث این کارکرد دوگانه شده و به ظاهر تعارضاتی را ایجاد کرده؛ چگونگی گذران این اوقات و بهرهگیری از آن است. اینکه در این اوقات، افراد به چه کارها و فعالیتهایی مشغول شوند، تا چه حد این فعالیتها آزادانه باشد و تا چه حد تحت کنترل دیگران، با چه کیفیتی و در چه محیطهایی باشد، همه جزء چگونگی بهرهگیری از اوقات فراغت به حساب میآیند.
مفهومشناسی اوقات فراغت
از دیگر امور زیربنایی و اساسی در مدیریت اوقات فراغت، درک و فهم صحیح از اوقات فراغت است. شناساندن معنا و مفهوم صحیح فراغت به مردم، آن هم به صورت یک سنّت و فرهنگ سازی عمیق، خود از عوامل مهمّ استفاده بهینه از این اوقات است. بسیاری از افراد و خانوادهها، تصوّرشان از اوقات فراغت بسیار سطحی است. آنان این فرصتها را فرصتهای بیکاری به معنای بیهوده گذرانی و سرگرمیهای لغو و بیحاصل تلقّی کردهاند، در نتیجه در ایّام فراغت، فرزندانشان را به اختیار خود رها کرده و خودشان نیز در شهر دیگر و در سفر به سر میبرند، غافل از آنکه فرزندانشان در خانه و یا محیطهای دیگر به امور بیهوده و گاه مبتذل مشغول میشوند.
فراغت در نظر اینان به مفهوم بطالت، تنبلی و سستی بوده، لذا خویشتن را منفعلانه به دست زمان میسپارند. این گونه برخورد با اوقات فراغت، زمینه ساز رکود، فساد و افتادن در منجلاب فساد است؛ زیرا آنچه موجب رکود است، سکون و بیحرکتی است؛ آن چنان که اگر آب در یک جا بیحرکت بماند، به لجنزار بدل میگردد.
مفهوم صحیح اوقات فراغت
فراغت که در لغت به معنی آسایش و آسودگی از کارهای الزامآور تعریف شده، در مفهوم صحیحاش عبارت است از: مشغول شدن به فعالیتهای خودجوش و مطلوب و دوست داشتنی؛ فعالیتهایی که دو ویژگی اصلی آنها آزادی و تنوّع است.
این مفهوم اوقات فراغت، جزء غنیترین اوقات زندگی انسان است و انسان را به نیازهای درونی، خودسازی و خودشناسی فرامیخواند.1
آیا در «فرهنگ اسلامی» چیزی به نام اوقات فراغت وجود دارد؟
بدون تردید در زمانهای گذشته، فراغت به معنای امروزی آن وجود نداشته و انسانها، که بیشتر در دل طبیعت زندگی میکردند، در همان جا هم ساعاتی به استراحت مشغول میشدند و تجدید قوا مینمودند. در نظر آنان بین کار و تفریح یک همبستگی ناگسستنی وجود داشت. با پیدایش و رواج شهرنشینی و گسترش شهرها و صنعتی شدن جوامع، چون انسانها وارد محیطهای پر سروصدا و پرجمعیت شدند و چون مجبور گشتند تن به کارهای یک نواخت و بیتحرّک بدهند و در اثر انجام کارهایی که بدون علاقه و انگیزه مجبور به انجام آن بودند، در نتیجه روز به روز جسم و روحشان فرسودهتر شد و برای رهایی از عواقب این نوع کار، رو به تفریحات جدید آوردند. علت این رویکرد هم این بود تا بلکه کمی از آلام خود را که در اثر تسلّط ماشین بر آنها وارد شده بود، بکاهند و خود را موقّتاً از قید و بندها آزاد کنند.
اما فرهنگ اسلامی که انسانیت و آزادگی انسان را تأمین میکند، هیچگاه به دلیل کار و تلاش، مسلمان با خود، بیگانه نمیشود و اختیار و اراده او سلب نمیگردد. در فرهنگ اسلامی طبق آنچه از قرآن و سنّت برداشت میشود، بین «کار»، «فراغت» و «استراحت» هماهنگی کامل وجود دارد.
در فرهنگ اسلامی، انسان باید وقت شناس باشد، زمان مناسب هرکار را تشخیص دهد و در فعالیتهای مختلف، همه جوانب شخصیت خود را مدّ نظر داشته باشد. کار و تلاشش به هنگام، عبادت و ارتباطش با خدا به جا و نیز ساعاتی را به ارتباط با مردم و مراوده با همکیشان خود اختصاص دهد و در مساجد در جمع آنها حاضر شود تا از اثرات معنوی آن بهرهمند گردد؛ نه آنکه کار، او را از یاد خدا و یا حضور در اجتماع مسلمانان بازدارد. قرآن کریم میفرماید:
«یا ایّها الذین آمنوا اذا نُودی للصّلاة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر اللّه و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون»2؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که ندای نماز جمعه را شنیدید، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که برای شما بهتر است اگر بدانید.
شاعر معاصر، دکتر قاسم رسا میسراید:
• دانی چه وقت باشد خرّمترین اوقات دیدار اهل دانش، گر ساعتی دهد دست خرّم کسی که در دهر، عمری به نیکنامی در راه خدمت خلق، مصروف کرد اوقات3
• وقتی که اهل دل راست با اهل دل ملاقات آن ساعت است در عمر، از بهترین ساعات در راه خدمت خلق، مصروف کرد اوقات3 در راه خدمت خلق، مصروف کرد اوقات3
در فرهنگ اسلامی، اوقات و زمانهایی که به غفلت سپری شود، جز حسرت و غم و اندوه برای صاحبش چیزی ندارد. عمر عزیز انسان گرانبهاتر از آن است که به بیهودگی، غفلت و بطالت بگذرد.
عارف دلسوخته، الهی قمشهای میگوید:
• رود عمر و ماند به جا حسرت و غم اگر بود عمری که از دست ما شد خوشا حال جانی که با یادِ جانان «الهی»، ز خوبان عالم طلب کن رفیقی که روشن ز نور خدا شد.4
• بر آن دل که غافل ز یاد خدا شد دریغا که یکسر به باد فنا شد به سر بُرد و با شوق او زین جهان شد. رفیقی که روشن ز نور خدا شد.4 رفیقی که روشن ز نور خدا شد.4
زینت عابدان، امام سجّاد علیهالسلام میفرماید:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و ارزقنی صحّةً فی عبادة و فراغاً فی زهادة و علماً فی استعمال و ورعاً فی اجمال... نبّهنی لذکرک فی اوقات الغفلة و استعملنی بطاعتک فی ایّام المهلة.5؛ خداوندا! برمحمّد و آل او درود فرست و صحّت در عبادتت را روزی من کن و فراغت مرا در بیمیلی نسبت به دنیا و علم مرا در عملی بر طاعتت و پرهیزگاری در نیکیها... و در ایّام غفلت مرا به ذکر و یاد خود آگاه کن و در ایّام مهلت در دنیا مرا به طاعت خود مشغول کن.»
اهمیّت شناخت وقت
انسان مسلمان، قدر بهترین سرمایهای که در اختیار او گذاشته شده؛ یعنی عمر خود را میداند و هیچ گاه آن را بیهوده و بیثمر هدر نمیدهد؛ چه رسد به اینکه آن را در امور ناپسند و در معصیت و نافرمانی خداوند صرف کند. حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم در وصایای خود به ابوذر غفاری میفرماید:
«کُن علی عمرک اَشَحُّ منک ـ علی ـ دینارک و درهمک؛ ای ابوذر در مورد صرف عمرت از صرف کردن دینار و درهم بخیلتر باش و آن را به رایگان از دست مده.»6
در سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم آمده است که بسیار سخت کوش و پرکار بود؛ به گونهای که یاران به او اعتراض میکردند. به ویژه آن حضرت ساعاتی را که به عبادت و مناجات اختصاص میداد، گاه خود را به سختی میانداخت. یکی از اصحاب به او اعتراض کرد، حضرت به او فرمود:
«أفلا أکونُ عبداً شکوراً؛ آیا بندهای شکرگزار نباشم؟»
در ارزش و اهمیت شناخت اوقات، همین بس که مولی علی علیهالسلام فرمود:
«لا یعرف قدر ما بقی من عمره الاّ نبیٌّ أو صدّیقٌ؛ قدر و ارزش باقیمانده از عمر را نمیشناسد مگر پیامبر و صدّیقی از اولیاءالهی.»7
تقسیم اوقات
انسان با توجّه به استعدادهای بالقوه، نیازها و آرزوهای خود، که برآورده شدن آنها منجر به رشد و کمال او میگردد، بعد از شناخت ارزش وقت و عمر، لازم است بداند که عمر خود را در چه اموری صرف کند تا ابعاد وجودیاش را به صورت هماهنگ و متعادل رشد دهد؛ چرا که افراط یا تفریط در هریک از ابعاد وجود، او را از مسیر سعادت و فضیلت باز میدارد. برای این منظور بهتر است انسان سراغ الگوهای الهی، که دارای علم و حکمت کامل بلکه منبع آن هستند، برود و باز برای صرفه جویی و استفاده کامل از اوقات خود، دستورالعملهای آنان را نصب العین خویش قرار دهد.
در این رابطه مولی الموحّدین علی بن ابیطالب علیهالسلام میفرماید:
«للمؤمن ثلاث ساعات؛ فساعةٌ یُناجی فیها ربّهُ؛ و ساعةٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ؛ و ساعةٌ یُخلّی بین نفسه و بین لَذَّتها فیما یَحِلُّ و یَجمُلُ؛ مؤمن وقت و ساعات خود را به سه قسمت تقسیم میکند؛ ساعتی که در آن با پروردگارش راز و نیاز مینماید، ساعتی که در آن معاش خود را اصلاح میکند و ساعتی که بین خود و بین لذّت و خوشی آنچه حلال و نیکو و زیبا است میگذارد.»8
از این روایت، نکات زیبایی به دست میآید؛ از جمله اینکه:
اعتدال در برآوردن نیازهای روحی و جسمی و کار و تلاش برای اصلاح معاش که در روایات دیگر، نشانه مروّت و مردانگی انسان مؤمن به شمار آمده است و ساعات لذّت، که همه در یک جهت، یعنی طاعت و فرمانبری از ذات اقدس الهی است. انسانی که ساعات روزش را با مناجات و ارتباط با خدا شروع میکند و با توکّل به او به دنبال کار و کسب و تلاش برای معیشت خود میرود، در پایان روز برای اطاعت امر حق با همسر خود با انس و الفت، اوقات میگذراند.
معیار طاعت
مروری مختصر و کوتاه در روایات امامان معصوم علیهمالسلام نشان میدهد که آن بزرگواران در کلام گهربارشان زیباترین معیار برای گذران عمر به نحو صحیح را، همراهی اعمال و فعالیتهای انسان در جهت اطاعت و پیروی از فرامین حق میدانند. آنان خود را از هر نوع مشغولیتی؛ چه در کارهای رسمی و چه در اوقات فراغت که مزیّن به طاعت الهی نباشد، پرهیز میدهند. نور چشم ناظران، اسوه عابدان، امام سجّاد علیهالسلام در بسیاری از دعاهای سجّادیّه به این نکته اشاره دارند؛ به عنوان مثال:
«... ولا تشغلنی بما لا ادرکه الاّ بک، عمّا لایُرضیک عنّی غیره.9؛ خداوندا، مرا از آنچه (عبادتی که) تو را از من جز آن خشنود نمیگرداند، به چیزی (طلب دنیا) که آن را جز به کمک تو در نمییابم، مشغول مساز.»
در فراز دیگری آمده است:
«و استعمل بدنی فیما تقبلُهُ منّی و اشغل بطاعتک نفسی عن کلّ ما یَردُ عَلَیَّ حتّی لا اُحِبَّ شیئاً مِن سُخْطِک10؛ و بدنم را در آنچه از من میپذیری، به کار دار و مرا از هرچه به من رو آورد، به طاعت و بندگیات وادار تا چیزی را که تو را به خشم میآورد، دوست نداشته باشم.»
رعایت اولویّتها
از دیگر اموری که در مدیریت زمان و بهرهوری صحیح از آن، مورد توجّه مدیران و کارشناسان قرار گرفته و سبب جلوگیری از اتلاف وقت میگردد، رعایت اولویّتها و مقدّم داشتن امور ضروری زندگی بر اموری است که از اهمیّت کمتری در حیات و سعادت انسان برخوردار هستند. برای این منظور بسیاری از کارشناسان، تهیّه فهرست کارهای روزانه و نوشتن آنها را توصیه میکنند. در روایات اسلامی هم به این نکته اشاره شده است؛ از جمله علی علیهالسلام میفرماید:
«مَن اشتغل بغیر ضرورته، فَوَّتْهُ ذلک مَنْفَعَتُهُ11؛ هرکه به کاری که لازم نیست مشغول گردد، سود آن کار از دست او برود.»
پس اشتغال به امور فرعی زندگی، در صورتی که انسان را از کارهای ضروری که شخصیت و رشد و تعالی وی به آنها بستگی دارد باز دارد، برای او سودی در پی نخواهد داشت؛ زیرا مثل خانهای است که از پای بست ویران است و ما به ظاهر و آراستگی ظاهری آن میپردازیم.
به عبارت دیگر، از این روایت برداشت میشود که پرداختن به فعالیتهای فوق برنامه در اوقات فراغت، وقتی میتواند برای انسان، سازنده باشد که او را از کارهای مهمّ زندگیاش باز ندارد؛ به عنوان مثال، کسی که نمیتواند زندگیاش را از راه حلال تأمین کند و یا فرصت ارتباط با خدا را ندارد، پرداختن به کارهای هنری یا ورزشی و... نمیتواند سعادت او را تأمین کند و از این امور هم طرفی نمیبندد. در روایت دیگری آمده است:
«مَن اشتغل بغیر المهمّ ضیّع الأهم12؛ هرکه به کارهای مهم (دنیا) بپردازد، از کار اهمّ و برتر (آخرت) باز میماند.»
و روایتی دیگر نزدیک به این مضمون: «مَن اشتغل بالفضول، فاتَهُ مِن مُهِمِّه13؛ هر که خود را به اضافات زندگی مشغول سازد، آنچه مهم است، از دستش برود.»
ساعت محاسبه
در روایات برگزیدگان الهی علیهمالسلام در کنار ساعت مناجات و ساعت استراحت، ساعت محاسبه نفس و حسابرسی انسان با خود نیز مطرح شده است که در «عرفان اسلامی» از جایگاه ویژهای برخوردار است.
اختصاص دادن ساعتی از اوقات به امر محاسبه نفس، در کلام مولی علی علیهالسلام از شایستهترین و ضروریترین ساعات شمرده شده که انسان به بررسی آنچه برای دنیا و آخرتش ذخیره کرده، بپردازد و از خویشتن حساب بکشد. آن حضرت میفرماید:
«ما أحقّ الانسان أن یکون له ساعةٌ لا یشغُلُهُ عنها شاغل یُحاسب فیها نفسه فینظُرُ فیما اکتسب لها و علیها فی لیلها و نهارها14؛ چه قدر برای انسان شایسته است که برایش ساعتی باشد که در آن از خودش حساب بکشد و ببیند آنچه را که در شب و روزش کسب کرده، به سود یا به زیان او است.»
در روایت دیگری حضرت به تقسیم اوقات اشاره دارند و ساعت حسابرسی در کنار ساعت مناجات و ساعات مخصوص لذّتهای حلال، یاد شده است:
«للمؤمن ثَلاثُ ساعاتٍ، ساعةٌ یُناجی فیها ربّهُ و ساعةٌ یُحاسِبُ فیها نفسه و ساعةٌ یُخَلّی بین نفسه و لذَّتُها فیها یَحِلُّ و یَجْمِلُ15؛ برای مؤمن سه ساعت است: ساعتی که در آن با خدایش مناجات میکند، ساعتی که در آن از خودش حسابرسی میکند و ساعتی که برای لذّت خلوت میکند در آنچه برایش حلال و نیکو است.»
بهترین رهنمود
در فرهنگ اسلام و تعالیم الهی چیزی ارزشمندتر از علم و معرفت نیست. علم همراه با حلم، زیباترین زیوری است که جوانان مسلمان میتوانند با آن، خود را بیارایند و اوقات خود را پربار و غنی سازند. اینکه این علم چیست و متعلَّق آن، چه موضوعاتی است و کمّ و کیف آن چگونه است؟ بحث جداگانهای است که مجال دیگری میطلبد. آنچه مهمّ است اینکه درنظر امامان معصوم علیهمالسلام گذراندن اوقات در اموری دیگر تفریط، کم کاری و کوتاهی شمرده شده و ضایع کردن عمر به حساب آمده و بالتّبع گناه و معصیت و عذاب الهی است. جوان مسلمان یا باید عالم باشد و بیاموزد و یا متعلّم و آموزنده باشد.
بر طبق این روایت میتوان گفت: یکی از بهترین اموری که در اوقات فراغت باید به آن مشغول شد، فراگیری علم و دانش و آموزش است. البته لازم است این آموزش اختصاص یابد به آموزش مهارتهای زندگی و راه و رسم ورود در اجتماع مؤمنان؛ چرا که در اوقات رسمی و در آموزشهای مدرسه و کلاس، کمتر به آن پرداخته میشود.
و اما روایت از امام صادق علیهالسلام است که فرمود:
«لستُ اُحِبُّ أن اری الشّابَّ منکم الاّ غادیاً فی حالین امّا عالماً او متعلّماً، فان لم یفعل، فَرَّطَ، فَاِنْ فَرَّطَ ضَیّعَ، فَإنْ ضَیَّع اَثِمَ و إنْ اَثِمَ سَکَنَ النّار16؛ دوست ندارم ببینم جوانی از شما را مگر اینکه صبح کند در دو حالت: یا عالم و دانشمند باشد و یا متعلّم و آموزنده؛ پس اگر در هیچ کدام از این دو حال نبود، کم کاری و کوتاهی کرده و در آن صورت عمر خود را ضایع نموده و گناهکار است و نتیجه آن عذاب الهی خواهد بود.»
فراغت شایسته
در فرهنگ اسلامی، فراغت به معنای بیکاری، بطالت و تنبلی وجود ندارد. انسان مسلمان نمیتواند وقت را به بیهودگی بگذراند. خداوند کریم به حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید:
«اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً، فاذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ»؛ همانا همراه سختیها، آسانی و آسودگی است؛ پس هرگاه فراغت پیدا کردی، خود را به کار دیگری مشغول کن و تن پروری و تنبلی پیشه مکن و به سوی خدا و رضایت او رغبت کن.
در اینکه منظور از «فَانْصَبْ» چه کاری است، مفسّران نظرات مختلفی ابراز داشتهاند. آنچه لازم به ذکر است، اینکه فراغت شایسته و سالم در فرهنگ قرآن، تنبلی و بیکار نشستن نیست.
در یکی از دعاهای امام سجّاد علیهالسلام میخوانیم:
«اِنْ قدّرت لنا فراغاً من شغلٍ فاجعله فراغ سلامة لا تُدرکنا فیه تبعة و لاتلحقنا فیه سئمة؛ خداوندا! هرگاه برای ما فراغتی از کارها مقدّر نموده باشی، پس آن را با سلامتی (از آفات) قرارده که در آن به گناهی آلوده نشویم و خستگی به ما رو نیاورد.»
نکته جالب در سخن امام سجاد علیهالسلام اینکه فراغتِ به معنای بطالت، خستگی و فرسودگی ایجاد میکند و روح و جسم را آزار میدهد. و این نکتهای است که پدر و مادر و تمام دستاندرکاران اوقات فراغت باید به آن توجّه داشته باشند که همیشه فرزندانشان را به کارهای متنوّع مشغول کنند. امام باقر علیهالسلام در روایتی میفرماید:
حضرت موسی علیهالسلام در مقام مناجات عرض کرد: پروردگارا! مبغوضترین بندگان تو کدامند؟ خداوند فرمود: «جیفةٌ باللّیل و بطال بالنّهار17؛ آنان که همه شب را همچون مردار و در روز بیکار هستند.»
البته در سخنان امامان علیهمالسلام ـ از جمله کلام امام سجاد علیهالسلام ـ از یک نوع فراغت سخن گفته شده که «فراغتِ ممدوح» است. آن حضرت از خداوند میخواهد که طعم شیرین چنین فراغتی را با وسعت در رزق و روزی به او بچشاند: «و أذقنی طعم الفراغ لما تُحِبُّ بِسَعَةٍ من سَعَتِک...»18.
بسیاری از سختیها و رنجهای ما، که موجب فشارهای روحی و روانی ما میشوند، از زیادهطلبی و حرص و طمعِ زیاد ناشی میگردند. حضرت از خدا میخواهد که با وسعت در روزی که خداوند به او عطا میکند، طعم و مزّه فراغت و آسودگی را به او بچشاند؛ زیرا این امور، انسان را آن چنان مشغول میکند که از یاد و ذکر خدا غافل میشود.
________________________________________
1. مجلّه پیوند، دکتر عبدالعظیم کریمی، تابستان 1382 ش.
2. جمعه / 9 و 10.
3. دیوان دکتر قاسم رسا، ص 268.
4. دیوان الهی قمشهای، ص 636.
5. صحیفه سجّادیّه، فیض الاسلام، دعای 20، ص140 و 141.
6. بحارالانوار، ج 77، ص 78.
7. غررالحکم، ج 2، ص 365 و 848.
8. نهج البلاغه، دشتی، ص 724، حکمت 390.
9. صحیفه سجّادیّه، دعای 47، ص 349.
10. همان، دعای 21، ص 145.
11. غررالحکم، ج 2، ص 681، ح 1103.
12. همان، ص 667 و 668، ح 944.
13. همان، ص 669 و 670، ح 970.
14. همان، ص 753، ح 241.
15. همان، ص 585، ح 55.
16. بحارالانوار، ج 1، ص 170.
17. سفینةالبحار، ج 5، ص 368.
18. صحیفه سجّادیّه، دعای 47، ص 355.
اعتماد به نفس
در میان خصلت های انسانی و فضیلت های اخلاقی، برخی چنان با اهمیت اند که می توان از آنها به «صفات سرنوشت ساز» یادکرد. خودباوری یا اعتماد به نفس، از شمار این گونه فضایل روحی است. خودباوری، انواعی دارد که آشنایی با آنها، برای همگانْ مفید و بلکه لازم است، بدین قرار:
1. خودباوری انسانی،
2. خودباوری مذهبی،
3. خودباوری ملّی،
4. خودباوری شخصی.
نخستین نهاد خودباوری و اعتماد به نفس، باور به خودِ انسانی است و توجّه به ماهیتی که فراتر از حیوان و عالی تر از ماشین است؛ انسان، موجودی است که استعدادها، ظرفیت ها و زمینه های رشد بی کران دارد، خداوند متعال، او را تکریم کرده است، فرشتگان، بر آستان او سجده گزارده اند،با بهترین نظامْ آفریده شده است و می تواند خداگونه شودو در درون خود، دارای جهانی بزرگ تر است.
این خودباوری انسانی، در برابر خود باختگی ها و از خود بیگانگی های گوناگون، مطرح می شود. هنگامی که این خود باوری انسانی از انسان، رخت بربندد و انسان به خوهای حیوانی روآورد، هویت حیوانی پیدا می کند؛ و اگر از عواطف انسانی تهی شود و از کشش ها و گرایش های متعالی دور گردد، خصلت های ماشینی پیدا می کند، رایانه متحرّک و ماشین آدمْ نما می شود و این، همان «خودباختگی» یا «دیگر شدن» (اِلیناسیون) است.
خودباوریِ دینی
دین، هویّت ملّی و فردی ما را شکل داده و از دیرباز، با همه چیز ما عجین گشته است. عشق ها، آرمان ها، غم ها، شادی ها و خلاصه، نظام زندگی ما، همه برآمده از آموزه های کانون دین است.
دین، با درونْ مایه های غنی و زندگی سازی که دارد و با الگوها، نمادها، شعائر، سنّت ها و ارزش هایش، آشناترین خانه زاد ماست. ما باید تمام تلاش های خویش را در بستر دین، سامان دهیم و باور داشته باشیم که دین، بهترین بستر برای رشد و تعالی فردی و اجتماعی است.
مسلمانان در طول تاریخ، در همین بستر، قلّه های بلند فرهنگ و تمدّن را فتح کردند. اکنون اگر این باورْ سست گردد و پذیرش اندیشه ها و فرهنگ های بیگانه از دین یا مخالف آن گسترش یابد، به از خودبیگانگی دینی دچار خواهیم شد. امروز، خودباوری دینی به این معناست که با عمق جان دریابیم که «الإسْلامُ یَعْلُو وَ لا یُعْلی علیه... اسلام، از هر مکتب و هر بینشی بالاتر و والاتر است و هیچ مکتبی بر آن، برتری ندارد» و باور داشته باشیم که اسلام، تنها دین مورد قبول خداوند است. روشن است که چنین باوری، تنها می تواند با آگاهی و کسب معارف دینی و تجربه های معنوی به دست آید.
خودباوری ملّی
ما به عنوان یک ملّت با پیشینه درخشان فرهنگی و نقش کار ساز در تمدّن اسلامی و بشری و دارای سهم قابل توجّه در پیشبرد دانش جهانی، پیوسته در طول تاریخ، شایستگی های خویش را نشان داده ایم. اکنون نیز باید با باور کردن ظرفیت ها، استعدادها و توانایی های ملّی، سرنوشت خود را در جهان کنونی، رقم بزنیم و حاکمیت های فکری و فرهنگی بیگانه را نپذیریم. خودباوری ملّی، در برابر از خود بیگانگی ملّی و در برابر خودباختگی نسبت به فرهنگ ها و تمدّن های بیگانه است. پذیرش غیرآگاهانه و غیر سود بخش نمادها، ارزش ها و سنّت های بیگانه، بدترین شکل سقوط خودباوری ملّی است. به همین جهت، علامه محمد اقبال (طرّاح «فلسفه خودی») همگان را دعوت می کند که با پای خویش راه بروند و با بال خود، پرواز کنند:
همچو آیینه مشو محو جمال دِگران / از دل و دیده فروشویْ خیال دگران
در جهان،بال و پَر خویش گشودن آموز / که پریدن نتوان با پر و بال دگران
اگر خود باختگی ملّی در جامعه ای پدید آید، نسبت به اصالت ها، سنّت ها و ارزش های ملّی، بی اعتماد می شود و پیوسته، رو به بیگانه می کند. داستان این از خود بیگانگی ملّی را از زبان امام خمینی ـ که مردم ایران، خودباوری ملّی خویش را سختْ مدیون او هستند ـ بشنوید:
آن وقت که در ترکیه تبعید بودم، مجسّمه آتاتورک را دیدم که رو به غرب بود و دستش را بالا کرده بود، و آن جا به من گفتند که این، علامت این است که ما هر چه باید انجام بدهیم، از غرب خواهد بود.
و چه زیبا متفکّر شرق، اقبال لاهوری، در این باره داد سخن درداده که:
قیمت شمشاد خود، نشناختی / سروِ دیگر را بلند انداختی
مثل نِی، خود را ز خود کردی تهی / بر نوای دیگران دل می نهی
ای گدای ریزه خوار از خوان غیر! / جنس خود می جویی از دکّان یر؟
این نوع از خود بیگانگی را در غرب فوئرباخ، هِگِل و مارکس، و در جوامع اسلامی، سید جمال الدین اسدآبادی، محمّد عبدُه، محمد اقبال لاهوری، امیرکبیر، جلال آل احمد، شهید مدرّس و حضرت امام(ره) مطرح ساختند. البته این خود باوری ملّی، به معنای گرایش های ملّی گرایانه جدا شده از دین نیست. اسلام، اساس هویّت ملّی ماست و تفکّر تقابل ایران و اسلام، یک اندیشه پوچ است؛ وگرنه، ملّیت ایرانی، بیش از هزار سال است که با هویت اسلامی آمیخته است و اکنون، تفکیک اسلام از هویّت ملّی ما ممکن نیست. اسلام، عاملِ وحدت ملّی ما در طول تاریخ بوده است. همه افتخارات ملّی ما در هزار سال گذشته، در بستر اسلام، آفریده شده اند و اکنون، تمدّن ملّی ما بخشی از تمدّن اسلامی است.
اهتمام شگفت کشورها به حفظ و حراست بناهای کهن و بزرگداشت شخصیت های تاریخی خویش ونیز مشارکت فعّال آنها در مسابقات بین المللی علمی و ورزشی و هنری، از عنایت آنها به خودباوری ملّی مایه می گیرد. این باور، مادام که به پرستش ملّیت و قوم گرایی افراطی نینجامد، نه تنها همسو با تعالیم دینی است، بلکه از راه کارهای دین برای پیراستن مردم و حاکمان مسلمان از آلودگی هاست؛ زیرا به حتم، مردمی که خود را باور کنند و برای خود، پیشینه و اعتبار بسیار ببینند، دیرتر و سخت تر به گناه ها و خواری ها تن می دهند.
خودباوری شخصی
جدا از باورهای زندگی ساز به خودِ انسانی، ملّی و دینی، هر کس در قلمرو شخصی و شخصیتی خویش ـ با تمام ویژگی هایی که او را از دیگران جدا می سازد ـ ، توانایی ها، استعدادها و ظرفیت های خاصّی دارد که باید آنها را بشناسد، استخراج کند و به کار گیرد و با باورمندی به عظمت آنها، ضعف ها، کمبودها و شکست هایش را جبران سازد. این خودباوری، باید ریشه ناامیدی را برکَنَد، ناتوانی های خیالی را از پندار انسان برگیرد و نشاط و شور بیافریند.
این خودباوری، باید بنیان سست اندیشی و وابستگی بی جهت به دیگران را از بین ببرد و شخص را به استقلال در اندیشه و تلاش، وادارد و رهاوردهایی از این دست دارد:
1. از اتّکای بی جهت به این و آن، جلوگیری می کند؛
2. یأس و ناامیدی را می زداید؛
3. خودباختگی، خودناشناسی و خودکم بینی را از بین می بَرد؛
4. اراده را توانمند می سازد؛
5. به انسان، شجاعت اقدام های بزرگ می دهد.
گفتنی است که این خودباوری، در طول اعتماد، توکّل وتفویض به خداوند متعال و جزئی از آن و از جنس آن است، نه در عرض آن و رویاروی آن. در بینش اسلامی، نیروها و عظمت های شخصی، مستقل و قائم به ذات نیستند؛ بلکه برآمده از کانون قدرت آفرین الهی اند؛ حتّی اعتماد به خداوند و توکّل و تفویض، ممکن است برای بهره وری بهینه از این نیروهای شخصی و گوهرهای نهفته در جان آدمی باشند.
آفت های خودباوری شخصی
آفت های خودباوری شخصی بدین شرح اند:
1. خود کم بینی،
2. نقص های جسمی،
3. شکست ها،
4. پذیرفته نشدن،
5. کمداشت محبّت،
6. وابستگی افراطی،
7. تحقیرها،
8. فقر و تنگدستی.
اینک به ترتیب، هرکدام از این موارد را شرح می دهیم:
خود کم بینی یا عقده حقارت، نگرش منفی نسبت به خویش و کم انگاشتن یا نادیده گرفتن توانایی ها و ارزش های خود است. اسلام، مؤمن را عزیز و گران قدر می پرورانَد و او را دارای شخصیت والایی می داند: وَلله العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنین. عزّت، برای خدا، رسول او ومؤمنان است.
اسلام، به هیچ مؤمنی اجازه نمی دهد که خود را خوار سازد و شخصیت خود را نادیده انگارد.
بسیاری از کسانی که دچار خَلأهای روانی، ناهنجاری های اخلاقی و بزهکاری می شوند، آنهایی هستند که خود را خوار می پندارند. عزّت نفس، نقش عمده ای در رفتارهای منطقی و بهنجار و یا رفتارهای نابهنجار و ناسازگار و بزهکاری افراد دارد. چنان که بر اساس تحقیقات انجام شده، عزّت نفس، می تواند موجب پیشگیری، تعدیل و یا تشدید برخی از رفتارها گردد.
در کتاب روان شناسی اجتماعی، مواردی از مطالعات و تحقیقات در این زمینه، بیان شده است. از جمله، مؤلّف در مورد چگونگی احساس درونی افراد، پس از ارتکاب اعمال نامطلوب، چنین می گوید:
وانگهی، همان طور که انتظار می رود، افرادی که عزّت نفس دارند، اگر به نحوی ابلهانه و بی رحمانه رفتار کنند، بیشتر از دیگران، احساس ناهماهنگی می کنند.
در مورد دیگر، نتیجه آزمایش انجام شده از دانشجویان، در خصوص ارتباط عزّت نفس با امکان ارتکاب به تقلّب، نشان می دهد دانشجویانی که قبلاً اطّلاعات مربوط به عزّت نفس پایین دریافت کرده بودند، خیلی بیشتر از آنهایی که اطّلاعات مربوط به عزّت نفس بالا دریافت کرده بودند، مرتکب تقلّب شدند. در روایت آمده است: مَنْ هانَتْ علیه نَفْسُه فَلا تأمَنْ شَرّه. کسی که نفسش بر او خوار شده، از شرّش آسوده مباش. و در روایت دیگری آمده است: مَنْ هانَتْ علیه نَفْسُه فَلا تَرْجَ خَیْرَه. کسی که نفس او برایش خوار شده، امید خوبی از او نداشته باش.
نقصهای جسمی
نقص عضو، بیماری های مزمن، ناتوانی های جسمی، زشتی چهره، فلج بودن برخی از اعضا و...، از عواملی است که برخی افراد را دچار چالش بی اعتمادی به خویش می سازد. این گونه افراد، باید علی رغم بعضی ضعف ها به توانایی های عظیم خویش باور داشته باشند و بکوشند با استفاده بهینه از دیگر توانایی ها و بسیج ظرفیَت ها در قلمرو ویژه، ناتوانی ها را جبران کنند.
بسیاری از نام آوران بزرگ تاریخ، دچار نقص عضو یا ناتوانی های خاصّ جسمانی بوده اند. در باره جاحظ، شخصیت ماندگار تاریخ، نوشته اند:
جاحظ، در لغت عرب، کسی را گویند که چشم هایش برآمدگی داشته باشد. چون عمرو بن بحر نیز این چنین بوده، به همین لقب (جاحظ) اشتهار یافته است، چنان که او را به همین جهت، حَدَقی نیز گویند، کنایه از آن که حدقه های [چشم] او بزرگ تر و برآمده بود. و باز در توصیف او نگاشته اند:
جاحظ، بسیار زشت رو و بد صورت و زبانزد عموم مردم بود، به طوری که پس از قرون متوالیه که ما در زمان، در هر عصر و اوان، اشخاص گوناگون در آغوش خود بپروریده باز هم زشتْ رویی او ضرب المثل است. او با همین زشتْ رویی کم نظیر، از دانشمندان نام آور جهان شد و نام خویش را در صف بزرگان تاریخ، جاودانه ساخت و کتاب های او هنوز مورد استفاده جهانیان است.
رودکی، شاعر بلندآوازه در تاریخ ادبیات فارسی، نابینا بود. ابو العلای مَعَرّی، شاعر، ادیب و نقّادِ عرب نیز از نعمت چشم، بهره ای نداشت. بتهووِن، موسیقیدان بزرگ جهان غرب، کَر بود. دکتر طاها حسین، نویسنده بنامِ عرب، از کودکی کور بود. ابو بصیر، شاگرد فرزانه امام صادق علیه السّلام نیز نابینا بود.
زَمَخشَری، مفسّر بزرگ قرآن کریم، یک پایش قطع شده بود وبا کمک چوب، حرکت می کرد. تیمور جهانگشا، لنگ بود و دو انگشت دست راستش نیز افتاده بود. هِلِن کِلر، زن نابینا و کَر و لالی بود که با استعداد خود، دنیا را به تحسین و اعجاب واداشت. او همه مراحل تحصیلی را با رنجی وصف ناشدنی پیمود و در بیست و چهار سالگی مدرک کارشناسی گرفت و سپس، در شمارِ نویسندگان معروف امریکا درآمد. بلال حبشی، هم غریب بود، هم سیاه، و هم فقیر؛ لیکن نردبان ترقّی معنوی را با پایداری و پایمردی، تا اوجْ پیمود و از مردان جاودانه نامِ تاریخ گشت.
مکفوف، به معنای نابینا، در علم رجال، لقب: ابراهیم بن یزید، جابر، جعفر بن احمد، حَکم بن مسکین، عبدالله بن محمّد، علاء بن یحیی، علی بن حاتم، لیث مرادی، موسی بن ابی عمیر، یحیی بن قاسم و بعضی از دیگر محدّثان و راویان حدیث است. اَعْرَج، به معنای لَنگ، لقب عبدالرحمان بن داوود، حافظ، قاری و ادیب مشهوری است که ادبیات عرب را در مدینه گسترش داد. اَعوَرة، به معنای یک چشم، لقب چند تن از بزرگان تاریخ اسلام است.
چه زیباست این حکایت سعدی:
مَلِک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر، و دیگر برادرانش، بلند و خوبْ روی. باری، پدر به کراهیت و استحقار در وی نظر می کرد. پسر، به فراست و استبصار، به جای آورد و گفت: ای پدر! کوتاهِ خردمند، بِهْ که نادانِ بلند. نه هر چه به قامتْ مِهتر، به قیمتْ بهتر!
شکستها
زندگی، سرشار از ناکامی ها و کامیابی هاست. روزگار، با شادی و غم، و شکست و پیروزی آمیخته است. امیر مؤمنان، علی(ع) فرمود: الدَّهْرُ یَومان: یَومٌ لَکَ وَیَومٌ عَلَیْکَ. روزگار، دو روز است: روزی به سود توست و روزی به زیان تو. خودباوران، از هر شکستی درس پیروزی می گیرند؛ ولی برخی از مردم، با یک شکست اجتماعی یا فردی، خویش را می بازند، به انزوا می گرایند و اعتماد به خود را از دست می دهند. ما باید هر شکستی را با تلاش و اعتماد به نفس، جبران سازیم.
مرحوم ملّا حسینقلی همدانی، از علما و عرفای برجسته قرن چهاردهم هجری بود که در حکمت، از شاگردان فیلسوف بزرگ، ملّا هادی سبزواری و در عرفان و سیر و سلوک، از شاگردان مرحوم سید علی شوشتری بود. او بسیار کوشید تا در مسیر سیر و سلوک، به مراد و مقصود برسد؛ ولی از این که به هدف نرسیده، پریشان بود. او خود می گوید: در کنار مرقد شریف امام علی علیه السّلام در نجف اشرف، در گوشه ای نشسته بودم. دیدم کبوتری بر زمین نشست و پاره نانی بسیار خشکیده را به منقار گرفت. هرچه به آن نوک می زد، خُرد نمی شد. پرواز کرد و رفت. پس از ساعتی بازگشت و به سراغ آن تکّه نان رفت. باز چند بار به آن نوک زد. باز شکسته نشد. پس از چند بار رفت و آمد، سرانجام، آن تکّه نان را با منقارش خُرد کرد و خورد. همین همّت و استقامت آن کبوتر و به هدف رسیدن او، برای من درسی شد و گویی به من الهام شد که در راه وصول به هدف، همّت باید کرد. با اراده و همّت، دنبال سیر و سلوک را گرفتم و به مقصود و مراد، رسیدم.
اسلام، با ناامیدی می ستیزد و چشم اندازهای روشنی را پیش چشم شکست خوردگان می اندازد. حضرت علی علیه السّلام فرمود: لا تَیْأسَ مِنَ الزَّمانِ إذا مَنَعَ. از زمانه ناامید مشو، هنگامی که از تو دریغ کند. پذیرفته نشدن انسان، نیاز به پذیرفتگی و مورد قبول دیگران واقع شدن دارد. برخی از جوانان، هنگامی که مقبولیت خانوادگی یا اجتماعی خویش را از دست می دهند، به خود، بی اعتماد می شوند. یکی از پژوهشگران در این زمینه می نویسد:
نوجوانان و جوانان، گاهی به علّت داشتن نقایص بدنی و یا به علّت مسائل و دشواری های خانوادگی، شکست ها، محرومیت ها و ناکامی های دوران گذشته زندگی، تمسخر و استهزای دوستان و همسالان، سرزنش های مکرّر معلّمان و هم کلاس ها، و یا به دلیل طرد شدن ها و بی توجّهی ها و یا داشتن مسائل روانی دیگر، اعتماد به نفس خود را از دست داده، دچار احساس حقارت می شوند و تصوّر می کنند دیگران برتری هایی دارند که آنها ندارند و در انجام امور، ناتوان تر از دیگران هستند و مسئولیت هیچ کاری را به تنهایی نمی توانند بپذیرند. مکانیزمی (ساز و کاری) که نوجوان به کار می اندازد تا علیه [احساس] کهِتریِ خود مبارزه کند، همواره بر یک اصلْ متّکی است و آن، اصل جبران یا تلافی است.
محقق دیگری می گوید:
جبران یا تلافی، به معنای زیستی کلمه، وسیله ای است که طبیعت، برای سرپوش گذاردن بر روی نارسایی ها و کمبودهای بدن به کار می برد و از این راه، تا حدّی تعادلی در وجود فرد برقرار می سازد؛ تعادلی که پیش از این، وجود نداشته و یا بر هم خورده است... وقتی فردی که از [احساس] کِهتری رنج می برد، نمی تواند با کِهتری خود به مبارزه برخیزد و بر آن چیره شود و یا در خود، استعدادهایی را گسترش دهد که آن کهتری را جبران کنند و تعادلی در وی به وجود آورند و زمانی که فرد، آن قدرها دوراندیش و گشاده نظر نیست و بینش فلسفی کافی ندارد که قبول کند از دیگران کهتر است، سعی می کند یا کتمان کردن کهتری خود، یا با پیش دستی در حمله کردن، اطرافیان خود را نسبت به نظری که در باره وی دارند، فریب دهد.
کم داشت محبّت
یکی از نیازهای اصیل روانی، نیاز به محبّت است. رشد یافتگان در خانواده های نابِهنجار و آشفته و کسانی که در کانون خانواده، مدرسه و اجتماع، محبّت ندیده اند، اعتماد به نفس کمتری دارند. دینِ زندگی آموز اسلام، تلاش می کند تا خانواده، چشمه سار محبّت باشد و ارتباط های درون خانوادگی، سرشار از صمیمیت و مهر گردد
وابستگی افراطی
همان گونه که ارضای نیاز به محبّت در حدّ مناسب، می تواند مفید و سازنده باشد، محبّت و حمایت افراطی والدین از فرزند نیز تأثیرات نامطلوبی خواهد داشت که رشد وی را با خطرهایی مواجه ساخته، موجب اختلال در شخصیت و رفتارهای وی خواهد شد. مثلاً کودکی که دائم تحت مراقبت و محبّت مادر قرار دارد، تمام نیازهای او بدون هیچ گونه تلاشی ارضا می شود و در هر موردی، از قبیل: لباس پوشیدن، غدا خوردن و رفع دیگر نیازهای خود، متّکی به مادر است؛ هر چه را که بخواهد، بی وقفه دراختیارش قرار می گیرد و حتّی در مقابل هر رفتار سوئی، مورد حمایت قرار می گیرد. چنین کودکی، نوعاً از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیست و در سنین نوجوانی و جوانی نیز توان مقابله با مشکلات زندگی و حلّ مسائل شخصیِ خود را ندارد و نمی تواند انسانی مسئول و مفید باشد. چنین فردی (در عوضِ داشتن شخصیتی مستقل)، وابسته و فرمانبُردار است. گفتنی است: بر اساس معارف اسلامی، سه گونه اعتماد، قابل پژوهش است:
1. اعتماد به خدا،
2. اعتماد به نفس،
3. اعتماد به غیر.
اعتماد به خداوند که در معارف اسلامی با عناوین: الثِّقَة باللّه، تفویض، توکّل، تعویذ، و... بدان اشاره شده، یکی از ارزش های دینی است و پیوسته، پویایی و شکوفایی می آورد، ناامیدی ها را می زداید و صلابت در شخصیت و جدّیت در تصمیم را درپی دارد و انسان را با کانون قدرتِ بی کران الهی پیوند می زند. امّا اعتماد به نفس را می توان دو گونه تفسیر کرد:
1) نفس مداری؛ یعنی این که انسان، پیرو گرایش های نفسانی و تمایلات شخصی گردد و خواهش های نفسانی را مدیر زندگی خویش گرداند. بی تردید، این نوع اعتماد به نفس (نفس حیوانی)، زندگی سوز است و در روایت آمده است: مَنْ وَثَقَ بِنَفْسِهِ خانَتْهُ. کسی که به نفس خویش اعتماد کند، نفسش به او خیانت می کند.
2) خودباوری، خودشناسی، احساس عجز و واماندگی نکردن و نادیده نگرفتن استعدادها و ... بی شک، این نوع تفسیر از خودباوری، در برابر اعتماد به خداوند نیست؛ بلکه در برابر اعتماد به غیر و در طول اعتماد به خداوند و از جنس آن است. این اعتماد، ارزیابی واقع بینانه از توانایی های خویش است. در روایت آمده است: خدای، رحمت کند کسی را که اندازه و ارزش خویش را بشناسد و از قلمرو خود، تجاوز نکند.
امّا اعتماد به غیر، یعنی دل بستگی و وابستگی به دیگران، اگر به شکل سربار بودن و بدون ضرورت های واقعی باشد، نکوهش شده است و با اعتماد به خویش و خودباوری، و از سوی دیگر، با اعتماد به خداوند متعال، منافات دارد و در معارف اسلامی، مقوله ارزشمند «الإستغناء عن الناس»، یعنی احساس بی نیازی از مردم، مطرح شده است.
تحقیرها
تهدیدها، تحقیرها و تنبیه ها در خانه و مدرسه و اجتماع، در غالب موارد، نتیجه ای جز شکسته شدن صلابت شخصیت، از بین رفتن اعتماد به نفس و تضعیف احساس ارزشمندی و مفید بودن و عزّت نفس در کودک، نوجوان و جوان، به همراه ندارد. به همین جهت، دینِ زندگی آموز اسلام، هرگونه تحقیر و اهانت به شخصیت دیگران را ناروا می شمُرَد. معارف اسلامی، سرشار از سفارش ها دستورهایی برای پاسداشتِ حرمت و شخصیت دیگران است. به ذکر نمونه هایی از توصیه های اسلام در این زمینه، بسنده می کنیم:
1. نام حقارت آمیز برای فرزندانتان انتخاب نکنید.
2. یکدیگر را مورد تمسخر، قرار ندهید.
3. با لقب های ناشایست، یکدیگر را نخوانید.
فقر و تنگدستی
فقر و بی نوایی با بازتاب های منفی ای که دارد، مثل عدم مقبولیت اجتماعی، گاه زمینه ناخودباوری می گردد. امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرماید: اِنّ الفَقْرَ مِذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مِدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، جالِبٌ لِلْهُمُوم. به درستی که فقر، وسیله خواری نفس و حیرانی عقل و به خود جلب کننده اندوه هاست.
سخن پایانی
خودباوری، کیمیایی است که ناتوان ترین انسان ها را، توفیق های بزرگ می دهد و دشوارترین راه ها را برای آنان هموار می کند. این گوهر کمیاب، انواعی دارد که ما برای رسیدن به آمال و آرمان های خود، به همگی آنها نیازمندیم. همچنین برای «خود باوری» که نهال ارزشمندی در بوستان زندگی است، آفات بسیاری شناسایی شده است که مهم ترین آنها را بر شمردیم. اینک می افزاییم که نشانه خود باوری، آن است که موزونِ خویش باشیم و میزانِ خود. یعنی هماره درپی آن نباشیم که خود را با ساز دیگران موزون کنیم و یا خویشتن را با کسانی که شناخت عمیقی از آنان نداریم، بسنجیم. آن که خود و مذهب و ملیت خود را باور کرده است، مساعدترین زمینه را برای شکوفایی استعدادهای خویش فراهم آورده است، و آن که به چنین باور ارزشمندی نرسیده، عمر گران مایه خود را صرف موزون کردن خود با دیگران، یعنی هیچ، کرده است.
اعتماد به نفس و راههای تقویت آن
یکی ازموثرترین راههای کمک به فرزندان،حفظ عزت نفس آنهاست . عزت نفس زیاد یکی از باارزشترین منابعی است که نوجوانان می توانند در اختیار داشته باشند. تحقیقات نشان داده اند که نوجوانی که از عزت نفس زیاد برخوردار است ، خیلی موثرتر می آموزد،روابط سود بخش تری را برقرار میکند ، بهتر می تواند از فرصتها استفاده کند و مولّد و خود کفا باشد . عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن ، این حس از مجموع افکار، احساسها و عواطف و تجربیتمان در طول زندگی ناشی می شود . و یا واژهای است که به احساس فرد نسبت به ارزشمندی و تایید او نسبت به خودش مربوط است . از نظر روزنبرگ در سال 1965 «نگرش مطلوب و نامطلوب نسبت به خود» همه افراد،صرف نظر از سن، جنسیت،زمینه فرهنگی جهت و نوع کاری که در زندگی دارند نیازمند عزت نفس هستند . عزت نفس واقعا بر همه سطوح زندگی اثر دارد .
اهمیت عزت نفس:
همه مربیان و والدین و رهبران بر این باورند که جامعه باید پرورش دهنده افرادی با بهداشت روانی سالم و عزت نفس بالا باشد . چنین افرادی به دیگران احترام می گذارند ، مسوولیت رفتار خود را می پزیرند دارای ثبات شخصیتی هستند . خود انگیخته هستند . توانایی خطر کردن و ربرو شدن با مشکلات و حل آنها را دارند ، دیگران را دوست دارند و دوست داشتنی هستند . در زندگی به دنبال چالش هستند هدف های خود را دنبای می کنند . به عبارتی جامعه نیازمند افراد با عزت نفس بالاست . زیرا این افراد توانایی های خود را باور دارند. مسوول و قابل اعتماد باشند. پژوهش های گوناگون نشان می دهد که بین عزت نفس پایین با افسردگی ، افت تحصیلی و حتی عضویت در گروههای اخلال گر در مدرسه رابطه وجود دارد.
روشهای افزایش عزت نفس
1-زندگی آگاهانه2-مسوولیت پذیری نسبت به خود 3-ابراز وجود 4-پذیرش خود 5-زندگی هدفمند 6-همخوانی فردی یعنی یکی بودن دانسته ها ، گفتار عمل با یکدیگر و خواستن خیر و صلاح آنها. موفقیت مقدمه محبوبیت ، مقبولیت و شادکامی است . و موجب تعادل شخصیت و احساس اعتماد به نفس می شود ، بنابراین زمینه های کسب موفقیت در مدرسه را هر چه بیشتر فراهم سازیم. کودک تمایل دارد که معلم و همکلاسانش بدانند که وی با استعداد است ، این شناسایی استعداد به وی احساس اعتماد به نفس و اطمینان خاطر میدهد . وقتی عزت نفس پایین باشد مقاومت در مقابله با ناملایمات از بین می رود افرادی که از عزت نفس پایین برخوردار هستند بیشتر تمایل به اجتناب از مشکلات دارند تا اینکه با آنها روبه رو شوند و به طور کلی ویژگی منفی بیش از ویژگی های مثبت در آنها مشاهده می شوند(براندن1984)
منابع :
1- بیابانگرد- اسماعیل- روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان – انتشارات انجمن اولیا و مربیان
2-براندن- ناتاتبیل روانشناسی عزت نفس 1380 (مترجم مهدی قراچه داغی)تهران نشرنخسین
اعتماد به نفس و تغییر
هر چند هر تحولی با خود شرایط و مقتضیات خاصی به همراه دارد اما نباید هرگز از جنبه منفی به آن پرداخت بلکه می توان با کمی اطمینان به نفس، آن را روندی رو به رشد و مؤثر تلقی کرد که با یک زمینه فکری مناسب و پذیرا، افق روشنی از آینده شغلی شما که تا پیش از این تاریک و تلخ می نمود، می گشاید. برخی افراد این تغییرات را بسیار راحت تر از آنچه که به نظر می رسد می پذیرند، اما اکثر ما به دلیل تجربه های تلخ گذشته و ناکامی هایی که پشت سرگذاشته ایم، در برابر هرگونه تحولی به سرعت اعتماد به نفس خود را از دست می دهیم و در چنین شرایطی احساس بی کفایتی می کنیم. اغلب اوقات، این احساس عدم اعتماد به نفس همراه با احساس کمبود دلگرمی و پشتوانه است. ریشه اصلی این مسئله را می توان در دوران کودکی جست وجو کرد. هنگامی که شما احساس دلگرمی کافی برای پذیرش و انجام مسئولیتی نداشته باشید، برای دوری از چالش پیش رو اقدام می کنید و به جای آنکه خود را درگیر مسئله نمائید، به دلیل عدم اطمینان به توانایی های خود می کوشید تا به هر طریقی از تعهد و مسئولیت جدید سر باز بزنید.
ترس از شکست
یکی از دلایل عمده ای که افراد هنگام رویارویی با مشکلات و چالش های جدید شغلی با آن روبه رو هستند، ترس از شکست است. دلیل اصلی این موضوع این است که شما احساس می کنید ممکن است اشتباهی را که در گذشته مرتکب شده اید دوباره تکرار نمایید. چنانچه برای پذیرش حرفه جدیدی دعوت به مصاحبه شده اید، مطمئن باشید که برای آن شغل کاملاً مناسب هستید. هیچ کارفرمایی وقت و انرژی خود را صرف شخصی که به نظر او کفایت لازم را ندارد نمی کند. بنابراین اگر در این میان خود را کم ارزش تلقی کنید، هر چقدر هم که در کارتان خبره و کارآزموده باشید، باز هم از عهده انجام آن برنمی آیید. پس لازم است با اعتماد به نفس کافی برای روز مورد نظر آماده شوید. اطمینان داشته باشید که اگر توانایی های خود را به خوبی بشناسید و به آنها اعتماد کنید، جای هیچ نگرانی نخواهد بود. روز مصاحبه فراموش نکنید که:
* پیامی که جسم شما می فرستد بسیار مهم است. پس بی قراری نکنید و هر چیزی که در پیرامون تان باعث مشغول شدن شما می شود را از خود دور نمایید. از اشاره و تکان دادن سر و دست و همچنین پاهایتان بپرهیزید.
* سعی کنید با تمام اعضای حاضر در جلسه ارتباط چشمی برقرار کنید. هنگام مصاحبه، برقراری ارتباط از طریق چشم، صرف نظر از کسی که سئوال می کند، بسیار اهمیت دارد.
* نکات مثبت و مشخصه های وجودی تان را برشمرید و روی آنها تأکید کنید. مهم ترین موفقیت ها و دستاوردهای حرفه ای تان را نام ببرید.
* توجهی نداشته باشید که کارفرما برگه استخدام شما را مطالعه کرده است یا نه، بلکه بدون هیچ واهمه ای دوباره به معرفی خود بپردازید.
* از قریحه شوخ طبعی تان استفاده کنید. با کمی خنداندن حاضرین می توانید فضایی مناسبی ایجاد نمایید تا در فرصت به دست آمده، خود نیز به آرامشی نسبی دست یابید.
* در رابطه با کارفرمایان و مسئولان پیشین خود بی انصاف نباشید و به بدگویی از آنها نپردازید.
با اعتماد به نفس سخن گفتن
گاهی اوقات از شما خواسته می شود تا به عنوان نماینده مسئولان اداره در همایشی شرکت کنید. در این هنگام به جای ترس و دلهره از حضور در جمع و پاسخگویی به سئوالات، باید به این نکته توجه کنید که یک فرصت استثنایی برای ابراز خودتان به شما روی آورده است.
* هر چند ممکن است افراد بسیار دیگری وجود داشته باشند که سطح معلومات و دانسته های آنها بسیار بالاتر از شماست ولی مسلماً هیچ یک آرامش خاطر و اعتماد به نفس شما را ندارند.
همین مشخصه، وجه تمایز شما از دیگران است که باعث انتخاب تان از سوی مسئولان بالاتر شده است. پیش از هرگونه تنشی، به این موضوع خوب فکر کنید.
* هر کسی باید از جایی شروع کند، پس به جای نگرانی به این موضوع بیندیشید که هم اکنون این فرصت طلایی به شما روی آورده است.
* به خاطر بسپارید که میزان حضور و فعالیت شما در جمع، به اندازه فعالیت دیگر افراد ارزش و اعتبار خاص خود را داراست و هیچ چیزی کمتر از آنها ندارد.
مهارت های صحبت و برقراری ارتباط با دیگران در چنین مواقعی اهمیت فراوانی دارند. اگر می خواهید تأثیر به سزایی بر دیگران داشته باشید و احترام همه را به خود جلب کنید، باید بتوانید هر آنچه که هستید به خوبی بروز دهید و اهداف و دیدگاه هایتان را در مسیر مناسب آن بیان کنید. به خاطر داشته باشید که صدای شیوا و رسا، نشانگر قدرت و توانایی وجودی شماست. آهنگ صدا و شدت و میزان آن همگی با اهمیت هستند. همچنین طرز ایستادن شما نیز بسیار مهم است. با سری بلند و افراشته بایستید و شانه هایتان را آزاد بگذارید. خم نشوید و هرگز سرتان را بالا و پایین نبرید. اگر بازوهایتان را راحت و کمی متمایل به پشت کنید، قفسه سینه شما فراخ تر می شود که در قدرت صدای شما بسیار اثرگذار خواهد بود. سعی کنید پیش از پاسخ به هر سؤال، کمی مکث کنید، به آرامی نفس بکشید و شروع به صحبت نمایید. قبل از حضور در چنین محافلی می توانید با تمرین جلوی آینه و آزمودن حالت های مختلف، از تنش و نگرانی روز موعود بکاهید.
برقراری ارتباط
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چه عاملی باعث می شود از صحبت و گفت وگوهای دوستانه با همکاران تان احساس خجالت کنید؟ آیا گمان می برید با این کار احساساتتان را به دیگران تحمیل می کنید یا اینکه آنها همان طور که شما درباره دیگران قضاوت می کنید، به قضاوت در مورد شما می پردازند؟ آیا از اینکه همکاران جدید به نقاط ضعف و قوت وجودی تان پی ببرند و آن را برجسته کنند می ترسید؟ حتماً ترجیح می دهید هنگام ورود به محلی، افراد حاضر چنان مشغول به کار باشند که توجهی به حضور شما و مسائلی چون چاقی، لاغری، جوانی و... در وجود شما نکنند! مطمئن باشید هیچ کس در آنجا شما را قضاوت نمی کند. همیشه به خاطر بسپارید که در همان اتاق، افراد دیگری نیز مانند شما هستند که احساس ناخوشایندی دارند. پس در هنگام حضور در یک جمع تازه سعی کنید:
* به دنبال کسانی باشید که در ظاهر، تنها به نظر می رسند. به دنبال بهانه ای برای کمک به این افراد باشید. کار چندانی لازم نیست بلکه یک گفت وگوی کوتاه و ساده کافی است. زمینه های مشترکتان را پیدا کنید. علاقه واقعی تان را نشان دهید و سعی کنید نام آنها را به خاطر بسپارید.
* سئوال هایتان را واضح و روشن بپرسید، چرا که وقتی شما جزء به جزء جلو می روید، گفت وگوی صمیمانه تان دچار سکته های پی در پی خواهد شد. قضاوت نکنید و هیچ گاه دیگران را کوچک نشمرید.
* منظور خودتان را واضح بیان کنید و به خاطر جلب اعتماد دیگری، عقیده تان را پنهان نکنید. بدانید که شما با ابراز و اظهار نظر خودتان احترام بیشتری به دست می آورید.
* معجزه خنده را فراموش نکنید.
قدرت پذیرش انتقاد
بسیاری از ادارات، شرایط ارزیابی و سنجش خاصی دارند. از این رو ممکن است گاهی شما نیز زیر ذره بین کارفرمایان خود قرار بگیرید و به دلیل برخی مشکلات، حتی مورد انتقاد واقع شوید.در این هنگام نباید هیچ گونه نگرانی و تنشی به خود راه دهید بلکه به این بیندیشید که این موضوع می تواند به شما کمک کند تا به نحوه کارکرد خودتان بیشتر آشنا شوید. اگر محل کارتان شلوغ و پرتنش است به خاطر داشته باشید که:
* توانایی پذیرش انتقاد و سرزنش را در خود افزایش دهید. همواره به خاطر بسپارید که معنای پرس وجوی کارفرمای شما انتقاد و نکوهش شخصیت شما نیست، بلکه فقط فرصتی دست داده که بتوانید زمینه های پیشرفت خودتان را بهتر بشناسید.
* از اینکه علت انتقاد مسئولان خود را بپرسید، هراسی نداشته باشید و اگر احساس می کنید که صحبت های آنها غیرمنطقی است، با صراحت عقیده تان را مطرح کنید و به دفاع از دیدگاه های خود بپردازید.
این عامل به شما کمک می کند تا روشی صحیح و مناسب برای پذیرش هرگونه تغییر و تحولی در پیش رو داشته باشید. همان طور که گفتیم، هر شغلی به خواسته ها و مهارت های خاصی نیاز دارد که این موضوع به معنای منفی بودن رویکرد آن نیست. هر تغییری، با خود تنش و عدم آرامش را به همراه دارد که برای پذیرفتن و انعطاف با شرایط جدید، به اندکی زمان نیاز است.
* در گذشته باقی نمانید. از اشتباهات گذشته عبرت بگیرید و هر کاری که می توانید برای جبران آن انجام دهید. این فکر را که شما خود به خود دچار اشتباه می شوید، از وجودتان دور کنید.
* هر کسی ممکن است در برهه خاصی نسبت به توانایی ها و قابلیت های وجودی اش دچار تردید شود و احساس ناامنی و بی کفایتی کند. این شخص حتی شاید از اعتماد به نفس بالایی هم برخوردار باشد. در واقع اطمینان به خود، به معنای آن نیست که هرگز به دیگران تکیه نکنیم بلکه گاهی لازم است مهلتی به خود بدهیم و در برخی مسائل از کمک و مساعدت سایرین استفاده کنیم.
* هر از گاهی از اینکه ریسک و خطر کنید نترسید. مواجهه با ترس، یکی از عوامل اصلی شکوفایی اعتماد به نفس است.
* اگر نمی توانید به سرعت اشتباهاتتان را جبران کنید، با تأنی و درنگ به این مسئله بپردازید و عجله نکنید.
* از فضای زندگی خارج از محل کارتان لذت ببرید، چرا که این رویکرد مثبت می تواند زندگی حرفه ای شما را نیز بسیار تحت تأثیر خود داشته باشد.
اعتماد به نفس چیست؟
خیلی مشکل است اعتماد به نفس یا خودباوری را تعریف کرد. اعتماد به نفس خیلی بیشتر از احساس خود درمورد خودداشتن است. اگر به کارهایتان افتخار کنید یا وقتی در آینه نگاه می کنید از خودتان خوشتان بیاید ، آن هم اعتماد به نفس نیست. خودباوری یا اعتماد به نفس به این ربط دارد که ما چطور در مورد خودمان و ارزشی که داریم قضاوت می کنیم.
ما همیشه متمایلیم که خودمان را دست کم بگیریم, فکر می کنیم آنطوری که به نظر می آییم درجه اعتماد به نفس ما را مشخص می کند. درحالیکه حقیقت امر چیزی دیگر است. این اعتماد به نفس و خودباوری ما است توانایی دیدن خود به عنوان موجودی ارزشمند که عکس العمل ما را وقتی در آینه نگاه می کنیم مشخص می کند.
همچنین عـزت نــفس و اعــتماد به نفس بنیادی ترین بخش شخصیت
یـک فرد می بـاشـد که در تمام جوانب زندگی فرد خود را به
نـحـوی متـظـاهــر می سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا یک
ضرورت حـیـاتی و مـطـلق بـــرای هر فردی میباشد. اعتماد
به نفس را میتوان چنین نیز تعریف کرد:
* باور و اعتقادی که فرد نسبت به خود دارا میباشد.
* شناخت ارزش و اهمیت خویش-داشتن اعتماد و رضایت
از خویش.
* توانایی برخورد و کنارآمدن با چالشهای اساسی زندگی.
* تـوانـایـــی ارزیابی درست و دقیق خویش-پذیرش خویش
و ارزش نهادن به خود بدون هیچگونه قید و شرطی.
* توانایی شناخت و پذیرش نقاط ضعف و قـوت و محدودیت
های خویش.
اعتماد به نفس واقعی
اعتماد بنفس حقیقی یک حس درونی می باشد بدون وابستگی به جهان خارج، رویدادها، موفقیتها، شکستها و افراد دیگر. اما عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی بسیار نادر و نایاب میباشد زیرا اغلب اعتماد بنفسها کاذب و نقابی برای پنهان سازی اعتماد بنفس پایین میباشد. اعتماد بنفسهای غیر واقعی را میتوان در موارد زیر یافت:
*اعتماد بنفسهای کاذب: اینگونه اعتماد بنفسها وابسته و زود گذر میباشند.مانند اعتماد بنفسهایی که به جهت ثروت،شهرت،محبوبیت،به تن داشتن لباسهای فاخر،قدرت و زیبایی ظاهر در افراد نمود می یابند که همگی کاذب بوده و ارتباطی به ماهیت واقعی فرد ندارند.
* گستاخی: معمولا مردم افراد پر رو و گستاخ را با افراد با اعتماد بنفس بالا اشتباه میگیرند.اما پررویی نیز یک نوع نقاب برای استتار بی کفایتی و اعتماد بنفس پایین میباشد.
* متظاهرها: اینگونه افراد خود را با اعتماد بنفس، شاد، موفق و شکست ناپذیر نشان میدهند. اما از درون احساس پوچی و خلاء کرده و از شکست بسیار هراسانند.
عدم اعتماد به نفس و افسردگی
فقدان حس خودباوری الزاما" منجر به افسردگی نمی شود. اما تحقیقات نشان داده اند که این دوتا اغلب باهم هستند درواقع ( WHO ) سازمان بهداشت جهانی در توصیف افسردگی از عدم اعتماد به نفس صحبت می کند.
نداشتن اعتماد به نفس شما را تبدیل به بدترین دشمن خودتان می کند. این فکرها که اگر من خوشگلتر بودم , اگر ورزشکار خوبی بودم, اگر بامزه و محبوب بودم , اگر آنقدر قوی بودم که بتوانم آن را تعمیر کنم , همه چیزهای دیگر را از بین می برد. حتی وقتی از ما تعریف می کنند آن صداهایی که درون مغزمان هست آن تعریف و تمجید را نادیده می گیرد و آن را کم اهمیت جلوه میدهد . مثل جولیا رابرتز که در فیلم "زن زیبا" می گوید باورکردن چیزهای بد ساده تر است.
1- بیماری افسردگی اغلب یک چیز درونی است و گاهی اوقات این بیماری به دلایل مختلف نادیده گرفته می شود. از جمله اینکه منشاء هورمونی دارد یا قسمتی از فرایند رشد است. سازمان بهداشت جهانی (WHO) متوجه این موضوع شده که کمتر از 25% افرادی که افسردگی دارند توجه و مراقبت لازم را دریافت می کنند.
2- واقعاً مهم است که به عدم اعتماد به نفس و حس خود کم بینی توجه شود. مخصوصاً در بین جوانان که خودکشی یکی از 3 عامل مهم در مرگ آنان است.
3- حتی به عنوان اشخاص بالغ نیز عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی می تواند بر روند کار ما تاثیر بگذارد. می تواند ما را در زندگی تبدیل به شریکی بی میل و علاقه و پدری بی فایده بنماید. عدم اعتماد به نفس بر همه جنبه های زندگی یک شخص تاثیر می گذارد و باعث نابودی می شود.
کسانی که اعتماد به نفس ندارند
* مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند.
* هنگام صحبت کردن در چشمان فرد مقابل خود نگاه نمیکنند. با سر پایین و قدمهای آهسته قدم بر میدارند.
* در پذیرش تعریف و تمجیدها و تعارفاتی که به آنان میشود مشکل دارند (تصور میکنند سزاوار آنها نبوده و یا دیگران در صدد تمسخر آنها میباشند).
* معمولا احساس میکنند قربانی رفتار دیگران هستند.
* احساس تنهایی میکنند حتی زمانی که در یک جمع قرار دارند.
* در درون خود احساس خلاء و پوچی میکنند.
* احساس می کنند با دیگران تفاوت دارند.
* احساس افسردگی، گناه و شرمساری دارند.
* نسبت به تواناییهای خود برای رسیدن به موفقیت تردید دارند. عدم خودباوری.
* از موقعیتهای نو و جدید می هراسند.
* از شکست وموفقیت می هراسند.
* مرتبا سعی در راضی نگاهداشتن دیگران دارند.
* دچار هراس اجتماعی میباشند.
* قادر به مدیریت زمان خود نمیباشند.
* عادت به پشت گوش انداختن کارها دارند.
* در مقابل انتقاد، اظهار نظر و سرزنشهای دیگران (خواه واقعی، خواه واهی) بسیار آسیب پذیر میباشند.
* از ابراز عقاید و احساسات خود خودداری میکنند زیرا از چگونگی واکنش دیگران هراس دارند.
* خود را درگیر مواد مخدر و یا روابط مخرب میکنند.
* از تعیین یک هدف مشخص و پیروی از آن عاجز میباشند.
* قادر به بیان خواسته ها و نیازهای خویش نمیباشند.
* معمولا عصبانی و پرخاش گر میباشند.
* ارزیابی غیر واقعی از خود دارند.
* تحمل عیب و کاستی را نداشته و کمالگرا میباشند.
* احساس خوب آنها وابسته به عوامل خارجی اعم از وقایع روزانه و یا نوع رفتار دیگران با آنها دارد.
* وابستگی هیجانی دارند: برای دستیابی به یک احساس خوشایند به دنیای خارج خود وابسته میباشند. مانند:
وابستگی به مواد: مانند غذا، داروها، الکل مواد مخدر به منظور پر کردن خلاء درونی خود و تسکین دردهایشان.
وابستگی به رفتارها: مانند خرج کردن پول، قمار بازی و تماشای تلویزیون. به منظور پر کردن خلاء درونی و تسکین دردهایشان.
وابستگی به مال: برای تعیین میزان ارزش و شایستگی خود به پول و مال وابسته هستند.
وابستگی عاطفی : برای داشتن حس ارزشمندی، شایستگی و امنیت به توجه، پذیرش و تائید فرد دیگری (معشوق خود) وابسته میباشند.
7 روش افزایش اعتماد به نفس
اگر احساس بدی نسبت به خود دارید، 7 روش زیر به شما کمک می کند اعتماد به نفس تان را افزایش دهید.
1- زمانی که برای اولین بار کاری را انجام دادید به یاد آورید. یادگیری هر کار جدیدی عصبانیت ، ناباوری و منشا روانی زیادی را به دنبال دارد که برای یادگیری ضروری است. بار دیگر که اعتماد به نفس تان را از دست دادید، به خود اطمینان دهید که این امر طبیعی است و شما کار جدیدی را می آموزید.
2- کارهای معوقه را انجام دهید. هر کاری را که مستلزم تصمیم گیری است انجام دهید، برای مثال تلفن کردن به دوست، نظافت منزل ، تعمیر ماشین.
3- کاری را که مهارت دارید، انجام دهید. هر کاری که بر آن تسلط دارید انجام دهید برای مثال یکی، دو حرکت موزون، آشپزی ، نقاشی، کوهنوردی، در صورت امکان، کاری که مستلزم دقت و توجه است و شما را از فکر کردن به موارد دیگر باز می دارد انجام دهید. بدین ترتیب احساس لیاقت و شایستگی و موفقیت می کنید که مهم ترین پادزهر اعتماد به نفس کم است.
حداقل هفته ای یک بار آن را انجام دهید تا سالم تر و شادتر باشید.
4- به خودتان کم تر فکر کنید.
شاید این امر به نظرتان عجیب باشد، اما توجه زیاد به خود اعتماد به نفس را کاهش می دهد. کاری را انجام دهید که توجه شما را به خود جلب کند و باعث شود احساس بهتری داشته باشید.
5- آرام سازی . اگراعتماد به نفس ندارید، ناراحت و عصبی هستید، ابتدا فکر کردن را کنار بگذارید، سپس بکوشید با ورزش، آرام سازی، نماز و نیایش به آرامش برسید.
6- کارهایی را که به خوبی انجام داده اید به یاد آورید.
شاید انجام این امر در ابتدا مشکل باشد. ولی پس از مدتی با به یاد آوردن موفقیت کوچک اعتماد به نفس تان افزایش می یابد . شاید بگویید" من هرگز موفق نشده ام یا کار مهمی انجام نداده ام." نیازی نیست قله اورست را فتح کنید. انجام رویدادهای روزمره نیز نوعی موفقیت است. برای مثال گرفتن گواهینامه ( با وجود اضطراب)، قبول شدن در امتحان( با درس خواندن زیاد) عضویت در تیم ورزشی، لاغر شدن، پس انداز کردن برای خرید دوچرخه، کمک به دیگران و صدقه دادن.
7- به خود اطمینان دهید که شما هم می توانید اشتباه کنید.
اگر احساس بدی نسبت به خود دارید، به خود تذکر دهید که شما هم می توانید اشتباه کنید. احساسات تان بر افکار و رفتار شما تأثیر می گذارد، وقتی احساس بدی نسبت به خود دارید، فقط خاطرات بد را به یاد می آورید و نسبت به خود بدبین می شوید. همیشه به خود یادآور شوید که شما هم می توانید اشتباه کنید.
چند پیشنهاد برای به دست آوردن اعتماد به نفس
از خودتان مراقبت کنید: داشتن اعتماد به نفس تا حدی به داشتن تصویری مثبت از اندام خود بستگی دارد اگر هر روز صبح تا محل کار ، مدرسه یا دانشگاه خود پیاده راه بروید ، بیشتر ورزش کنید و یا تغذیه سالم تری داشته باشید هم در بهبود ظاهر و هم در بهبود حال شما تاثیر به سزایی خواهد گذاشت اگراحساس می کنید وقت کافی برای ورزش ندارید سعی کنید صبح ها چند دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید حتی یک پیاده روی کوتاه اگر به طور روزانه تکرار شود نتیجه بخش خواهد بود مراقبه نیز به تمرکز شما کمک خواهد کرد.
یک فهرست تهیه کنید: دراغلب اوقات، افرادی که از کمبود اعتماد به نفس رنج می برند فهرست های ذهنی ای ازتمام ایرادهایشان دارند: بیش از اندازه چاق ، دست و پا چلفتی ، کند در روابط اجتماعی و غیره ... این نکات منفی را با تهیه فهرستی از خصوصیات مثبت خود ، چه روی کاغذ چه به صورت ذهنی ، به نکات مثبت تبدیل کنید. آیا آسانگیر و خوش برخورد هستید؟ در کار خاصی مهارت دارید؟ آیا طنز استثنایی دارید؟ تفکر در مورد این چیزها وقتی ایام به کام شمانیست تاثیر فراوانی در بهبود حال و افزایش اعتماد به نفس شما خواهد داشت دارو: برای برخی از افراد ، اضطراب اجتماعی و کمبود اعتماد به نفس می تواند موجب ناتوانی در سخن گفتن در مقابل گروهی از افراد یا در تعامل با فرد یا افراد دیگر گشته و منجر به حملات ترس شود. در برخی از این قبیل موارد پاسخ مسئله دارو است. داروهای ضد افسردگی مانند پاکسیل (1) و بازدارنده های مونوامین اکسیدازی ، یا آرام بخش هایی مانند زاناکس (2)، لیبریوم (3)، والیوم (4)، می توانند به افرادیکه اضطراب اجتماعی شدید دارند کمک کنند. با این وجود، بسیاری از افراد در حالی ازاین داروها به عنوان علاج هر دردی استفاده می کنند که شاید بهتر باشد مسئله آنها ازطریق درمان حل شود. قبل از آغاز هر نوع رژیم دارویی باید ابتدا با یک پزشک مشورت شود .
چارچوب ذهنی: فکر ورود به اتاقی که پر از آدم های غریبه است شما را درجای خود می خشکاند ؛ بعضی صبح ها ترک خانه امری دشوار است. چنین افرادی می تواننداز چند تمرین ساده ذهنی کمک بگیرند. قبل از ورود به موقعیت های اجتماعی ای که میتوانند دشوار باشند، از خودتان بپرسید، "بدترین اتفاق ممکن چیست ؟" انرژی خود را صرف خود موقعیت کنید، نه صرف نگرانی جلوتر در مورد آن. اگر کاری را برای بار اول انجام می دهید، تصور کنید که آن را قبلا هم انجام داده اید. به خاطر داشته باشید در آنچه که نمی آزمایید همیشه بازنده هستید.
اهداف واقع بینانه تأیین کنید: بسیاری از افراد وقتی از عدم اعتماد به نفس رنج می برند که برای خود اهداف غیر قابل دسترس تأیین کرده و در رسیدن به آنها با شکست مواجه می شوند. در عوض، اهدافی تأیین کنید که قابل دسترس تر باشند و برای رسیدن به آنها در طول روز تلاش کنید. شاید نتوانید تا پایان هفته جهان را تسخیر کنید، اما حتما به کارهای خود خواهید رسید. با پشت سرگذاشتن موفقیت آمیز این اهداف، احساس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت .
چگونه اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم ؟
1. تفکر مثبت داشته باشید. هر چه خوشبین تر باشید اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.
2. در زندگی هر چه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید بیشتر افراد و موقعیت هایی را که می توانند به شما کمک کنند تا به هدفهایتان برسید به سوی خود جذب خواهید کرد.
3.برای ایجاد اعتماد به نفسِ بیشتر، مدام با خودتان تکرار کنید: " خوشبختم ، سالمم و حال خوشی دارم."
4. تمرکز کامل برروی هدف اصلی ، در شما احساس قدرت ، اراده و استقلال ایجاد می کند.
5. تکلیفتان را با خودتان روشن کنید. این که دقیقاً بدانید چه می خواهید اعتماد به نفس شما را بی اندازه افزایش می دهد.
6. تردیدها را کنار بگذارید. خود را کاملاً متعهد سازید که زندگی ای را آغاز کنید که برای آن ساخته شده اید.
7. این که اعتقاداتتان چقدر عمیق است و تا چه حد به تعهدات خود پایبند هستید قدرت شخصیت شما را نشان می دهد.
8. احساس اعتماد به نفس و داشتن اقتدار فردی ناشی از رویارویی با مشکلات و غلبه بر آنهاست.
9. زیر بنای اعتماد به نفس در هر زمینه ای تهیه مقدمات و آمادگی است.
10.در هر زمینه ای هر چه بیشتر یاد بگیرید و دانش خود را بالا ببرید اعتماد به نفستان نیز بیشتر می شود.
11. تمرین و تکرار زیاد در هر زمینه ای برگ برنده را به دست شما می دهد.
12.شما می توانید به گونه ای باشید، چیزهایی داشته باشید و از عهده کارهایی برآیید که هرگز خواب آن را هم ندیده اید. این توانایی درست در همین لحظه در درون شما وجود دارد.
13. ویژگی مشترک و منحصر به فرد زنان و مردانی که کارهای بزرگ انجام می دهند داشتن این احساس است که انجام کاری بزرگ جزئی از سرنوشتشان است.
14. برتری حاصل از تسلط کامل در کار، زیربنای اعتماد به نفس و عزت نفس پایدار است.
15. آنچه توانایی های بالقوه شما را در جهان خارج محدود می کند دو چیز است: باورهای شما و این که تا چه حد به توانایی خود در انجام کارها اطمینان دارید.
اعتماد به نفس کلید موفقیت
1. اعتماد به نفس اساس موفقیت ها و پیروزی های بزرگ است.
2. شما می توانید از عهده هر کاری برآیید به شرط آن که شدیداً خواستار آن باشید.
3.مردم عادی امید و آرزو دارند ؛ افراد متکی به نفس ، هدف و برنامه.
4. عدم توانایی یا نداشتن شرایط مناسب نیست که مانع پیشرفت شماست ؛ مانع واقعی نداشتن اعتماد به نفس است.
5. شما هیچ محدودیتی در توانایی انجام کار ندارید جز محدودیت هایی که خودتان در ذهنتان ایجاد می کنید.
6. اعتماد به نفس یک عادت است . برای پرورش آن باید طوری عمل کنید که گویی اعتماد به نفسی را که خواستار آن هستید دارید.
7. رؤیاهای بزرگ داشته باشید. فقط رؤیاهای بزرگ می توانند روحیه و ذهن شما را فعال نگه دارند.
8. کلید اعتماد به نفس این است که ابتدا تصمیم بگیرید چه می خواهید و سپس برای رسیدن به خواسته خود طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد.
9. در درونِ جسارت ، نبوغ و قدرت سحرآمیزی نهفته است.
10. واقع نگر باشید و آینده ایده آل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید.
11. آینده متعلق به کسانی است که خواستار آن هستند . از همین امروز تصمیم بگیرید هر چه را در زندگی آرزو دارید طلب کنید.
12. شما همیشه در این که چه کاری را بیشتر، چه کاری را کمتر و چه کاری را اصلاً انجام ندهید آزاد هستید.
13. انسان هایی که اعتماد به نفس دارند خودشان را با دیگران مقایسه نمی کنند. فقط خودشان را با بهترین کسی که می توانند باشند مقایسه می کنند.
14. در هر بخشی از زندگی به عالی بودن فکر کنید و هرگز برای دستیابی به آن از هیچ تلاشی کوتاهی نکنید.
15. هر کاری را که دوست دارید ، انجام دهید و با تمام وجود برای بهتر بودن در آن کار تلاش کنید.
با اعتماد به نفس می توانید بر سرنوشت خود حاکم شوید
1. کسب آمادگی برای دور شدن از شرایط نامساعد به منظور پیشگیری از شکست ها باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود.
2. اگر مایل نیستید در کار فعلی تان بهترین باشید، احتمالاً این کار مناسب شما نیست.
3. اعتماد به نفس بالا ناشی از این احساس است که بر سرنوشت خود حاکم هستید.
4. یاد بگیرید که برای رسیدن به علائق حقیقی خود تلاش کنید. این کار باعث می شود که احساس بسیار خوبی داشته باشید.
5. حوزه ای را که از کار کردن در آن لذت می برید مشخص کنید و سپس تمام وقت و توانی را که در اختیار دارید صرف آن کنید.
6. لازمه اعتماد به نفس این است که شهامتش را داشته باشید که به روش خودتان زندگی کنید.
7. آماده باشید که خود را هر سال از نو بسازید. مجسم کنید که می توانید بدون هیچ زحمت و محدودیتی بارها از نو شروع کنید.
8. نقاط ضعف هر کسی بسیار بیشتر از نقاط قوت اوست . همیشه روی نقاط قوت خود تمرکز کنید.
9. توجه خود را روی مهمترین چیز متمرکز کنید و تا انجام کامل آن دست از کار نکشید.
10. افکارتان را روی کاغذ بیاورید . کارها را اولویت بندی کنید و همیشه از مهم ترین آنها شروع کنید.
11. اعتماد به نفس هنگامی به دست می آید که شما با حداکثر توانایی و کارایی تان کار کنید.
12. هر چه کارهای مهم بیشتری را به پایان برسانید بیشتر احساس می کنید که فرد قدرتمند و مثبتی هستید.
13. به هنگام آشفتگی و تحولات سریع، مرتباً خود را با در نظر گرفتن شرایط جدید ارزیابی کنید.
14. مدام برای خود هدف های جدید و استانداردهای بالاتری در نظر بگیرید و هرگز قانع نباشید.
15. شما می توانید هر کاری را به انجام برسانید به شرط آن که شدیداً مایل به انجام آن باشید و آماده باشید که به مدت لازم و به اندازه کافی روی آن کار کنید.
و اما اندکی در مورد اعتماد به نفس کودکان
عزت نفس کودک به خودی خود کم ویا زیاد نیست و شبیه ابر لایه لایه ای است که روزانه تغییر شکل و شدت می دهد و با خلق و خوی هر کودک و میزان آگاهی وی نسبت به محیط زندگی اش و نیز طرز فکر مردم اطراف او فرق می کند.
زندگی های روزمره کودکان پر از موفقیت و شکست است .زمانی که در امتحان دیکته موفق می شوند بی نظیرند،اما اگر فراموش کردند تکلیف علوم خود را بنویسند ،سرزنش می شوند و صدها نمونه دیگر چون کودکان به ندرت بین مسایل جزئی و مهم می توانند فرق قائل شوند و موفقیت های بزرگتر نمی توانند شکسته های کم اهمیتشان را جبران کنند.
عزت نفس شامل احساسات ، باورهای و آرزوهای پیچیده کودک براساس مهارت های در حال تغییر وی در تاثیر متقابل و نفوذ به دنیای اطرافش است.
چون عزت نفس بسیار پیچیده و ارزیابی آن بسیار پردردسر و دشوار است،در زیر فهرستی در مورد علایم امکان پایین بودن عزت نفس در کودکان ارائه شده است.این علائم به والدین می آموزد که اگر کودکی عزت نفس اندک داشته باشد،چگونه رفتار می کندوچه طرز فکری خواهد داشت.کودکی که عزت نفس اندکی دارد در خانه چنین رفتارهایی از خود بروز می دهد:
1- آرزو دارد کس دیگری باشد .کودکی که دائم دوست دارد شخص دیگری باشد،معمولا بیش از حد خیال پرداز است و آرزو دارد که کوچک تر شده و از مسئولیت های بزرگسالی خلاصی یابد.
2- احساس بی ارزش بودن می کند.
این احساس زمانی به وجود می آید که کودک نسبت به جلب توجه دیگران امید کمی به خود دارد،در نتیجه به ندرت در جستجوی توجه دیگران است.
3- اغلب به هنگام برخورد با وظایف مشکل یا جدید گریه می کند.
بعضی از کودکان هنگام روبرو شدن با وظایف مشکل صبور نیستید و دایم مضطرب اند که چگونه آنها را انجام دهند و به همین دلیل به شدت اشک می ریزند .
4- از خود به طور منفی یاد می کند .
کودکان در هنگام صحبت در مورد تواناییهایشان غلو می کنند و اکثر والدین به شنیدن این حرف عادت دارند اما کودکی که عرت نفس اندکی دارد ممکن است بگوید که از خودش بیزار است یا ای کاش مرده بود.
5- از خود فعالیتی نشان نمی دهد .
بیشتر کودکان آنقدر از نظر انرزی اشباع شده اند .که به نظر می آید در حال انفجارند .اما کودکی که احساس درماندگی می کند،نشانه ای از تلاش در او دیده نمی شود .
6- ابهام را نمی تواند تحمل کند .
وقتی که کودکی به قدرت تشخیص خود اعتمادی ندارد می خواهد که هر چیزی را برایش چندین و چندبار توضیح دهند.اگر موضوعی به اندازه کافی واضح نباشد ،باور نمی کند که بتواند آن را درک کند و نگران پیامدهای سوء تعبیر خود می شود .
7- خود ویرانگر است .
بعضی از کودکان از خود بیزارند و حتی ممکن است که به خودشان آسیب برسانند و این کار را معمولا با گاز گرفتن یا خراشیدن خود شروع می کنند.
8- از نظر ظاهر ، سر و وضع مرتبی ندارند.البته این مسئله در مورد کودکانی که مسائل زیادی برای فکر کردن دارند رایج است،اما میتواند علامتی باشد نسبت به اینکه کودک از فکر کردن و توجه به او لذتی نمی برد .
9- تصمیم گیری برایش مشکل است .
این علامت دیگری است که نشان می دهد کودک به قوه تشخیص خود ایمان ندارد و نگران پیامد انتخابی است و در تصمیم گیری مشکل پیدا می کند .
10- نسبت به آینده اش بدبین است .
وقتی که کودکتان با بیحوصلگی و ناامیدی از آینده اش سخن می گوید باید نگران شوید .بعضی از کودکان چون آینده شان را چندان پربار نمی بینند ،اهمیتی نمی دهند که بعدها چه اتفاقی بیفتد.
کودکی که اعتماد به نفس اندکی دارد در بین کودکان دیگر بعضی از رفتارهای زیر را از خود نشان می دهد :
11- به کودکان کوچکتر وضعیفتر از خود زور می گوید.
کودکی که احساس ضعف می کند و به سبب عدم اعتماد به نفس ناامید است سعی می کند با ترساندن بچه های دیگر ،مخصوصا آنهایی که ترسو هستند ،احساس قدرت کرده یا لااقل بدین ترتیب شخص دیگری را در ترس خود شریک کند.
12- کم سؤال می کند.
با این که در جستجوی یادگیری است احتمال دارد در بعضی مواقع بسیار کم سؤال کند، چون می ترسد دیگران به حماقتش پی ببرند .
هدف از تنظیم این فهرست به صدا در آوردن زنگ خطر به گونه ای نیست که والدین را نگران کند بلکه مقصود هوشیار کردن آنها نسبت به رفتار کودکانشان است.
13- مستقل کارکردن برایش دشوار است.
کودک با عزت نفس اندک چون ابتکار عمل ندارد به هم سن و سال های مستبد یا کودکان توانی بزرگ تر از خود متکی می شود و دوست دارد که دیگران به او بگویند چه کاری انجام دهد.
14- هر نوع شکست حتی جزئی را مهم تلقی می کند .
15- بیش از حد به عقاید افراد مقتدر یا هم سن و سالهای با اقتدار تکیه می کند .کودکی که به خود اعتمادی ندارد با قادر به ابتکار نیست پیرو عقاید اشخاصی است که با اعتماد به نفس اند
16- شکست را در نتیجه تاثیر عمل شخص خود می داند .
کودکی که اعتماد به نفس اندکی دارد ،شکست را نتیجه مستقیم بی استعدادی و بی ذکاوتی خود می داند و معتقد است درس نمی فهمد یا احمق است.
17- نقش رهبری را نمی پذیرند.
کودکانی که عزت نفس اندکی دارند،اغلب معتقدند که در سازمان دهی دیگران ویا تصمیم گیری ناتوان اند.
18- به ندرت داوطلب می شوند .
کودکی احساس می کند بعید است کاری را کامل یا رضایت بخش انجام دهد در هیچ کاری شرکت نمی کند .
19- اغلب از اجتماع دوری می کند.
کودکی که عزت نفس اندکی دارد ،نمی داند که چگونه توجه دیگران را به خود جلب کند و حفظ کند.به این علت از کودکان دیگر دوری می کند و رمانی هم که تلاش می کند وارد گروهی شود ،بسیار ناشیانه عمل کرده و تلاش شان بی فایده می ماند .
20- هم سالانش به ندرت او را انتخاب می کنند .
کودکی که به ندرت داوطلب می شود و از تفکرات و احساساتش کمتر سخن می گوید و عقایدش را ابراز نمی کند ،در بازی و کارهای مشارکتی به ندرت انتخاب می شود .او از بودن با دیگران هرگز لذتی نمی برد و به ندرت می تواند بر فکر گروه تاثیر بگذارد و بدین ترتیب عدم اعتماد به نفسش شدت می یابد.
21- مطیع است.
هنگامی که کودکی نسبت به ارزش خود بی اطلاع است و به راحتی تسلیم هوس ها و دستورات دیگران می شود.
22- موفقیت را در نتیجه تاثیر چیزی خارج از وجود خود می داند .مثلا اگر امتحانی را خوب دهد یا در مسابقه ای برنده شود ،دلیل موفقیتش را آسان بودن امتحان یا خوش شانسی می داند .
23- از الگوهای فکری ثابتی پیروی میکند.
کودکی که به خود اعتماد ندارد فکر می کند که نمی تواند واکنش های دیگران را درک کند ،بنابراین گرفتار یکسری الگوهای فکری ثابت می شود از قبیل :من باید خوب وآرام باشم و مثلا حتی اگر معلم در تلاش باشد که بچه ها را تشویق کند نمایشی بازی کنند او واکنشی از خود بروز نمی دهد
24- به ندرت می خندند یا لبخند می زنند.
25- از هم سن و سال های خودش با اهانت یاد می کند .
کودکی که نمی تواند تایید دیگران را به دست آورد برای اینکه رنج خود را کاهش دهد ، دیگران را سرزنش می کند.مثلا می گوید«فلان کودک بی ادب و کثیف است ، یا نق می زند با احمق واقعی یا کودن است»
26- انگیزه تلاش را از دست می دهد.
وقتی کودکی فکر می کند که هرگز موفق نمی شود ،دلیلی برای تلاش کردن نمی یابد و تصور می کند که باز در نهایت بی چاره و در مانده است .
27- حواسش زود پرت می شود و زمان قدرت تمرکزش کوتاه است.
این ویزگی از آنجا ناشی می شود که کودک فکر می کند که نمی تواند کار دشواری را انجام دهد و به محض اینکه به قسمت دشوار کار می رسد توجه ئ تمرکز او از بین می رود .اگر مطلبی را که زود می خواند زود درک نکند یا به سرعت نتواند مسئله ریاضی را حل کند دچار حواس پرتی می شود.
28- در محیط های جدید و ناآشنا دچار اضطراب شدیدی می شود .
بعضی از کودکان که از عزت نفس اندکی برخوردارند ،در محیط های آشنا خوب عمل می کنند،چون احساس می کنند کسی از آنها کاری خارج از توانشان نمی خواهد ،اما وقتی که محیط تغییر می کند بی اندازه نگران می شود و می ترسند که انجام دادن کارهای متفاوتی را از آنها بخواهند
اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
در طول دوران کاریم بـا افـرادی که در زنـدگـی روزمـره خـود سطح استرس بالایی داشتند، در میانشان با یک خصیصه مشترک و بـسیـار عـمـومـی مـواجـه شدم - اعتماد بنفس پایین. همچنین دریافتم که اعتماد بنفس می تواند موجب پـدیـد آمـدن سطح بالایی از استرس، بی خوابی، اظطراب و بسیاری از علایم بیمار گونه گردد.
بدترین مورد این حالت در کسی که عزت نفس پایین دارد تجربه کردن احساساتی ازقبیل بی ارزشی و بی لیاقـتـی و عدم تعلق میباشد که متاسفانه میتواند مـنـجر به افکـار خودکشی گردند.
سرکوب اعتماد بنفس
در تحقیقی که چندین سال گذشته در سراسر آمریکای شمالی، شـامل کانادا و مکزیک انجام گرفت پژوهشگران دریافتند که نرخ خود کشی ارتباط بسیار زیادی با شرایط فقر و تنگدستی، ترک خانواده (اغلب در کودکان زیر 16 سال) و طـرد شـدن تـوسـط اطـرافـیـان دارد.
در خصـوص عزت نفس پایین، کودکان آسیب پذیرتر از دیگر افراد می باشند. آنها مدام از جانب همرده ها و هم سن و سالهای خود و تـوقـعات غیـر واقـعـی و نـامـعـقـول از جانب خانواده و دوستانشان تحت فشار قرار دارند. این امر می تواند به مشکلات روانی عمده منجر گردد که در آن کودکان احساس خواهند کرد که زندگیشان ارزشی ندارد.
بزرگسالان نیز از آن رنج میبرند
میخواهد باورتان شود یا نه، امروزه بزرگسالان نیز چنین علایمی را تجربه می کنـنـد. ما همواره با مسائلی چون پول، عشق،خانواده، کار و غیره درحال دست و پنجه نرم کردن می باشیم. از آنجایی که اکثر جوامع مردسالار اهمیت زیـادی بـرای موفقیت مردان قائل می باشند، برای یک مرد تحمل فشارها سخت و دشوار می باشد.
همه آن مربـوط می گردد به تئوری: بـقـای بـرازنـدگـان. مـردان تـولید کننده و زنان مصرف کننده می باشند. حتی با جنبش آزادی خواهانه زنان و فمینیسم، عـلت اصـلی از خود گذشتگی مردان کماکان بطور حتم مرتبط با این حـقـیـقت می باشـد کـه زنـان از مـردان انتظار دارند دنیا را روی شانه هایشان بدوش بکشند.
احتمال دارد زنان با این گفته هم عقیده و موافق نبـاشـنـد ولـی آن واقـعیـت دارد. آخرین باری که نامزد یا هــمسرتان و یا فرد دیگری که برای یک امر مهم حقیقتا به شما وابسته بوده و آن کـار ( مثـلا پرداخت قبض تلفن ماه پیش ) را بشما واگذار کرده چه زمانی بوده است؟ این تقاضا ها معمولا با پول در ارتـبـاط است. اگرچه اکثر اوقات برای این است که شما یک مرد واقعی جلوه نمایید.
آیا شما یک مرد واقعی میباشید؟
چگونه می توانید تـعـیین کنید یک مرد واقعی چگونه مردی باید باشد؟ راحت ترین کار آن است که از نامزد، همسر، خواهر و یا مادر خود سـوال کنـیـد. امـا مـن بـه شما اطمینان می دهـم که بـا دهها پاسخ متفاوت بمباران خواهید شد. چرا؟ به این خاطر که هر زنی عقیده متفاوتی از آنگونه که مرد رویـاهـایـش باید باشد دارد. هرچند که بطور کلی شما در خواهید یافت که مردها می بـاید تعدادی خـصیصه مشترک را برای آنکه یک مرد واقعی محسوب گردند دارا باشند.
استقلال مالی داشته باشید: یک ثروتمند بد جنس.
سلامت جسمانی داشته باشید: تا بتوانید فرزندانی قدرتمند همچون خودتان بوجود آورید.
با هوش باشید: بدانید چگونه وسایل گوناگونی راباید تعمیر کنید
مورد اعتماد و قابل اتکاء باشید:همواره بمنظور براوردن نیازهای وی در دسترس باشید
شخصیت مستحکم و با ثبات داشته باشید:به او نشان دهید که قادر هستید روی پاهای خودتان بایستید.
معمولا هنگامیـکـه شـما اینگونه احساس کنید که فاقد حتی یکی از ویژگی های مذکور می باشید، اعتماد بنفس شما شروع به تنزل می کند چرا که احساس خواهید کرد که گویی از حداقل شرایط لازم و ضروری نیز برخوردار نیستید.
فرمول اقتدار
نگرش آرمانگرایانه به یک مرد پوچ و بی اساس میبـاشد. شمـار اندکی از مردها در عمل به آن شان و درجه از شکوه و عظمت میان دیگر مردان نایل گشته اند. به هر صورت من میتوانم چند نکته راهبردی در رابطه با آنـکه چـگونـه یک مرد شکوهمند و با اقتدار باشید ارایه دهم. مردی که قادر باشد از میان پستی بلنـدی هـای زندگی عبور کرده و در انتها نیز کماکان با صلابت از آن بیرون آید.
نکته1: نپذیرفتنی را بپذیرید فرض می گـیـریـم شـمـا فردی 40 ساله هستید. موی سرتان کم پشت و در حال ریزش میباشد. شکمتان نمایان گشته است . چیـن و چـروک صورتتان عمیق و نا زیبا هستند. شما اساسا احساس مـی کـنـیـد انـسـانـی بی ارزش هستید. به نخستین تجلی گاه استرس یعنی همان خود انکاری قدم گذارده اید.
هنگامی که منکر شایستگی و استعدادهای بـالقوه خود جهت مبدل شدن به کسی یا چیزی فراتر و با اهمیت تر از خویشتن کنونی خود می شوید، گـرفـتـار یـک چـرخه مخرب انزجار از خویشتن می گردید. بـه منظور رهایی یـافتن از انـکار، بـاید شـروع بـه پـذیـرش مشکلات خود نموده و همچنین اهداف آینده تان را در ذهـن مجسم کنـیـد. هـمـواره بـه خاطر داشته باشید شما قادر خواهید بود به درجات عالی و بزرگ دست یابید.
نکته 2: به غیر قابل اندیشیدن بیاندیشید
با حفظ شخصیت فوق فرض میکنیم به شما (کم مو، چاق، میانسال) دائما گفتـه شـود که قادر نخواهید بود بهیچ چیزی در زندگی خود فائق آیید. افسوس، چه سـخن نـاگوار و دلخراشی برای شخصی است که تا پیش از این نیمی از عمرش را به پایان رسانیده است. به دومین تجلی گاه استرس یعنی انتقاد قدم گذارده اید.
شما خواهید گفت در 30 سال باقیمانده کسی قادر نخواهد بود کار زیادی انجام دهـد و یا به موفقیت چندانی دست یابد؟ در اشـتـبـاه هـستـیـد. در طـول دوران کــاری خــود بـا اشخاصی دیدار کرده ام که تصمیم گرفتند مجددا به دانشگاه بازگردند و رشتـه تحصیلی خود را به پایان برسانند، برای خودشان کسب و کـار مسـتقل دست و پا کـنـنـد. آنـهـا از خطاها و اشتباهات خود درس گرفته و به جایگاه و منزلتی عالی در مـیـان اطـرافیانشان نایل گشته اند.
هیچگاه برای تعلیم و تربیت و کسب دانش و ادامه تحصیلات دیر نـمـی بـاشـد. مـی باید خارج از دایره متعارف بیاندیشید و شروع کنید به اندیشیدن به غیر قابل اندیشیدنها -که شما در واقع مردی هستید با فرصتهای بسیار زیاد پیش رویتان.تنها کاری که باید انجام دهید خلق و ایجاد درها و عبور از میان آنهاست.
نکته3: اهداف خود را تعیین کنید
اکنون که خود را پذیرفته اید و شروع به آن کردید که همانند مردی با عظمت که میـتـواند شما باشید بیاندیشید، مستلزم آن می بـاشیـد کـه تـدابـیـری را بـرای دسـت یـافتن به اهدافتان تدوین و تنظیم گردانید. تعیین اهداف برای خودتـان شـاید بزرگترین و مهم ترین هدیه ای باشد که می تـوانـیـد به خود عطا کنید. با یادداشت کردن و مرور آنها در فواصل زمانی معین کار را شروع نمایید.
کاری که من مایل به انـجـام آن هسـتـم ایـن اسـت کـه ابـتـدا اهـداف بـلنـد مـدت خود را یادداشت کرده و سپـس به روی اهـداف کـوتاه مـدت پـیرامون دست یابی به اهداف بلند مدت متمرکز می شوم. این کار معمولا منجر به موفقیتهای واقع گرایانه میـگردد و هر بار که شما به یکی از اهدافتان دست یافتید،احساس خیلی بهتر و خوشاینتری نسبت به خود خواهید داشت.
نکته4: غلبه بر موانع
بی تردید به موانعی در راه رسیدن به اهدافتان برخورد خواهید کرد. مجددا مثل گذشتـه این مشکلات را پذیرفته و آنها را پشت سر بگذارید و به راه خود ادامه دهید. وجود آنها را انکار نکنید زیرا تا آخر عمر مکررا به سراغ شما خواهند آمد و دست بردار نخواهند بود.با عزم راسخ به جنگ تک تک مشکلات خود رفته و سـرسـخـتـانه بـر هـدف خـود پـافشاری کنید.
نکته5: به گذشته ننگرید
این احتمالا دشوارترین کاری است که باید انجامش دهید. بـما همواره گفته شده است که سپاسگزار توفیقات و نعمتهای زندگیمان باشیم اما برای انجام چنین کاری مجبور به تعمق در گذشته ناگوار خود می بـاشـیم. بـه مجرد آنکه شروع به یادآوری گذشته کنید، ناکامی هـا و سختـی هـا دوباره مـراجت خـواهـید کرد. یه محض آنکه به اهدافتان دست یافتید، لازم است به این که چه کسی هستید و چه کسی مایلید باشید، تمرکز کنید.
مطلب آخر
یک بار شنیدم که مردی بزرگ سخنی زیبا گفت: ...بودن و شدن....
این 5 نکته برای مـن بسیار حائز اهمیت می بـاشد چـرا که هـرگـاه احـسـاس می کـنـم اعتماد بنفسم دارد به پایین ترین سطح خود تنزل میـابـد با خود می گویم که من خودم هستم و می خواهم فرد بهتر و کاملتری گـردم و چیزی بیش از آنچه هستم بشوم. من نیز این کلمات را به شما هدیه می دهم. آنها را در زندگی خود بکار بندید تا بـه هر آنچه آرزو دارید دست پیدا کنید.
© کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترین بانک مقالات دانشجویی کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نویسندگان مقالات است.
ارتباط موثر اجتماعی و موفقیت
امروزه ما در دنیایی زندگی می کنیم که ناگزیر از ارتباط و برخورد با دیگران هستیم آنچه مسلم است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک و مساعدت و ارتباط با دیگران ، نیازهای معمولی خود را برطرف سازد حال سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم و جهت افزایش این ارتباط چه کارهایی باید انجام دهیم یا اینکه چه کارهایی نباید انجام دهیم.
در معاشرت باید با روی گشاده و نرمی و مهربانی با همه رفتار نمود و تند خویی با هرکس که باشد بد است .اگر خود را در سطح دیگران قرار دهیم و از زبان آنها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده کنیم ،اغلب به نتیجه دلخواه می رسیم و با دیگران در سطح خود آنها ظاهر شدن همان برقراری ارتباط موثر می باشد .بعضی ها گمان می کنند که ارتباط فقط شامل حرف زدن ،نوشتن و یا بحث کردن است ، اینها از عناصر مهم ارتباطی هستند ولی در واقع ارتباط را رفتاری می گوییم که پیامی در خود دارد که توسط طرف مقابل ما درک می شود، خواه شفاهی باشد یا غیر شفاهی ،آگاهانه یا ناآگاهانه ، عمدی و…. ولی اگر ادراک شود ،جنبه پیام ارتباطی پیدا می کند و همین عدم درک پیام رابطه را مختل ، معشوق ونارسا می سازد. ارتباطات عامل و منشا بسیاری از شادیها و غصه ها و رنجها زندگی است ، زندگی شاد ، زندگی سرشار از دوستی است . روشن است که با افراد متفاوت ، رفتارهای متفاوتی خواهیم داشت تاکید بر خصوصیات مشترک ارتباط را موثر می کند ، ما انسانها با یکدیگر مشترکات فراوان داریم ،با کمی تمرین می توان خود را همراه دیگران بیابیم و با آنها دوست و هم رای شویم.
شیوه های افزایش ارتباط خود با دیگران :
1)صریح و صادق باشید :
سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح وصادق باشیم ، در گفته های خود صریح وصمیمی باشیم واز هر نوع ابهامی اجتناب کنیم ، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه می افتد وبه حدس وگمان متوسل می شود واز واقعیت دور می گردد.
2- احساسات خود را بیان کنید :
بااحساس خود روراست باشیم ، سعی کنیم مشکلات زندگی و احساساتی که داریم ، با همسر و شریک و با طرف مقابل خود در میان بگذاریم .حتی اگر گمان کنیم که باعث ناراحتی آنها میشود اگر می خواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول و منطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم ، بهترین روش روراست بودن است و احساس خود را با وی در میان گذاشتن است .اگر مشکلی را حل نشده باقی بگذاریم و یا موضوعی را که گفتگو درباره آن الزامی است به میان نکشیم ، مثل این است که دمل چرکین و دردناکی را سرجایش گذاشته و به حال خود رها کرده باشیم .
3- زمینه مشترک و نکات مشابه را بیابید :
درجست وجوی زمینه های مشترک باشیم، سعی کنیم در ارتباطمان بیشتر از نکات مشترک و مشابه را بیابیم . اهداف ونیازها ونگرانیها را از نظر او نگاه کنیم وبرای اینکه شرایط طرف مقابل را درک کنیم باید امور او را از دید و نظر او ببینیم وبا پرس وجو ، از اموری که نگرانی او باعث شده ، متوجه گردیم ،همین نکات مشترک زمینه های مساعدی هستند که شالوده همدلی و وحدت و تفاهم را برروی آن می توان بنا کرد ، عبارتی مثل : ((من و تو هر دو همین را می خواهیم )) را می توان بیان نمود.
4- همدلی و همدردی کنید :
سعی کنیم با شخص احساس مشترک داشته باشیم . شادی وغم خود به حساب آوریم وموقعی که او احساس غم می کند ما نیز با او همدرد وهم غم شویم وبالعکس مساعی ما این باشد که سیستم حسی فرد ارتباط برقرار کنیم .
5- شنونده خوبی باشید :
شنونده خوبی باشیم وگوش کردن را یاد بگیریم .گوش کردن به سخن وکلام دیگری موجب می شود تا او در نهایت آرامش خیال ، به طور واقع ، منویات قلبی واحساسات خود را با ما در میان بگذارد وبرایمان احترام قائل شود وآماده شنیدن نظرات ما شود.
6- سیستم روحی افراد را بشناسید و از آنها تقلید کنید :
برای این کار باید به دقت به افراد چشم بدوزیم و به سخنان آنها به دقت گوش فرا دهیم وببینیم غالبا" از چه نوع کلماتی استفاده می کنند آنگاه با استفاده از همان نوع کلمات ، تقلید از لحن صدا ، حالات و حرکات چشم ها به گونه ای با آنها برخورد کنید که به نحوه فکر و عملکرد ذهنی شان مطابق باشد.
7- شخصیت افراد را در نظر بگیرید :
باید ببینیم طرف مقابل ما چه شخصیتی دارد ، برون گراست یا درون گرا ، برای صمیمیت با درون گرایان باید ببینیم چه ایده ها و ارزشهای برای آنها اهمیت دارد و آنگاه بکوشیم تا با توجه به چارچوبهای ذهنی شان با آنها رفتار کنیم و صحبت کنیم و بالعکس ، برای همدلی با برون گرایان به آنها نشان دهیم که آنچه می گویند و عمل می کنند با اندیشه و رفتار مردم هماهنگ است.
8- تقویت نمودن عزت نفس :
برای تقویت عزت نفس خود باید با تعمق در ژرفای وجود از دنیای پیچیده درون خود آگاه شویم ، به کاستی هایمان پی ببریم ، جهت گیری هایمان را در قبال رویدادهای مردم وشرایط گوناگون بشناسیم و به فکر اصلاحشان باشیم و با کمک حرمت نفس وارزشی که برای خودمان قائل هستیم حق انتخابمان چندبرابر میشود و ارتباطمان با دیگران به نحو چشمگیری بهبود می یابد .
9- محترم شمردن احساس طرف مقابل :
همواره رفتاری احترام آمیزداشته باشیم واحساس طرف مقابلمان رامحترم بشماریم،کوچک کردن همدیگر،به خصوص درحضور دیگران درمناسبات وروابط ،اثرتخریبی دارد،رفتار توام باظرافت وملایمت نه فقط شامل رفتار مودبانه می شود،بلکه صفا وصداقت واقعی واعتمادکامل نیز در بردارد.
10- سکونت نمودن :
سکونت پیامی اعجاز گر در امر ارتباط است ویکی از جنبه های مهم ارتباط است ، مشروط بر اینکه حاوی پیامی باشد، سکوت می تواند در مناسبات انسان عشق ورضایت وخشنودی وتفاهم دوگانه واحساسها را منتقل سازد.
11- عدم افراط در موعظه:
منظورمان را به صورت سخنرانی ونصیحت خشک تو خالی بیان نکنیم . موعظه می تواند جنبه افراطی ومخرب درروابط داشته باشدومابایدسعی کنیم حداعتدال رانگاه داریم وبرای سخنانمان ارزش قائل شویم وجایی که ازمانظرمی خواهند ، نظر بدهیم .
12- وقت و موقعیت شناس بودن :
یادبگیریم که چه وقت شوخ و چه وقت جدی باشیم ،هیچگاه طرف مقابلمان را دست نیدازیم ،ازگفتن جملات وکلماتی که باراخلاقی و فرهنگی مناسبی ندارند در بیان منظورمان ، خوداری نماییم ، شوخی کردن بایدباتوجه به موقعیت و زمان خاصی باشد .
13- مخالفت نمودن به شیوه مناسب :
یاد بگیریم که چگونه بدون بحث و جدلهای مخرب ، مخالفت خود را نشان دهیم ، در بحثها غالبا " بابلند کردن صدا ، داد و فریاد ، خشم و غضب ، همراه است . بحث و جدلها تا حدود زیادی تحت تاثیر گرایشات و خلق و خوی افراد درگیر مباحثه قرار می گیرد .اکثریت مردم فاقد روحیه خود پسندانه افراطی هستند ، به این علت با تسلطی که بر نفس خود دارند می توانند از درگیری و اهانت خود داری کنند . کسی که می خواهد شما را خشمگین کند تا از کوره در بروید بهترین راه مقابله با آن ، برگزیدن روش سازنده به جای عکس العمل و روش مخرب و منفی است که او به آن توسل جسته است .
14)یکی بودن قول و عمل :
سعی کنیم قول و عملمان یکی باشد .هنگامی که خودمان برای گفته های خود ارزش قایل نیستیم ، چه انتظاری می توان داشت که دیگران قولها وسخنان ما را محترم بشمارند .هنگامی که ما قول می دهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم واگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود را مکلف به وعده ای که از عهده آن بر نمی آییم ، نکنیم روراست و صادقانه بگوییم نمی توانیم .پس برای اینکه دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم و این امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن ، دقت نظر ، همدلی ، طرح سئوالات مفید و سودمند و احترام متقابل است . احترام به سیستم حسی فرد دیگر ، مشاهده همه چیز از نگاه او وسر در آوردن از نیازها و علایقش به ما کمک می کند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قایل فهم و هضم باشد . دو عامل اساسی ارتباط ، همان درک شدن ودرک کردن است . زندگی یک مسابقه صرف نیست ، می توانید با اشخاص به گونه ای رفتار کنید که هرکس خود را یک برنده در نظر بگیرد و احساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی و باختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران ، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظه ای بر جای می گذارد . وقتی با دیگران همگام می شویم در واقع به دورن آنها می رویم و در ذهن آنها جا می گیریم و در ارتباطمان باید سعی مان در افزایش وارتفاء بیش از بیش این رفتارها باشد و در نتیجه تجربه ای آنها پیدا کنیم . همگام شدن موثربه ما امکان می دهد با دیگران برخورد همدلانه وبه یاد ماندنی داشته باشیم .