play therapy بازی درمانی
استفاده از بازی در زمینههای درمانی. روشهای پیچیدهای در بازی درمانی مطرح است اما همه آنها را میتوان در دو گروه جمع کرد. (الف) تشخیص، که در آن رفتار کودک در بازی نشان دهنده الگوهای حاکی از مسائل خاص هیجانی و تعامل اجتماعی او است (ب) درمان، که در آن محیط بازی میدانی است که امکان ابراز آزادانه هیجانات سرکوب شده و محبوس را فراهم میسازد.
کارن هورنای (1885-1952)
کارن هورنای در 16 سپتامبر 1885 در آلمان به دنیا آمد و در 4 دسامبر 1952 درگذشت. او از سالهای نخستین زندگی گرفتار افسردگی بود. پدرش آدم بسیار سختگیری بود و کارن با برادر بزرگترش برندت رابطه بسیار نزدیکی داشت. هنگامی که برادرش از او دور شد، به افسردگی مبتلا گشت و این مشکل در سراسر زندگی همراهش بود.
کارن در سال 1906 وارد دانشکده پزشکی شد و در سال 1909 با یک دانشجوی رشته حقوق به نام اسکار هورنای ازدواج کرد. مرگ مادر در سال 1911 و سپس برادرش در سال 1923 برای او بسیار سخت و طاقتفرسا بود. کارن در سال 1926 همسرش را ترک کرد و با سه دخترش به آمریکا رفت. در این جا بود که او با دانشمندان برجستهای آشنا شد و نظریههای خود در زمینه روانشناسی را ارائه کرد.
کارن هورنای نظریهای در زمینه روانرنجوری ارائه کرد که تا کنون هنوز بسیار معتبر است. هورنای بر خلاف نظریه پردازان پیشین، این روان رنجوریها را به عنوان نوعی سازوکار انطباق میداند که بخش بزرگی از زندگی عادی است. او 10 روان رنجوری را تعیین نموده که از آن میان میتوان به نیاز به قدرت، نیاز به عاطفه، نیاز به حیثیت اجتماعی و نیاز به استقلال اشاره کرد.
با وجودی که کارن هورنای از بیشتر نظریههای فروید پیروی کرده است امّا با نظرات او درباره روانشناسی زنان مخالف بود و آن را نادقیق و توهینآمیز میدانست. او در مقابل، مفهوم غبطه زایندگی را مطرح نمود و ادعا کرد که مردان به دلیل آن که نمیتوانند موجود دیگری را به دنیا آورند احساس نقص و کمبود میکنند. او قدرت فوقالعاده مردان در کارهای خلاقانه در رشتهها و زمینههای مختلف را به دلیل این احساس کمبود در آنان میداند.
کارن هورنای سهم مهمی در انسانگرایی، خود-روانشناسی، خودکاوی و روانشناسی زنان داشته است. مخالفت او با نظریههای فروید در مورد زنان، علاقه بیشتری را نسبت به روانشناسی زنان به وجود آورد. کارن هورنای عقیده داشت که مردم میتوانند به صورت روان درمانگر خود عمل کنند. او بر نقش شخصی هر فرد در سلامت ذهنی خود تأکید داشت و مشوق خودکاوی و خودیاری بود.
از جمله معروفترین آثار کارن هورنای میتوان به کتاب «خودکاوی» که در سال 1942 انتشار یافت اشاره کرد
کِرت لِوین ( 1890-1947 )
«هیچ چیز عملیتر از یک نظریه خوب نیست» |
|
کرت لِوین در سپتامبر 1890 در آلمان به دنیا آمد و در 11 فوریه 1947 در سن 57 سالگی بر اثر حمله قلبی در گذشت. او در خانوادهای یهودی زاده شد. در سال 1909 در دانشکده پزشکی دانشگاه فرایبرگ ثبت نام کرد امّا سپس رشته تحصیلی خود را عوض کرد و برای آموختن زیستشناسی به دانشگاه مونیخ رفت. او سرانجام مدرک دکتری خود را از دانشگاه برلین اخذ کرد.
لوین در سال 1921 تدریس فلسفه و روانشناسی را در دانشگاه برلین آغاز کرد. محبوبیت او در بین دانشجویان از یکسو و نوشتههای متعدد او از سوی دیگر، توجه دانشگاه استنفورد را جلب کرد و در سال 1930 به عنوان استاد میهمان به آن دانشگاه دعوت شد. لوین سرانجام به تابعیت آمریکا درآمد و به تدریس در دانشگاه آیوا پرداخت. او تا سال 1944 به همکاری خود با این دانشگاه ادامه داد.
با وجودی که لوین همواره بر اهمیت نظریهها تأکید مینمود امّا همچنین اعتقاد داشت که نظریهها باید کاربرد عملی داشته باشند. او پویش گروهی را در دانشگاه امآیتی و آزمایشگاههای آموزش ملّی ( NTL ) بنیاد نهاد. او همچنین تحت تاثیر روانشناسی هیأتنگر (یا روانشناسی گشتالت)، نظریه معروف خود به نام نظریه میدانی را ارا ئه کرد. این نظریه بر اهمیت شخصیت افراد، تعارضات بین فردی و متغیرهای موقعیتی تأکید دارد. بر طبق نظریه میدانی لوین، رفتار فرد، نتیجه تعامل او با محیط است. این نظریه تأثیر عمدهای بر روانشناسی اجتماعی داشت.
از دیگر کارهای لوین میتوان به پژوهشهای او در زمینه شیوههای رهبری اشاره کرد. او در مطالعه خود، دانشآموزان را در سه گروه جداگانه که به شیوههای قدرت طلبانه، دموکراتیک (مشارکت جویانه) و آزادمنشانه رهبری میشدند قرار داد. مطالعه لوین نشان داد که رهبری دموکراتیک بر دو روش دیگر برتری دارد. این یافتهها بر غنای پژوهشهای مربوط به سبکهای رهبری افزود.
لوین یکی از نخستین روانشناسانی بود که به طور سیستماتیک به آزمایش رفتار انسان میپرداخت. کارهای او تاثیر قابل ملاحظهای بر روانشناسی تجربی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی شخصیت داشته است. او نویسنده توانا و بسیار فعّالی بود و در دوران حیاتش بیش از 80 مقاله و 8 کتاب در موضوعات مختلف روانشناسی منتشر کرد.
کرت لوین به دلیل کارهای پیشتازانهاش در به کارگیری آزمایشها و روشهای علمی برای بررسی رفتارهای اجتماعی به عنوان پدر روانشناسی اجتماعی مدرن شناخته میشود. لوین نظریهپردازی بود که تأثیر ماندگارش بر روانشناسی، او را یکی از روانشناسان برجسته قرن بیستم ساخته است.
جان واتسون
«یک دوجین بچه سالم و دنیایی با مشخصاتی که من میگویم را به من بدهید، تضمین میکنم هر کدام از آنها را که انتخاب کنید، صرفنظر از استعداد، علاقه، گرایش، توانایی و نژادش، هر جور متخصصی که بخواهید، پزشک، حقوقدان، هنرمند، بازرگان و حتی گدا و دزد، بار آورم.» |
جان واتسون 1930 |
جانبیواتسون در کارولینای جنوبی بزرگ شد. در 16 سالگی وارد دانشگاه فورمن شد و پنج سال بعد، پس از خاتمه دوره کارشناسی ارشد، به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی در دانشگاه شیکاگو پرداخت. او در سال 1903 موفق به اخذ دکتری روانشناسی شد.
واتسون درسال 1908 تدریس روانشناسی را در دانشگاه جان هاپکینز آغاز کرد. او در سال 1913 طی یک سخنرانی در دانشگاه کلمبیا با عنوان «روانشناسی از دیدگاه رفتارگرایی»، به تفصیل به بیان این دیدگاه پرداخت. به نظر واتسون، روانشناسی علم رفتارهای قابل مشاهده است. «روانشناسی از دیدگاه رفتارگرایی، یک شاخه کاملاً تجربی و عینی از علوم طبیعی است. هدف نظری این رشته، پیشبینی و کنترل رفتار است و در روشهای آن، دروننگری و تفسیر فعالیتهای ناخودآگاه، جایگاه چندانی ندارند.» (واتسون، 1913)
آزمایش «آلبرت کوچولو» واتسون به همراه یکی از دانشجویانش به نام روزالی راینر، در یک آزمایش بحثانگیز و بسیار معروف، یک کودک خردسال را نسبت به ترسیدن از یک موش سفید، شرطی کردند. آنها این کار را با همراه ساختن مکرّر موش سفید با یک صدای بسیار بلند و ترسناک، انجام دادند. آنها توانستند نشان دهند که این ترس، میتواند به سایر اشیاء سفید پشمالو هم تعمیم یابد. امروزه این آزمایش از نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار میگیرد زیرا ترس کودک هرگز از بین نرفت و غیرشرطی نشد.
ترک دانشگاه واتسون تا سال 1920 در جان هاپکینز ماند. او با راینر روابط عاشقانه پیدا کرد و همسر اولش را طلاق داد. بدین خاطر، دانشگاه او را مجبور به استعفا کرد. واتسون بعداً با راینر ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال 1935 با او زندگی کرد. واتسون پس از ترک دانشگاه، برای یک بنگاه تبلیغاتی به کار پرداخت و تا سال 1945 که بازنشسته شد به کارش ادامه داد.
واتسون در سالهای پایانی زندگیش، روابط بسیار بدی با فرزندانش داشت و در حالت انزوا در مزرعهای در کانتیکات به سر میبرد. او کوته زمانی قبل از مرگش، بسیاری از کاغذها و نامههای شخصی منتشر نشدهاش را سوزاند.
سهم واتسون در روانشناسی واتسون، صحنه را برای رفتارگرایی آماده کرد و این شاخه به سرعت به صورت شاخه غالب در روانشناسی در آمد. با وجودی که پس از 1950، از اهمیت رفتارگرایی به تدریج کاسته شد امّا بسیاری از مفاهیم و اصول آن امروز نیز به نحو گستردهای مورد استفاده قرار دارد. شرطیسازی و اصلاح رفتار هنوز در درمان و آموزش رفتاری بیماران برای تغییر رفتارهای مشکلزا و فراگیری مهارتهای جدید، به طور گستردهای به کار گرفته میشود.
دستاوردها و جوایز جان بیواتسون که از او به عنوان «پدر رفتارگرایی» نام برده میشود در دوران زندگیش، دستاوردهای علمی و حرفهای زیادی کسب کرد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دکتر کاردان
روان شناسی دانش ، آموزش و پرورش، اصول راهنمایی در آوزش و پرورش، مراحل تربیت، روانشناسی اجتماعی ، روان شناسی اجتماعی، تاریخ روانشناسی، سیطره ی فلسفه در آخرزمان و چند کتاب و مقاله ی تخصصی دیگر در زمینه ی تعلل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا).
برخی خدمات دکتر کاردان در زمان حیاتشان
دکتر کاردان از نخستسن استادانی بود که آزمون ورودی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی کشور را به صورت متمرکز و با روش جدید سازمان داده و آن را اجرا کرد.
بنیان گذاری رشته ی روان شناسی و علوم تربیتی (مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد) دردانشگاه تهران و تلاش در گسترش رشته های مختلف علوم تربیتی در سطح کارشناسی ارشد
تاسیس نخستین دوره ی دکتری علوم تربیتی (تاریخ و فلسفه ی آموزش و پرورش) در سال 1353 در دانشکده ی علوم تربیتی دانشگاه تهران ترجمه ی کتاب های مهمی در روان شناسی اجتماعی و مردم شناسی و روش تحقیق
ایشان از1341 تا 1348 ریاست اداره کل دانشگاه تهران واز 1348 تا 1356 نیز ریاست نخستین دانشکده ی علوم تربیتی که در دانشگاه تهران ایجاد شده بود را بر عهده داشت.
دکتر کاردان علاوه بر تدریس در دوره های مختلف کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه تهران و تربیت مدرس ،از 1363 تا 1376 سرپرستی موسسه روانشناسی دانشگاه تهران را عهده دار بود.
و چند ناگفته از زندگی ایشان....
- از میان تالیفات دکتر کاردان،کتاب" تاریخ روان شناسی " در سال 1368 به عنوان کتاب برگزیده سال و ترجمه ی کتاب "روان شناسی و تربیت" در سال 1380 از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شایسته ی دریافت لوح تقدیر شد.
- همسر ایشان خانم پریدخت اردکانی و دارای سه فرزند می باشند
- ایشان در مقطعی در دوران تحصیل حتی در پمپ بنزین هم کار کرده اند یعنی روزهای تعطیل هم کا رمی کردند و هم همان جا کتاب می خواندند.
- همیشه می گفت :" من یک معلم هستم ، یک آموزگار." حتی نمی گفت :"من استادم " و بیان می کرد:" من چیزی نمی دانم باید آن قدر برم جلو تا بفهمم."
هیچ کلمه ی "استاد یا چهره ی ماندگاری " روی سنگ مزارش نوشته نشده است. روی سنگ قبرش همان شعری که همیشه می گفت نوشته شده است " شد آموزگاری از آن پیشه ام / که بهبود خلق است اندیسه ام".
منبع:زندگینامه و خدمات دکتر علی محمد کاردان
زندگی نامه اریک برن (Eric Berne)
اریک برن (Eric Berne) در 10 می 1910 در شهر مونترال کانادا به دنیا آمد. پدرش دکتر دیوید هیلر برنشتاین، پزشک عمومی و مادرش سارا گوردون برنشتاین، یک نویسنده و ویراستار حرفهای بود. اریک تنها یک خواهر به نام گریس داشت که 5 سال از او کوچکتر بود. نام اصلی اریک برن، اریک لئونارد برنشتاین بود.... هنگامی که اریک دوران کودکی را سپری میکرد پدرش در سن 38 سالگی به بیماری سل در گذشت. مرگ پدر شوک بزرگی برای خانواده بود و خانم برنشتاین زحمات زیادی را برای بزرگ کردن اریک و خواهرش متحمل شد.
اریک پا در جای پدر گذاشت و دورة پزشکی را با موفقیت به پایان برد. سپس دوره تخصصی جراحی عمومی را شروع کرد و در سال 1935 از دانشکده پزشکی مکگیل فارغالتحصیل شد. پس از آن به مدّت 2 سال در کلینیک روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه ییل به کار پرداخت.
برن در حوالی سالهای 1938 و 1939 شهروند آمریکا شد و نامش را از اریک لئونارد برنشتاین به اریک برن کوتاه کرد.
او در سال 1940 در ایالت کانکتیکات به کار پزشکی خصوصی پرداخت و در همانجا بود که با الینور، نخستین همسرش، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج که تنها 6 سال به طور انجامید، دو فرزند بود.
اریک در سال 1941 به موسسه روانکاوی نیویورک پیوست و ابتدا خودش توسط پل فدرن مورد روانکاوری قرار گرفت. او سپس کار حرفهایش در روان پزشکی را در بیمارستانی در نیویورک آغاز کرد. اریک در خلال جنگ جهانی دوم به عنوان روانپزشک به ارتش آمریکا پیوست. در سال 1946 خدمتش در ارتش خاتمه یافت و کار حرفهایش را در مرکز روانکاوی سانفرانسیسکو از سر گرفت. در آنجا توسط اریک اریکسون مجدداً مورد روانکاوی قرار گرفت.
اریک برن در سال 1949 برای دومین بار ازدواج کرد. همسر دومش سه فرزند از شوهر قبلیش داشت و صاحب دو پسر نیز از اریک شد. امّا این ازدواج نیز در سال 1964 به جدایی انجامید. اریک برن با آن که در مؤسسه روانکاوی آموزش یافته و کار میکرد امّا عنوان روانکاو به او داده نشد و به او گفته شد که به سه الی چهار سال دیگر آموزش و روانکاوی شخصی نیاز دارد تا بتواند برای به دست آوردن این عنوان درخواست دهد.
اریک که از این برخورد افسرده و مأیوس شده بود، رویکرد جدیدی به رواندرمانی را در سال 1956 ابداع کرد. در این سال او دو مقاله معروف به نام «شهود: تصویر ایگو» و «حالتهای ایگو در روان درمانی» منتشر کرد. در این مقاله دوم بود که او مفهوم «کودک، بالغ و والد» و روش سه دایرهای برای نمایش آن را معرفی کرد. او نظریه جدید خود را تحلیل ساختاری نامید.
مقاله سوم به نام «تحلیل تبادلی (TA): روشی تازه و اثربخش برای درمان گروهی» در سال 1957 در دعوتی که از او برای حضور در جلسه انجمن روان درمانی گروهی آمریکا به عمل آمد، ارائه شد. در این مقاله بود که او ویژگیهای جدید و مهم «بازیها و تخیلات» را به سیستم جدید رواندرمانی خود افزود. اریک برن در سال 1962 مجلّه تحلیل تبادلی را منتشر نمود. دو سال بعد، انجمن بینالمللی تحلیل تبادلی (ITAA) بنیاد نهاده شد.
او در سال 1967 با همسر سومش ازدواج کرد که این ازدواج نیز در سال 1970 به جدایی انجامید. در ماه جون آن سال دچار نخستین سکته قلبی شد و در 26 جون دوباره سکته قلبی دیگری به سراغش آمد که باعث بستری شدنش در بیمارستان گردید. و سه هفته بعد در تاریخ 15 جولای 1970 بر اثر یک سکته قلبی وسیع از دنیا رفت.
منابع:
1. http://forum.p30world.com
نظریه معنی دار کلامی آزوبل:
در نظریه آزوبل همانندی سایر نظریه های شناختی ، ساخت شناختی و تغییراتی که براثر یادگیری در آن صورت می گیرد و اساس یادگیری را تشکیل می دهد.
ساخت شناختی:
ساخت شناختی هر فرد بصورت یک هرم فرضی درست شده است.
معنی دار بودن یادگیری:
معنی به وجود نوعی قرینه یا معادل ذهنی برای یادگیری در ساخت شناختی یادگیرنده وابسته است. وقتی مفهومی قابل ارتباط دادن با مفاهیمی باشد که از پیش در ساخت شناختی فرد وجود دارد آن مفهوم معنی دار است .
مشمول:
هنگام یادگیری مطالب تازه به صورت معنی دار، آن مطالب جذب هرم ساخت شناختی یادگیرنده می شوند.
آزوبل ، این جذب شدن مطالب رادر ساخت شناختی مشمول نامیده است. مشمول با طرحواره، نظام رمزگردانی ، یا مقوله در نظریه های دیگر هم معناست.
انواع مشمول کننده
مشمول اشتقاقی : وقتی مطلب تازه مورد بخصوص از مطالب موجود ساخت شناختی است یا آن قدر به مطالب ساخت شناختی شبیه است که می توان آن را بخش مشتق شده ای از مطالب ساخت شناختی دانست.
مشمول همبستگی: وقتی که مطالب تازه مورد بخصوصی از مطالب و مفاهیم موجود در ساخت شناختی نباشد اما قابل ربط دادن به آنها باشد.
بنا به این نظریه ، مطلب یادگرفته شده در ابتدا قابل بازخوانی است . اما پس از مدتی که بدون استفاده باقی ماند دیگر قابل بازخوانی نیست اما قابل بازشناسی خواهد بود.
اگر مطلب یادگرفته شده بازهم بدون استفاده ماند از قابل بازخوانی خواهد بود نه بازشناسی اما در یادگیری مجدد یا بازآموزی زودتر از مطالبی که اصلاً آموخته نشده اند یادگرفته خواهند شد این فرایند را مشمول زوالی می نامند.
پیش سازمان دهنده:
مجموعه ای از مفاهیم مربوط به مطلب یادگیری است که پیش از آموزش، جزئیات تفصیلی آن مطلب در اختیار یادگیرندگان گذاشته می شود.
انواع پیش سازمان دهنده:
پیش سازمان دهنده های توصیفی یا نمایشی اندیشه های کلی و روابط آنها را با یکدیگر توضیح میدهند و نکات مهمی را که ممکن است موجب سردرگمی یادگیرندگان بشود روشن می سازند. مطالب این پیش سازمان دهنده ها از مطالب درس کلی تر و انتزاعی ترند .
پیش سازمان دهنده های مقایسه ای بین آموخته های قبلی دانش آموزان و آنچه قرار است بیاموزند ارتباط برقرار می کنند و در واقع دانش و اطلاعات قبلی آنها را فعال می سازند.
انگیزش و یادگیری معنی دار:
در نظریه آزوبل، مهم ترین عامل انگیزش مؤثر بر یادگیری معنی دار سائق شناختی است.
سائق شناختی یک انگیزه درونی است که از کنجکاویها و علائق یادگیرنده نسبت به کشف ، دستکاری ، درک و فهم و برخورد با محیط سرچشمه می گیرد.
رابطه بین سائق شناختی و یادگیری از نظر علت و معلولی رابطه ای دوجانبه است یعنی یادگیری همراه با موفقیت به ایجاد سائق شناختی منجر می شود و سائق شناختی نیز یادگیری را افزایش می دهد.
نظریه یادگیری شناختی – اجتماعی بندورا:
تعیین گری متقابل: بندورا می گوید عوامل شخصی ( از جمله باورها، انتظامات ، نگرشها، دانش، راهبردها) رویدادهای محیطی (فیزیکی و اجتماعی) و رفتارهای (علمی و کلامی ) فرد با یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
یادگیری از راه مشاهده :
در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا ، یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران انجام می گیرد.
عوامل تقویت جانشینی و تنبیه جانشینی در مشاهده رفتار بسیار مؤثر است.
فرآیند یا مراحل یادگیری از راه مشاهده از نظر بندورا:
1- مرحله توجه: برای یادگیری از راه مشاهده، ابتدا باید به آنچه قرار است یاد گرفته شود توجه کرد.
2- مرحله به یادسپاری یا یاد داری: از نظر بندورا یادگیری طبق اصل مجاورت صورت می پذیرد و این یادگیری نیازی به تقویت و پاداش ندارد.
دو رویداد مورد نیاز برای یادگیری از راه مشاهده عبارتند از :
1- توجه به عملکرد سرمشق ( مرحله توجه)
2- بازنمایی نمادی آن عملکرد در حافظه دراز مدت ( مرحله به یادسپاری) : بازنمایی نمادی به دو صورت تجسمی ( تصویر ذهنی پدیده ها ) و کلامی صورت می گیرد.
3- مرحله بازآفرینی :
در سومین مرحله از یادگیری مشاهده ای رمزهای کلامی یا تجسمی ذخیره شده در حافظه به صورت اعمال آشکار در می آیند.
یکی از تدابیر مؤثر در شکل گیری رفتار آموخته شده از راه مشاهده بازخورد اصلاحی است.
4- مرحله انگیزشی: رفتار یادگرفته شده از راه مشاهده در صورتی به عملکرد تبدیل می شود که باتقویت همراه باشد.
بنابراین نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه شرطی سازی کنشگر درباره تأثیر تقویت اتفاق نظر دارند امّا اختلاف عمده انها در چیست؟
نظریه یادگیری اجتماعی به تمایز بین یادگیری و عملکرد می پردازد. زیرا افراد تمام آنچه را که یاد می گیرند به عمل در نمی آورند.
از نخستین کسانی که برای متمایز ساختن یادگیری از عملکرد سعی بسیار کرد روانشناس معروف مکتب رفتارگرایی شناختی ادوارد تولمن بود که مفاهیم عمده نظریه وی نقشه شناختی و یادگیری نهفته بود.
یادگیری خود نظم دهی:
تولید و هدایت اندیشه ها، هیجانها و رفتارها توسط خود فرد به منظور رسیدن به هدف است.
خودکارآمدی یا خود کارآمدی تصوری:
به این باور فرد که می تواند کاری را با موفقیت انجام دهد گفته می شود.
خودکارآمدی بر رفتار بسیار تأثیر گذار است.
آموزش خودنظم دهی به کمک برنامه تغییر شناختی رفتاری:
در برنامه آموزشی خودسامانی وابسته به تغییر شناختی- رفتاری، به منظور ایجاد توانایی پذیرش مسئولیت یادگیری در یادگیرنده به او مهارتهای چهارگانه زیر آموزش داده می شود.
الف- تعیین هدف: منظور از تعیین هدف به وسیله یادگیرنده این است که او بتواند مقاصد یادگیری خود را شخصاً انتخاب کند.
ب- نظارت شخصی: در جریان پیشرفت یادگیری، دانش آموز باید اطمینان کسب کند که به سوی هدف پیش می رود و از آن دور نمی افتد . مثلاً می توان از آنان خواست تا نموداری از جریان کار خود درست کنند و در ضمن مطالعه هر وقت، به اصطلاح « وقت تلف می کنند » یا میزکار خود را ترک می کنند بر روی آن علامتی بگذارند.
ج- خودسنجی: خودسنجی یا ارزشیابی از خود یعنی وارسی چگونگی پیشرفت یادگیری به وسیله خود یادگیرنده.
د- تقویت شخصی: سرانجام اینکه، پس از خودسنجی ، یادگیرنده باید بتواند خودش را تقویت کند.
هم نظم دهی:
منظور از هم نظم دهی ( هم سامانی)، یک فرآیند همیاری است که در آن معلم و دانش آموز مشترکاً فعالیت تحصیلی را طراحی می کنند، برآن نظارت می کنند و از آن ارزشیابی به عمل می آورند.
عاملیت انسانی:
بندورا در تازه ترین آثار خود مفهوم عاملیت انسانی را مورد تأکید قرار داده است.
عاملیت انسانی یا نیروی انسانی ، از نظر بندورا، طراحی آگاهانه و اجرای عمدی اعمال از سوی فرد به منظور تأثیر گذاری بر رویدادهای آینده است.
عاملیت انسانی دارای چند جنبه اصلی است:
1- عمدی بودن : عمدی بودن با از روی قصد مستلزم طراحی یک رشته عمل برای منظوری معین است.
2- پیش اندیشی به عنوان انتظار پیامدها برای قصدها توصیف می شود. این جهت گیری آینده، رفتار را به سوی کسب پیامدهای مثبت ودوری جستن از پیامدهای منفی هدایت می کند ودر نتیجه نقش انگیزشی مهمی ایفا می کند.
3- خودواکنش سازی پیوند بین اندیشه و عمل به حساب می آید. بندورا می گوید: مردم اعمالی را انجام می دهند که برایشان رضایت خاطر و احساس غرور و ارزشمندی به بار می آورد و از اعمالی که به نارضایتی تحقیر و سرزنش خود منجر می شود پرهیز می کنند.
4- اندیشه ورزی: یا با خود اندیشی توانایی فراشناختی تفکر درباره جهت ها، پیامدها و معنای نقشه ها و اعمال ماست. بندورا در این مورد می گوید: باورهای مربوط به کارآمدی اساس عاملیت انسانی اند.
بنابراین یادگیری عمدی ما بوسیله خودکارآمدی تصوری سطح پایین محدود می شود و به وسیله خودکارآمدی تصوری سطح بالا افزایش می یابد.
کاربردهای آموزشی نظریه یادگیری شناختی – اجتماعی :
1- آموزش رفتارها و مهارتهای تازه
2- تشویق و ترغیب رفتارهای قبلاً آموخته شده
3- نیرومند کردن یا ضعیف کردن اثر بازداری ها
4- جلب توجه یادگیرندگان
5- ایجاد پاسخهای هیجانی