خوابهای وحشتناک در کودکان - چرا کودکان افسرده می شوند؟
خوابهای وحشتناک در کودکان
در این حالت کودک به علت دیدن خوابهای ترسناک از خواب بیدار می شود و اغلب بخشی از خوابی که موجب ترس وی شده و یا تمامی آن را به یاد می آورد. در این زمان کودک اکثرا در رختخواب خود می نشیند و فریاد می کشد و یا گریه می کند و یا به طرف اتاق خواب و تخت والدین می آید و از آنها تقاضای کمک می کند. گاهی هم ممکن است کودک دچار وحشت شبانه در خواب شود و با صدای بلند در خواب داد بکشد و گریه کند اما از خواب بیدار نشود.
علل اصلی کابوســــها
علل و موجبات اصلی کابوسها ممکن است بر اثر رویدادها و مسائل ترسناکی باشد که کودک در طی روز در تلویزیون می بیند یا در داستانها و کتابها می خواند و یا اطرافیان تعریف می کنند و یا اصولا مسئله ای باشد که کودک خود شخصا با آن رو به رو است مانند: دعواها، مشکلات احساسی و در بچه های بزرگتر مشکلات در مدرسه و شاید سختی تکالیف درسی و غیره. همچنین کابوسهای کودک می تواند تاثیراتی از اعمال روزانه باشد، یک روز فشرده و سخت می تواند باعث کابوس هنگام خواب شود . البته خوابهای وحشتناک می تواند از تخیل کودک هم شکل بگیرد بدون اینکه معنای خاصی داشته باشد. در بچه های کوچک این خوابها قسمتی از رشد آنهاست و وقتی از خواب می پرند بلافاصله به خواب می روند و در فردا آن روز چیزی به یاد نمی آورند. هر کابوسی به این معنی نیست که مسئله ای وجود دارد. در کودکان تب، مریضی، زیاد یا دیر خوردن غذا می تواند نقش مهمی در کابوس داشته باشد.
نحوه بر خورد والدین هنگام دیدن خوابهای وحشتناک به این گونه است که:
هنگامی که کودکی در دل شب فریاد کشید، بی آن که از خواب بیدار شود ، باید او را نوازش کرد و آرام در گوشش لالایی نجوا کرد و در این هنگام نباید کودک را حتی الامکان از خواب بیدار کرد. اما زمانی که کودکتان از صدای فریاد خودش بیدار شد ، همچنان وحشت زده و ترسیده است او را در آغوش بگیرید و یک لیوان آب به او بدهید و او را نوازش کنید و با صدای آهسته برایش تعریف کنید که این فقط یک خواب بود و گذشت ، آنچه که دیدی همه در خواب بود.
حتی اگر کودک معنی واژه رویا (خواب) را هنوز یاد نگرفته باشد ، طنین آرام بخش صدایتان او را تسکین خواهد داد و به او خواهد فهماند که آنچه که دیده واقعیت نداشته است ، و اگر کودک باز هم بی قراری کرد می توان چراغ را روشن کرد و گفت بیا به دنبال آن چیزی که می ترسی بگردیم و یا به او بگوییم چراغ را برایت روشن می گذارم. البته امکان دارد که در بعضی موارد، صحنه های از آن کابوس وحشتناک در ذهنش دوباره تکرار شود و از ترس اینکه دوباره آن منظره های وحشتناک را ببیند از رفتن به رختخواب امتناع ورزد، توصیه ای که در این زمان وجود دارد این است که موضوع خوابی را که کودک عنوان می کند را به شکل دیگری به پایان برسانیم به این شکل که مثلا اگر خواب اژدها را دید به او بگوییم که در انتها تو شمشیری داشتی و اژدها را کشتی.
سعی کنید وقتی کودک خواب ترسناک می بیند و به طرف تخت شما می آید او را به تخت خودش باز گردانید چون بعدا خیلی مشکل است که شب های بعد در اتاق خودش به خواب رود و سعی کنید پیش کودک تا به خواب رفتن وی بمانید و بعد اتاق او را ترک کنید. هنگامی که احساس می کنید دیدن کابوس در کودکتان به علت این است که ذهنش مشغول مسئله ای است باید دقت کنید که چه چیزی در زندگی کودک تغییر یافته است.
البته باید از خود کودک کمک گرفت و یک سئوال باز و دقیق پرسید مثلا دیشب چه خوابی دیده بودی؟ یا دقیقا از چه چیزی می ترسی؟ و بگذاریم خودش تعریف کند و سعی کنیم بین صحبتهایش حرف نزنیم با دقت گوش کنیم زیرا کودک با این عمل ما احساس خواهد کرد که وی را درک می کنیم. البته در کودکانی که کوچکتر هستند نباید انتظار داشته باشیم که خوابشان را واضح بتوانند بیان کنند زیرا کودکان در سنین پائین نمی توانند دقیقا خوابی را که دیده اند به روشنی برای دیگران تعریف کنند و فقط ممکن است یک لغت بگویند مثل: زن بد جنس یا سگ بزرگ. در این صورت باید به آنها گفت که در واقعیت و در اتاق او چیزی وجود ندارد و می توان به همراه کودک همه جای خانه را جستجو کرد.
پیشگیــــری
شبها سعی کنید همیشه یک چراغ خواب در اتاق کودک روشن باشد و در تاریکی قبل از اینکه کودک به خواب رود به وسایل در اتاق کودک نگاه کنید که بد نمانده باشد مثلا سایه یک صندلی ممکن است برای کودک ایجاد ترس کند. و یا می توان یک عروسک به کودک داد و یا در اتاق او آویزان کرد و به او بگویید که این عروسک جلوی خوابهای بد را می گیرد. سعی کنیم کودکان قبل از به خواب رفتن فیلمهای خشن و ترسناک نبینند و یا بازیهای خشن و هیجان انگیز انجام ندهند ، سعی کنید قبل از به خواب رفتن کودک برایش قصه بخوانید(البته نه قصه های هیجان انگیز) و یا یک مسئله که برای کودک جالب است برایش تعریف کنید و به او بگویید :امیدوارم امشب در موردش خواب ببینی. شما می توانید یک موقعیت روحی خوب و آرامش قبل از خواب، برای کودکتان ایجاد کنید.
کــــودکــــان چرا کودکان افسرده می شوند؟
نه تنها بزرگسالان افسرده می شوند، بلکه بچه ها و نوجوانان نیز به افسردگی که بیماری قابل علاجی است، مبتلا می گردند. در حدود پنج درصد کودکان و نوجوانان در جامعه از افسردگی رنج می برند. کودکانی که زیر فشار استرس هستند، در معرض خطر بیشتری برای افسردگی می باشند. این کودکان اختلالات توجه، یادگیری یا اضطراب دارند. افسردگی می تواند جنبه خانوداگی داشته باشد. رفتار کودکان و نوجوانان افسرده با رفتار بزرگسالان افسرده تفاوت دارد. علایم زیر می تواند والدین را در شناسایی افسردگی کودکان خود کمک کند:
اندوه، اشک و گریه مداوم
2- ناامیدی
3- کاهش انگیزه فعالیت (از فعالیته های مطلوب گذشته نمی تواند لذت ببرد)
4- خستگی مداوم و انرژی تحلیل رفته
5- انزوای اجتماعی و ارتباط ضعیف با دیگران
6- اعتماد به نفس پایین و احساس گناه
7- افزایش حساسیت به خود یا ناتوانی
8- افزایش بیقراری، خشم یا تنفر
9- اشکال در ارتباط با دیگران
10- شکایت های مکرر از بیماری جسمی مانند سردرد و شکم درد
11- غیبت های مکرر از مدرسه و یا عدم انجام تکالیف مدرسه
12- تمرکز ضعیف بر روی مطالب
13- اختلالات عمده در خواب و خوراک
14- سخن گفتن درباره فرار از خانه و یا تلاش در جهت آن
15- افکار یا رفتار دال بر خودکشی
کودکی که معمولا با دوستانش بازی می کرد، حالا بیشتر وقتش را در خانه و بدون انگیزه به تنهایی می گذارند. اموری که قبلا برای کودک نشاط آور بودند، حالا لذتی برای او ندارند. این کودکان از مرگ دم می زنند و می گویند که می خواهند بمیزند. کودکان افسرده در سنین بزرگسالی تمایل بیشتری برای خودکشی دارند. نوجوانان افسرده ممکن است به سوی مصرف مواد مخدر، داروها و الکل روی آورند. کودکان و نوجوانانی که درخانه و یا در مدرسه مشکلاتی را به بار می آورند، ممکن است واقعا افسرده باشند، ولی خود ندانند. کودکان افسرده همیشه غمگین نیستند بنابراین والدین و معلمین ممکن است ندانند که دردسرهایی که آنها ایجاد می کنند به افسردگی آنها ارتباط دارد. وقتی که ما مستقیما از این کودکان افسرده بپرسیم، گاهی ممکن است بگویند که غمگین هستند. تشخیص و درمان به موقع برای کودکان افسرده ضروری است. افسردگی یک بیماری جدی است که به کمک روانپزشک کودکان نیاز دارد. درمان کامل شامل درمان فرد و خانواده است. در درمان افسردگی کودکان ممکن است که داروهای ضدافسردگی نیز نیاز باشد.
پرسشهای متداول مراجع به کم توانی ذهنی
اطلاعات دقیق و مفصل در بارهٌ تعریف انجمن کم توانی ذهنی آمریکا (AAMR) در سال 2002 از کم توانی ذهنی را کجا می توانم بدست آورم ؟
ویرایش دهم" کم توانی ذهنی : تعریف ،طبقه بندی و نظامهای حمایتی" ،تعریف سال 2002 انجمن کم توانی ذهنی آمریکا AAMR و نظام طبقه بندی مذکور را بطور دقیق و مفصل مورد بحث و بررسی قرار می دهد.این تعریف بیانگر اندیشه ها جدید در بارهٌ کم توانی ذهنی است و شامل ابزارها و راهبردهای مهم به منظور شناسایی کم توانی ذهنی به همراه اطلاعات دقیق و مفصل در باره تدوین یک برنامه فردی از حمایتهای فردی شده است.این تعریف در پایگاه اطلاع رسانی AAMR در دسترس است.
تعریف رسمی انجمن کم توانی ذهنی آمریکا AAMR از کم توانی ذهنی چیست ؟
کم توانی ذهنی یک نوع ناتوانی است که با محدودیتهای عمده در عملکرد عقلانی و نیز رفتار سازشی آنگونه که در مهارتهای مفهومی ، اجتماعی و عملی پیداست ،مشخص می شود.این ناتوانی قبل از 18 سالگی تظاهر پیدا می کند. درک کامل و دقیق کم توانی ذهنی و از جمله فهم این موضوع که کم توانی ذهنی به حالت خاصی از عملکرد اشاره دارد که از کودکی شروع می شود ، می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد و سخت تحت تاثیر مثبت حمایتهای فردی شده است. الگوی عملکردشامل شرایط و محیطی است که در آن ،فرد رفتار و تعامل دارد و این الگوی عملکرد نیازمند رویکرد و دیدگاهی چند بعدی و بوم شناختی است که نشانگر تعامل فرد با محیط و پیامد های این تعامل با توجه به استقلال ،ارتباطات ،مشارکت در انجمنها ،مشارکت در مدرسه و جامعه وفاه فردی است.
زمانیکه فردی دارای کم توانی ذهنی تشخیص داده می شود به هنگام تدوین برنامه حمایت فردی شده چه عواملی باید در نظر گرفته شوند؟
به هنگام استفاده از تعریف ،طبقه بندی و نظامهای حمایتی AAMR متخصصین و سایر اعضای گروه باید :
1. محدودیتها در عملکرد فعلی را با توجه به بافت فرهنگی فرد و همسالان وی ارزشیابی کنند.
2. تفاوتهای فرهنگی و زبانی و همینطور عوامل ارتباطی ،حسی،حرکتی و رفتاری را در نظر بگیرند.
3. در کنار محدودیتهای فردی نقاط قوت موجود را شناسایی کنند.
4. محدودیتها را آنگونه توصیف کنند که یک برنامه فردی شده از حمایت های مورد نیاز برای آنها قابل تدوین باشد.
5. برای بهبود عملکرد فرد دارای کم توانی ذهنی حمایتهای فردی مناسب را ارائه کنند.
ناتوانی چیست ؟
ناتوانی به محدودیتهای فردی اطلاق می شود که در کوشش برای رفتار در جامعه نقص یا محدودیتی اساسی را نشام می دهد.یک ناتوانی باید در بافت محیط ،عوامل محیطی و نیاز به حمایتهای فردی شده ، مورد ملاحظه قرار گیرد.
هوش چیست ؟
هوش به یک توانایی ذهنی عمومی اطلاق می شود . هوش شامل توانایی استدلال ،برنامه ریزی ،حل مسائل ،تفکر انتزاعی ،درک افکار پیچیده ،یادگیری سریع و یادگیری از تجارب است. گرچه این چه تعریف کامل نیست اما هوش با استفاده از نمرات ضریب هوشی (IQ)بدست آمده از آزمونهای استاندارد ارائه شده بوسیلهٌ یک متخصص آموزش دیده ارائه می شود.با توجه به ملاک عقلانی برای تشخیص کم توانی ذهنی ،این اختلال عموماٌ در صورتی محرز می شود که فرد در یک آزمون ،نمره IQ یی در حدود 70 یا پایین تر داشته باشد.
نمره IQ ی بدست آمده همیشه باید در پرتو خطای استاندارد اندازه گیری ،تناسب و همخوانی با نحوه اجرای آن مورد بررسی قرار گیرد.در حالیکه خطای استاندارد اندازه گیری برای اغلب آزمونهای IQ تقریبا 5 است ،اما سقف آن تا 75 نیز ممکن است افزایش پیدا کند. این نمره ،با توجه به خطای استاندارد اندازه گیری در حدود 2 انحراف استاندارد پایین تر از میانگین است.اما ذکر این نکته حائز اهمیت است که نمرهٌ IQ تنها یک جنبه از تشخیص کم توانی ذهنی است.محدودیتهای عمده در مهارتهای سازشی و شواهد و قرائن حاکی از بروز ناتوانی پیش از 18 سالگی نیز دو جز مهم دیگر تشخیص کم توانی ذهنی هستند.
رفتار سازشی چیست ؟
رفتار سازشی مجموعه ای از مهارتهای مفهومی ،اجتماعی و عملی است که افراد یادگرفته اند و به این ترتیب با توجه به آنها در زندگی روزمره رفتار مناسبی دارند.محدودیتهای عمده در رفتار سازشی به زندگی روزمرهٌ فرد تاثیر می گذارند و توانایی پاسخدهی وی را به یک موقعیت خاص یا محیط تحت تاثیر قرار می دهد.محدودیتها در رفتار سازشی با استفاده از آزمونهای استاندارد شده ای که بر روی جمعیت کلی شامل افراد دارای ناتوانی و افراد عادی هنجار شده اند ،قابل تعیین هستند. در این مقیاسهای استاندارد شده ،محدودیتها ی عمده در رفتار سازشی ،از لحاظ عملی بصورت عملکردی تعریف می شوند که حداقل 2 انحراف استاندارد پایین تر از میانگین را در یکی از موارد زیر داشته باشند: (الف)یکی از سه نوع رفتار سازشی که در پی ادامه می آید : مفهومی ،اجتماعی ،یا عملی؛ (ب)نمرهٌ کلی در یک مقیاس استاندارد شده از مهارتهای مفهومی ،اجتماعی و عملی.
به عنوان نمونه مهارتهای رفتاری سازشی (انطباقی)شامل چه مواردی هستند؟
مهارتهای مفهومی :
زبان دریافتی و بیانی
خواندن و نوشتن
مفاهیم پولی
خودگردانی
مهارتهای اجتماعی :
بین فردی
مسئولیت پذیری
خود پنداره
ساده لوحی(احتمال فریب خوردن)
خام اندیشی
پیروی از مقررات
اطاعت از قوانین
اجتناب از قربانی شدن
مهارتهای عملی :
فعالیتهای شخصی در زندگی روزمره از قبیل خوردن ،لباس پوشیدن ،تحرک و توالت رفتن و نظافت.فعالیتهای ابزاری در زندگی روزمره از قبیل آماده کردن غذا ،مصرف دارو ،استفاده از تلفن ،مدیریت مالی یا پولی ، استفاده از وسائط نقلیهٌ عمومی و فعالیتهای خانه داری.
مهارتهای حرفه ای و شغلی
حفظ یک محیط سالم وامن
;حمایت ها شامل چه مواردی می شوند؟
در حدود 15 سال پیش مفهوم حمایت ها مطرح شد و شیوه توانبخشی و ارایه خدمات آموزشی به اشخاص کم توان ذهنی را دگرگون ساخت در رویکرد حمایت ها به جای آنکه فرد را در طبقه های تشخیصی موجود بگنجانید و او را وادار کنید تا از مدل های خدماتی موجود استفاده کند، ابتدا نیازهای خاص فرد ارزیابی و پس از آن راهبردها ،خدمات و حمایتهایی به فرد ارایه می شود تا عملکرد وی بهبود یابد.در این رویکرد تغییر نیازهای فرد و شرایط محیطی در اثر گذشت زمان نیز مد نظر است در دستنامه انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی که در سال 1992 تهیه شده موضوع حمایتها بعنوان یک نو آوری مطرح بود که در سامانه ای که در سال 2002 تهیه شده نیز موجود است. در سال 2002 حمایتها بسیار گسترش یافته و کیفیت آنها بهتر شده که نشان از پیشرفتها ی چشمگیر ی دارد که در دهه گذشته روی داده است.
حمایتها منابع و راهبردهای فردی هستند که برای تقویت رشد ،آموزش ،علایق و رفاه فردی که دچار کم توانی ذهنی است ضروری می باشد.حمایت ها را یک والد ،دوست، معلم ،روانشناس ،دکتر یا هر فرد یا موسسه با صلاحیتی می تواند ارایه دهد.
چرا حمایت ها اهمیت دارند؟
تدارک حمایت های متناسب با فرد می تواند عملکرد فردی را بهبود بخشد ،خود مختاری و مشارکت اجتماعی را افزایش دهد و رفاه اشخاص کم توان ذهنی را بیشتر کند.یکی از بخشهای مهم رویکردهای مبتنی بر فرد توجه به حمایتها بعنوان شیوه ای برای بهسازی آموزش ،اشتغال ،تفریح و محیط زندگی کم توانان ذهنی است .
حمایتهای ضروری را چگونه تعیین می کنید ؟
انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی توصیه نموده که دست کم در 9 حیطه اصلی یعنی رشد ، آموزش و تحصیل ،امور زندگی در منزل ،زندگی اجتماعی، اشتغال ،بهداشت و ایمنی ،رفتار ،اجتماع ،حفاظت و مسایل حقوقی نیازهای حمایتی فرد باید تحلیل گردد. موارد خاص مربوط به حیطه ها و فعالیتهای حمایتی کدامند؟
فعالیتهای رشدی
فراهمآوری فرصتهایی برای رشد جسمی که شامل هماهنگی چشم و دست مهارتهای حرکتی ظریف و درشت است.فراهم آوری فرصتهایی برای رشد شناختی نظیر استفاده از واژه هاو تصویرها به منظور بازنمایی جهان و استدلال منطقی در مورد رویدادهای واقعی می شود.فراهم آوری فعالیتهای رشدی اجتماعی و عاطفی که باعث تقویت حس اعتماد ،خود مختاری و قوه ابتکار می شود.
فعالیتهای آموزشی و تحصیلی
تعامل با مربیان ،معلمان و شاگردان و دانش آموزان دیگر
مشارکت در تصمیم سازی در زمینه فعالیتهای تمرینی و آموزشی
یادگیری و بکارگیری راهبردهای مشکل گشایی
بکار گیری فناوری برای یادگیری
یادگیری و استفاده از دروس کاربردی (درک علایم و تابلوها ،حساب، باقیمانده پول و مواردی از این دست )
یادگیری و استفاده از مهارتهای خود مختاری
فعالیتهای زندگی در منزل
استفاده از دستشویی/توالت
رخت شویی و نگهداری لباسها
آشپزی و غذا خوردن
خانه داری و نظافت منزل
لباس پوشیدن
استحمام و توجه به بهداشت فردی و آراستگی ظاهری
کار با لوازم منزل و استفاده از فناوری موجود در منزل
شرکت در فعالیتهای اوقات فراغت در منزل
فعالیتهای مربوط به زندگی اجتماعی
استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی
شرکت در فعالیتهای تفریحی و فعالیتهای مربوط به اوقات فراغت
سر زدن به دوستان و خانواده
خرید کردن
تعامل با آدمهای محل زندگی
استفاده از ساختمانها و محیط های همگانی
فعالیتهای مربوط به اشتغال
یادگیری و بکارگیری مهارتهای ویژه شغلی
تعامل با همکاران
تعامل با سرپرستان
انجام سریع و با کیفیت و ظایف شغلی
تغییر و ظایف شغلی
دسترسی و دستیابی به کمکها و امکانات مداخله ای در زمان بحران
فعالیتهای مربوط به سلامت و ایمنی
دسترسی و دستیابی به خدمات درمانی
دارو خوردن
پرهیز از خطرهایی که به ایمنی و سلامت فرد آسیب می رساند
ارتباط با مراقبان بهداشتی
دسترسی به خدمات اضطراری
حفظ رژیم غذایی
حفظ سلامت بدن
حفظ سلامت روانی/وضعیت هجانی مطلوب
فعالیتهای رفتاری
یادگیری مهارتها یا رفتاری های خاص
یادگیری و اتخاذ تصمیم های مناسب
دسترسی و دستیابی به درمان مشکلات روانی
دسترسی و دستیابی به درمان اعتیاد به سو مصرف مواد
گنجاندن توجیحات فردی در فعالیتهای روزانه
حفظ رفتار جامعه پسند در اجتماع
مهار خشم و پرخاشگری
فعالیتهای اجتماعی
معاشرت داشتن با اعضا خانواده
شرکت در فعالیتهای تفریحی و اوقات فراغت
اتخاذ تصمیم های جزئی مناسب
معاشرت با اشخاصی غیر از اعضا خانواده
دوست یابی وحفظ دوستی
بیان نیازهای شخصی به دیگران
داشتن روابط عاشقانه و صمیمی
کمک کردن و پذیرفتن کمک
فعالیتهای حفاظتی و حقوقی
مدیریت مالی و سرمایه های شخصی
جلوگیری از سو استفاده
احقاق حقوق قانونی و انجام مسئولیت های قانونی
عضویت و مشارکت در سازمانهای حمایتی/خود حمایتی
دستیابی به خدمات حقوقی
انجام کارهای بانکی و نقد کردن چک
آیا انجمن آمریکا کم توان ذهنی همیشه همین تعریف را از کم توانی ذهنی ارایه داده است ؟
اینطور نیست زیرا انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی از سال 1908 تاکنون 10 بار تعریف کم توانی ذهنی را تغییر داده است .هرگاه اطلاعاتی تازه مطرح شده یا تغییراتی در کارهای بالینی رخ داده یا در زمینه پژوهش علمی دگرگونی هایی پیش آمده ،تعریف کم توان ذهنی تغییر کرده است.در دهمین چاپ کتاب کم توانی ذهنی ،تعریف ،طبقه بندی و سامانه های حمایتی نسبت به چاپ سال 1992 این کتاب به صورتی جامع روز آمد شده و در این رشته و به هر کسی که با کم توانان ذهنی سروکار دارد،اطلاعات مهم و تازه ،ابزارها و راهبردهایی را ارایه می دهد .
علتهای ابتلا به کم توانی ذهنی کدامند؟
علتهای ایجاد کم توانی ذهنی را میتوان به عوامل خطر آفرین زیستی پزشکی ،اجتماعی، رفتاری و تربیتی تقسیم کرد که در طی زندگی فرد و یا در طی نسلهایی از والد به کودک، با هم در تعامل هستند.عوامل زیستی پزشکی به فرایندهای زیستی نظیر اختلالهای ژنتیکی یا تغذیه مربوط است.عوامل اجتماعی به تعامل خانواده و اجتماع مانند تحریک کودک و واکنش گری بزرگسالان مربوط می شود.عوامل رفتاری به رفتارهای آسیب زا مانند اعتیاد مادر به سو مصرف مواد مربوط می شود.
عوامل تربیتی به دسترس پذیری به حمایتهای خانوادگی و تحصیلی مربوط است که رشد روانی را تقویت می کند و مهارتهای سازگاری را افزایش می دهد.عواملی که در یک نسل وجود دارد می تواند بر دستاوردهای نسل بعد از خود اثر بگذارد.با شناخت علتهای بین نسلی می توان برای پیشگیری از اثرات عوامل خطر ساز ،یا معکوس سازی تاثیر آنها از حمایتهای مناسب استفاده کرد.
بیماران روماتیسمی
اکثر بیماران روماتیسمی به دلیل خاصیت بیماریشان که درد مزمن همراه دفورمیتی و محدودیت حرکتی در مفاصل ایشان وجود دارد، در انجام کارهایشان چه در زمینه شغلی و چه در امور شخصی و فعّالیتهای روزمره که اصطلاحاً A.D.L )) گفته میشود، دچار محدودیتهایی هستند؛ یعنی به طور ساده فرد بیمار در خوردن غذا، لباس پوشیدن و انجام نظافت شخصی خود با مشکلاتی مواجه میشود. علاوه بر این بیماران فوق دارای مشکلات روحی و همچنین اشکالاتی در زمینه جنسی نیز هستند که هر کدام درمانهای توانبخشی خاص خود را میطلبد. به طور کلی هدف از اقدامات توانبخشی در این بیماران ایجاد یک زندگی با کیفیت مطلوب و استقلال نسبی در انجام کارهای شغلی و شخصی است که با توجه به پتانسیلهای موجود در بیمار تعریف میشود. هر چه اقدامات توانبخشی زودتر و در مراحل اولیه شروع شود، اثرات درمانی آن بیشتر خواهد بود و تأکید ما در این نوشتار بر جنبههای
فعّالیتهای فیزیکی است که عبارتند از :
حفظ محدودة حرکت مفصل
به حداقل رساندن آتروفی عضلانی
کاهش دفورمیتی
تأمیـن استراحت در حد لزوم : این بخش آن قــدر
مهم است که باید جزء برنامه روزانه بیمار باشد مانند: حمام کردن، شانه زدن، مسواک زدن و حداقل 8 ساعت خواب شبانه و یک ساعت خواب در روز برای بیماران با روماتیسم فعّال توصیه میشود.
به حداقل رساندن ضربات شدید به مفاصل .
برای تعیین برنامه توانبخشی در این بیماران به نکات خاصی در معاینه و تاریخچه توجه شود. مانند بررسی وضعیت مفاصل از نظر التهاب، درد، محدودة حرکتی و Contracture و ناپایداری مفصل، به علاوه بررسی قدرت عضلانی فرد، محل زندگی، نوع و محل کار، میزان کارایی و توانایی بیمار در شرایط فعلی در محل زندگی و کار مهم است. سپس برنامه توانبخشی بیماران بر اساس نکات ذکر شده و نیز مرحله بیماری شامل حاد، تحت حاد و مزمن تعیین میشود.
مرحله حاد (Acute Stage)
در این مرحله اقدامات توانبخشی عبارتند از:
دادن دارو.
استراحت موضعی و بیحرکت کردن مفصل درگیر که معمولاً 10-7 روز طول میکشد، به علاوه خود بیمار تمایل دارد وضعیت مفصل ملتهب را در حالتی نگاه دارد که کمترین کشش روی مفصل باشد که این ممکن است به ایجاد Contracture و اختلال در عملکرد منتهی شود، لذا بهترین حالت برای بیحرکت کردن مفصل در مرحله حـاد ، Functional Position یا حتیالمقدور نزدیک به حالت فوق باشد که این برای هر مفصل متفاوت است. عملاً در زانو Extension کامل در مچ پا در 90 درجه Flexion و یا در شانه 45 درجه Abduction است. ایجاد این وضعیت توسط وسایلی مثل Splint و Sling و بالش صورت میگیرد و در طول 24 ساعت مفصل بیحرکت نگاه داشته میشود. ورزش مناسب که در این مرحله ورزشهای ایزومتریک که بدون ایجاد حرکت در مفصل بیشترین Tension را در عضله ایجاد میکند و از آتروفی و کاهش قدرت عضله جلوگیری میکند.
مرحله تحت حاد: ( Subacute )
1. در این مرحله التهاب به میزان قابل ملاحظهای کاهش پیدا کرده است و میتوان حرکت فعّال در مقابل مقاومت به مفصل را شروع کرد. حرکت مفصل باید در حد تحمل و بدون ایجاد فشار بر روی مفصل باشد. از مسائل مهم و مورد توجه در این مرحله ایجاد توازن و تعادل بین زمانهای استراحت و ورزش است. یعنی ورزش باید در حدی فعّال باشد که در عین برطرف کردن بیحرکتی بیمار باعث افزایش التهاب در مفصل نشود. بهترین زمان برای انجام ورزش درمانی در اواسط صبح است یعنی زمانی که فرد خسته نیست و در عین حال خستگی صبحگاهی هم از بین رفته است. • به علاوه بهتر است قبل از ورزش از یک حــرارت
سطحی مرطوب نیز استفاده کرد، یا جهت انجام حرکات ورزشی از استخر استفاده کرد و نکته قابل توجه عدم استفاده از حرارتهای عمقی مانند اولتراسوند یا دیاترمی است و ورزشهای کششی و مقاومتی هم از آنجا که باعث التهاب مفصل میشوند، مضر هستند و نباید بکار روند. • اسپلینت شبانه میتواند از حرکات غیرارادی شبانه جلوگیری کند و از شدت درد هم بکاهد و با ایجاد تغییرات مختصر در Splint میتوان از انحرافات و جابجائیهای رایج ایجاد شده در مفاصل بیماران مبتلا به روماتیسم جلوگیری کرد.
استفاده از متدهایی که باعث کاهش مصرف انرژی، حفظ مفصل و ساده شدن تکنیک کار است که در محل کار و زندگی شروع میشود. توضیح این که از آنجا که این بیماران به علت دفورمیتی و محدودیتهای مختلـف حرکتی در انجام امور شخصی و استفاده از وسایل موجود در یک محیط و شرایط معمولی زندگی دچار اشکال میشوند، میتوان در محیط زندگی و وسایل مورد استفاده و همچنین روش استفاده از این وسایل تغییراتی ایجاد کرد. به عنوان مثال از جمله کارهایی که انجام آن برای بیمار روماتیسمی مشکل است و باید از آن اجتناب کند خم شدن بیش از حد و یا بالا بردن بیش ازحد دست به بالای سر و بلند کردن اجسام و حمل آن با دست است که بیشتر از تحمل بیمار میباشد. لذا به این منظور وسایل مورد استفاده این بیماران باید از نظر ارتفاع در سطح بدن و سینة آنها قرار داشته باشد و حتیالمقدور از چرخ و ترالی برای حمل وسایل استفاده شود و به علاوه اجسام مورد استفاده باید سبک باشند. لباس و کفش باید سبک و براحتی قابل پوشیدن و خارج کردن باشند. لباس دارای زیپ یا Velcro بوده و فاقد دکمه باشد. کفشها بیبند باشند و با زیــپ یا Velcro باز و بسته شوند. شانه، مسواک و وسایل شخصی باید دارای دسته بلند باشند تا در انجام امور نظافت دارای استقلال نسبی باشد. ارتفاع صندلی مورد استفاده و Toilet و نیز تخت بیماران باید از حد معمول بلندتر باشد تا جابجایی بیمار راحتتر انجام شود و فشار کمتری به مفاصل دست و پا وارد آورد.
استفاده از کفش مناسب و ایجاد تغییرات در کفش گاهی به دلیل دفورمیتی در این بیماران ضرورت پیدا میکند و در آنها که دفورمیتی شدید است، بهترین کفش پیشنهادی Molded Castum است که به شکل پا طراحی شده است.
گاهی استفاده از وسایل کمک حرکتی مانند واکر، عصا و عصا با دستهای جهت قرار گرفتن ساعد توصیه میشود. استفاده از این وسایل برای کاهش فشار وزن بر روی اندام تحتانی در کسانی که مفاصل اندام تحتانی آنها درگیر است، ضرورت دارد. در مواردی که کاملاً از کارافتادگی است از صندلی چرخدار، انواع مکانیکی تا به صورت موتوریزه و الکترونیکی، بسته به وضعیت بیمار جهت تسهیل در جابجایی استفاده میشود.
مرحله مزمن (Chronic Stage)
در این مرحله معمولاً تخریب مفصلی و دفورمیتی و به دنبال آن ناتوانی و معلولیت برای فرد ایجاد شده است. درمان انتخابی در این مرحله ورزشهای کششی است که برای جلوگیری از Contructure و یا در صورت وقوع برای درمان آن به شکلهای مختلف صورت میگیرد.
در یک ورزش کششی موفق Contructure باید به میزان یک درجه در روز از بین برود. از متدهای مؤثر کمک کننده به این امر استفاده از گچگیری سریال است که به صورت تدریجی با یک نیروی طولانی محدودیت حرکتی کم میشود. با یک گچگیری موفق باعث کاهش Contructure زانو به میزان 5 درجه در هفته میشویم. معمولاً هر 5 تا 7 روز یک بار گچ عوض می شود که همراه ورزشهای کششی صورت میگیرد. زمانی که تصحیح به حداکثر میزان خود رسید، یعنی زمانی که هیچ افزایشی در حرکات برای دو هفته پشت سر هم نداشتیم، میتوانیم Splint را جایگزین گچ کنیم. نکته مهم در این مواقع مواظبت جهت جلوگیری از دررفتگی در مفاصل مستعد است.
وقتی درد و التهاب کنترل شد، میتوان ورزشهای با مقاومت کم و ورزشهای ایزومتریک را شروع کرد. بهترین نوع این ورزش بلند کردن اجسام سبک در محدوده کوتاه حرکتی است. در این مرحله میتوان با توجه به وضعیت مفصل، تعداد این حرکات را تغییر داد و وقتی حرکات به میزان مطلوب رسید، دادن یک بار ورزش روزانه کافی خواهد بود. این بیمار با وجود آتروفی عضلانی بایستی از انجام ورزشهای مقاومتی جداً منع گردد.
ورزشهای شنا، دوچرخهسواری و پیادهروی در این مرحله مفید است ولی پیادهروی با سرعت زیاد باعث افزایش فشار بر روی مفاصل اندام تحتانی میگردد و باید از آن خودداری کرد.
از وسایل کمک حرکتی مانند عصا و واکر میتوان استفاده کرد.
استفاده از برس به دلیل تغییر در حجم مفصل در طول روز راحت و عملی به نظر نمیرسد؛ اما در کسانی که ستون فقرات گردنی آنها درگیر است، آرتزگردنی برای جلوگیری از دررفتگی مهرهها و صدمه به نخاع توصیه میگردد.
باید توجه داشت در بیماران روماتیسمی ، ورزش درمانی باید از اصول زیر پیروی کند :
هنگام ورزش درمانی نباید درد شدید برای بیمار ایجاد شود.
نباید درد بیش از 2 ساعت پس از ورزش ادامه داشته باشد.
ورزش درمانی نباید باعث افزایش التهاب و درد در روز بعد از ورزش شود. لذا اگر این حالات اتفاق افتاد یعنی ورزش صحیح صورت نمیگیرد و باید در نحوه ورزش درمانی تجدیدنظر کرد.
در انتها باید گفت اگر اقدامات توانبخشی هر چه زودتر و در شکل مناسبتر شروع شود، مؤثرتر خواهد بود ولی گاهی حتی با اقدامات درمانی و توانبخشی به بهترین شکل و در مناسبترین زمان باز هم نمیتوان از ناتوانی و معلولیت بیماران روماتیسم مفصلی جلوگیری کرد و اقدامات جراحی ضرورت پیدا میکند.
اختلال وسواسی-جبری
همه ما هر از گاهی دارای افکار برجای مانده از گذشته در ذهنمان هستیم. این افکار، حتی با وجود عدم تمایل خود ما، به طور مرتب به ذهن ما میآیند و طبیعت تکرار شونده آنها تا حدّی موجبات ناراحتی ما را فراهم میسازد. گاهی متوجه میشویم که یک خط از یک ترانه به طور مداوم به ذهن ما میآید، گرچه خود ما نمیخواهیم. همچنین برخی از ما گاهی مجبور به انجام یک کار به شیوهای میشویم که خودمان میدانیم غیرمنطقی و احمقانه است. به اینها نشخوار ذهنی و عمل وسواسی گفته میشود. البته به دلیل آن که این مشکلات معمولاً زودگذر هستند به عنوان مشکلات آسیبشناسانه تلقی نمیگردند.
نوع حاد این مشکلات که برخی از افراد گرفتار آن هستند اختلال وسواسی-جبری نام دارد. افراد مبتلا به این اختلال روانی به راحتی نمیتوانند از شرّ افکار و اعمال مربوط خلاصی یابند و این اختلال به صورت گرفتاری و ناراحتی بزرگی برای آنها در میآید. برای مثال، در یک نفر ممکن است این حس به وجود آید که دستانش کثیف است و به طور مکرّر به شستشوی دستانش بپردازد. او همچنین ممکن است فکر کند که اگر دستانش را نشوید میکروبها به هنگام غذا خوردن وارد بدنش خواهند شد. و یا در فرد دیگری ممکن است به طور ناگهانی ترس از بیماری هاری به وجود آید. حتی دیدن سایه سگ هم برای او کافی است که زنجیرهای از افکار ناخوشایند در ارتباط با هاری و پیامدهای وحشتناک آن را به ذهنش آورد. وقتی با او صحبت میشود او میپذیرد که ترسش غیرمنطقی است و هیچگونه پایه علمی ندارد. او حتی ممکن است مطالب علمی متعدد و گوناگونی درباره این اختلال روانی بخواند و همه چیز را درباره آن دریابد. امّا با همه اینها نتواند از شرّ این افکار خلاصی یابد. او ممکن است رفت و آمد با دوستان یا خویشاوندانی که سگ دارند را متوقف کند. و حتی با حاد شدن این اختلال، از خانهاش هم حتیالمقدور خارج نشود.
بر حسب موارد گزارش شده، تخمین زده میشود که 20 تا 30 درصد مردم به نوعی گرفتار این اختلال باشند. انواع اصلی و شایع اختلال وسواسی-جبری عبارتند از شستشو، کنترل و شمارش.
شستشو
همان گونه که در بالا گفته شد، بسیاری از افراد به طور وسواسی به شستشوی مداوم دستها و یا تمام بدنشان میپردازند. این افراد حس میکنند که در تماس با آلودگی یا کثیفی قرار گرفتهاند و باید آن بخش از بدنشان را تمیز کنند. برخی از این بیماران آنقدر دستشان را میشویند که پوستشان خشک میشود و دچار بیماریهای پوستی میگردند. برخی دیگر ممکن است برای جلوگیری از آلودگی دائماً دستکش به دست داشته باشند و یا هرگز با دست اقدام به خوردن چیزی نکنند.
کنترل
برخی از افراد از نظر ذهنی گرفتار کنترل و بررسی مداوم هستند. برای مثال، فردی ممکن است بارها درب خانهاش را کنترل کند که قفل کرده است یا نه. بیماری را میشناختم که هر روز صبح به طور میانگین هشت بار قفل بودن یا نبودن درب خانه را کنترل میکرد و گاهی بعد از رفتن به محل کار، تلفنی از همسایگان درخواست میکرد که درب خانهاش را کنترل کنند که باز نمانده باشد.
شمارش
این اختلال در بعضی بیماران به شکل شمارش مکرّر مداوم، به ویژه در هنگام انجام بعضی فعالیتها، بروز میکند. دانشآموزی را میشناختم که هر روز صبح قبل از رفتن به کلاس، تمام چراغهای راهروهای مسیر خود را میشمرد. دانشآموز دیگری عادت داشت قبل از ورود به سالن امتحان، بیست و یک بار درِ خودنویسش را باز و بسته کند. کودکان معمولاً این مشکل خود را با کس دیگری در میان نمیگذارند و اولیاء و معلمان آنها از طریق افت عملکرد تحصیلی آنها متوجه مشکل میشوند. وقتی از دانشآموز اولی علّت شمارش چراغها را پرسیدند گفت که این کار را به منظور باز شدن فکرش قبل از حضور در کلاس انجام میداده و دومی گفت که حس میکرده اگر به طور مرتب درِ خودنویسش را باز و بسته کند، سوالات امتحان آسانترخواهند شد.
اختلال وسواسی- جبری (OCD) به این شکل توصیف میگردد: افکار یا اعمال تکرار شونده در فرد، به صورتی که باعث اضطراب وی گردد و با علم به غیرمنطقی بودن آنها نتواند به راحتی آنها را از ذهنش خارج سازد.
درمان
خوشبختانه برای درمان اختلال وسواسی-جبری هم روشهای رفتار درمانی و هم دارو درمانی وجود دارد. با وجودی که هر یک از این دو روش میتوانند به تنهایی وضعیت بیمار را تا حدّ قابل ملاحظهای بهبود بخشند امّا ترکیب آن دو بهترین نتیجه را به بار میآورد.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
"Obsessive Compulsive Disorder", Dr. Krishna Prasad Sreedhar,
http://www.psychology4all.com/
اختـلالـهای رفـتاری وهیـجانی
تعریف:
اختلالهای رفتاری وهیجانی شامل رفتار وبروز هیجانهایی در کودکان ونوجوانان است که با سن آنها متناسب نیست، با وضعیت فرهنگی آنها همخوانی ندارد وشرایط اخلاقی محیط زندگی این گونه رفتارهارا تایید نمی کند . این عدم تناسب در رفتارها وهیجانها بر زندگی عمومی فرد اثر می گذارد ونشانه های آن را در تحصیل زندگی اجتماعی زندگی شخصی ومحیط شغلی او می توان دید . برخی از نشانه های اختلالهای رفتاری وهیجانی را در همه ی کودکان می توان دید ولی این نشانه ها در برابر فشارهای زندگی وناراحتیها به وجود می آید وموقت و زود گذر است . اختلالهای رفتاری وهیجانی دوام دارند وماندگار هستند ومعمولا در موقعیتهای مختلف زندگی مانند خانه، مدرسه، محل کار و محیطهای اجتماعی دیده می شوند . به علاوه روشهای مرسوم ومعمو ل تربیتی که پدر ومادر یا معلم برای کودکان خود انجام می دهند، درباره ی اختلالهای رفتاری وهیجانی بی تاثیر است .
شیوع :
تعداد این کودکان را در بین جمعیت کودکان مدرسه رو بسیار متفاوت گزارش کرده اند . در مدارس ایالات متحد امریکا که کودکان دارای اختلالهای رفتاری و هیجانی در مدرسه های عادی درس می خوانند، تا 2 درصد جمعیت مدارس را از این گروه دانسته اند . تحقیقات انجام شده نشان می دهد که حداقل 6 در صد کودکان دارای این دسته از مشکلات هستند . به هر صورت تعداد این افراد در جامعه و مدارس کم نیست و مشکلات آنها به حدی هست که خانواده ها و معلمان را به جستجوی کمک می کشاند وگاه به طور کامل درمانده می کند .
علتها :
درباره اختلالهای رفتاری وهیجانی نیز مانند بسیاری از اختلالهای رایج دو دسته علت زیستی ومحیطی ذکر شده است . از عوامل زیستی می توان به نقش ارث ، عوامل عصبی و عوامل بیو شیمیایی اشاره کرد. هر کدام از این عوامل به تنهایی می توانند باعث برخی اختلالها شوند . گاهی نیز دو یا چند عامل در شکل گیری اختلالی نقش بازی می کنند .
از عوامل محیطی نامطلوب بودن محیط اولیه ی تربیتی ، وجود الگوی پرخاشگری در بدو ورود به مدرسه ، طرد اجتماعی به وسیله ی هم سالان یا بزرگسالان به خصوص در شکل گیری اختلال سلوک ورفتار ضد اجتماعی ذکر شده است . در زمینه ی خانواده نیز ارتباط با پدر ومادر و تعامل پدر ومادر با فرزندان در شکل دهی به رفتارها وهیجانهای کودک اثر قابل توجهی دیده شده است .
اختـلالـهای رفـتاری وهیـجانی
تعریف:
اختلالهای رفتاری وهیجانی شامل رفتار وبروز هیجانهایی در کودکان ونوجوانان است که با سن آنها متناسب نیست، با وضعیت فرهنگی آنها همخوانی ندارد وشرایط اخلاقی محیط زندگی این گونه رفتارهارا تایید نمی کند . این عدم تناسب در رفتارها وهیجانها بر زندگی عمومی فرد اثر می گذارد ونشانه های آن را در تحصیل زندگی اجتماعی زندگی شخصی ومحیط شغلی او می توان دید . برخی از نشانه های اختلالهای رفتاری وهیجانی را در همه ی کودکان می توان دید ولی این نشانه ها در برابر فشارهای زندگی وناراحتیها به وجود می آید وموقت و زود گذر است . اختلالهای رفتاری وهیجانی دوام دارند وماندگار هستند ومعمولا در موقعیتهای مختلف زندگی مانند خانه، مدرسه، محل کار و محیطهای اجتماعی دیده می شوند . به علاوه روشهای مرسوم ومعمو ل تربیتی که پدر ومادر یا معلم برای کودکان خود انجام می دهند، درباره ی اختلالهای رفتاری وهیجانی بی تاثیر است .
شیوع :
تعداد این کودکان را در بین جمعیت کودکان مدرسه رو بسیار متفاوت گزارش کرده اند . در مدارس ایالات متحد امریکا که کودکان دارای اختلالهای رفتاری و هیجانی در مدرسه های عادی درس می خوانند، تا 2 درصد جمعیت مدارس را از این گروه دانسته اند . تحقیقات انجام شده نشان می دهد که حداقل 6 در صد کودکان دارای این دسته از مشکلات هستند . به هر صورت تعداد این افراد در جامعه و مدارس کم نیست و مشکلات آنها به حدی هست که خانواده ها و معلمان را به جستجوی کمک می کشاند وگاه به طور کامل درمانده می کند .
علتها :
درباره اختلالهای رفتاری وهیجانی نیز مانند بسیاری از اختلالهای رایج دو دسته علت زیستی ومحیطی ذکر شده است . از عوامل زیستی می توان به نقش ارث ، عوامل عصبی و عوامل بیو شیمیایی اشاره کرد. هر کدام از این عوامل به تنهایی می توانند باعث برخی اختلالها شوند . گاهی نیز دو یا چند عامل در شکل گیری اختلالی نقش بازی می کنند .
از عوامل محیطی نامطلوب بودن محیط اولیه ی تربیتی ، وجود الگوی پرخاشگری در بدو ورود به مدرسه ، طرد اجتماعی به وسیله ی هم سالان یا بزرگسالان به خصوص در شکل گیری اختلال سلوک ورفتار ضد اجتماعی ذکر شده است . در زمینه ی خانواده نیز ارتباط با پدر ومادر و تعامل پدر ومادر با فرزندان در شکل دهی به رفتارها وهیجانهای کودک اثر قابل توجهی دیده شده است .
افسردگی چیست؟
تقریباٌ همه ما گاهی احساس افسردگی کردهایم. در چنین وضعیتی ما فهم درستی از وقایع روزمره نداریم و تقریباٌ باور میکنیم که هرگز اوضاع بهتر از این که هست، نمیشود. در چنین مواقعی اغلب افکاری از این دست به ذهن ما خطور میکند. «من هرگز به چیزی که میخواهم نمیرسم.» و «احساس غمگینی میکنم.»
این احساسات عموماٌ پس از ناامید شدن در کار، تحصیل و شکستها و کمبودهای ویژهای امکان بروز مییابند. در خلال چنین تجربیاتی به این اعتقاد میرسیم که آنچه احساس میکنیم شبیه آن چیزی است که :« اختلال روانشناسی افسردگی » نامیده شده است.
اختلال یاد شده نوعی بیماری است که ویژگی اول و عمده آن تغییر خلق است و شامل احساس غم و اندوه است که دامنه آن از حالت نومیدی خفیف تا احساس یأس شدید است.
همراه این تغییر خلق تغییرات شخصی در رفتار، نگرش، تفکر، کارآیی و اعمال فیزیولوژیک نیز مشاهده میشود. با این تعبیر تعداد اندکی از مردم خود را افسرده میپندارند. یعنی در واقع اندکی از مردم از اختلال روانی افسردگی به معنای دقیق آن رنج میبرند. دو نوع از افسردگیها هستند که بین افسردگی بالینی – که به عنوان یک اختلال روانی برچسب میخورد – و افسردگی طبیعی از لحاظ اندوه و شدت با یکدیگر متفاوت هستند.
افسردگی بالینی جزو اختلالت خلقی بوده و کسی که به این اختلال دچار است بانشانههای زیر قابل توصیف است :
1. خلق او عمدتاٌ غمگین است.
2. مشکل خوابیدن دارد.
3. اشتهایش را از دست میدهد.
4. انرژی او ناکافی است.
5. احساس بیارزشی و گناه میکند.
6. افکاری در رابطه با خودکشی در او دیده میشود.
شخصی که یک سری از نشانههای بالا را برای دورهای طولانی داشته باشد، به عنوان شخص افسرده تشخیص داده میشود. هرچند در رابطه با وقایع طبیعی هم اکثر ما احساس میکنیم روحیه ضعیفی داریم. لیکن افسردگی یکی از رایجترین اختلالهای خلقی میباشد. بر طبق یک قضاوت بیش از 25 درصد آمریکائیها در شرایطی از زندگیشان از افسردگی جدی رنج میبرند.
حتی افسردگی گاه با سرماخوردگی مقایسه شده و آن را « سرماخوردگی روانی » قلمداد کردهاند. لیکن سرماخوردگی هرگز کسی را نکشته در صورتی که افسردگی منجر به مرگ میگردد.
در حقیقت بخشی از خودکشیها در آمریکا توسط افرادی صورت میگیرد که از افسردگی رنج میبرند. بر طبق ژامارهای بینالمللی حدود 15 درصد افراد بین 15 تا 20 ساله دچار افسردگی هستند.
از سوی دیگر تحقیقات نشان میدهد که افراد نابینا و ناشنوا با از دست دادن بینایی و شنوایی دچار کمبود و ضعفهای روحی میباشند. این مشکل در پارهای از آنان وخیم و بحرانی میباشد.