کنترل هیجان ها در بدترین شرایط
ایجاد مهارت کنترل هیجانها در نوجوانان
بیشتر مردم در زندگیشان هیجانات شدید و غیر قابل کنترل را تجربه کردهاند و در چنین مواقعی ، شخص بسیار مایل است شدت خشم ، غم اضطراب و ناامیدی تحت کنترل او باشد. ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونهای تاثیر بگذارد که موجب رنجش و ناراحتی خود و اطرافیانش شود. در چنین لحظاتی چگونه میتوان این هیجانات را تحت کنترل در آورد؟ آن هم در سن نوجوانی که شخص بیشتر تحت تاثیر هیجانات خود قرار دارد.
برای دستیابی به چنین توانایی به نکات زیر باید توجه فرمائید:
- سعی کنید بر هیجانات خود مسلط باشید. هنگامی که با دیگران هستید زمان مناسبی برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از آنها دور شوید. به آنها بگوید که احتیاج به زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط شوید و چند لحظه دیگر برگردید.
- از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید. تنفس آرام و عمیق داشته باشید. با این عمل ساده بطور طبیعی میتوان ضربان قلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع انقباضی را در بدنتان بخصوص عضلات ، شانهها ، گردن و فک را بررسی و تعدیل کند.
سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است، فکر نکنید. چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرت تصمیم گیری صحیح را ندارد و در زمانی مناسب که آرامش بیشتری دارید، بطور صحیح راه حلی برای مشکل و ناراحتیتان پیدا کنید.
- در زندگی تان مهارت انعطاف پذیر داشته باشید.یعنی خودتان را با شرایط مختلف وفق دهید تا اگر توان مقابله با فشار را نداشتید،در زندگی خود تغییر ایجاد کنید.
- حتما با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارید. چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا نکنید.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 10:6 صبح )
وقتی فرزندتان مثل شما فکر نمی کند
چگونه با رفتار های متغیر نوجوان خود برخورد کنیم؟
والدین در سنینی که فرزندشان به نوجوانی می رسد با مسائل و مشکلاتی رو به رو می شوند که قبلا وجود نداشته. بنابراین باید بدانند چگونه رفتارکنند که آرامش و امنیت هر چه بیشتر برای طرفین حاصل شود . او مرموز شده و هر ساعت به شکلی متفاوت رفتار می کند و بیشتر تمایل دارد با دوستانش باشد تا با خانواده . مدام بحث می کند و پرخاشگر شده. امکان ندارد کاری را که از او می خواهیم بلافاصله انجام دهد. او دیگر همان کودکی که با لبخند هر چه می خواستید انجام می داد نیست. نوجوانی سن مرموز شدن - تغییر کردن و تردید است.
فرزندان ما به جایی می رسند که افرادی مستقل با روحیه و افکار خاص خود می شوند بنابراین تضاد آنها با والدین امری عادی و طبیعی است .
از طرف دیگر شما نیز نگران هستید که نکند او مشغول کاری شده باشد که عاقبت خوبی ندارد پس فشار خود را بر او افزایش می دهید.او نیز که خواهان استقلال بیشتری است واکنش نشان داده و قصد ندارد در محدودیتی که شما ایجاد کرده اید زندانی شود بدین ترتیب کار به بحث و مشاجره و گاها دعوا می کشد. مساله اینجاست که در این میان کسی مقصر نیست . والدین اکثرا در دهه چهارم یا پنجم زندگی بوده و بسیار محافظه کارانه عمل می کنند و حال آنکه نوجوان بی پروا قصد دارد حرکتی سریع به سوی اهدافش داشته باشد و دسترسی به آرزوهای خود را ممکن و شدنی می بیند. پس اگر دو طرف وضعیت و شرایط را بخوبی درک نکنند ، نخواهند توانست ارتباط خوبی با یکدیگر برقرار نمایند.
این شرایط برای نوجوان نیز سخت است. باید توجه داشت که مرحله عبور از کودکی به بزرگسالی برای خود نوجوان نیز سخت است. چرا که بسیاری از تغییرات در همین سنین رخ می دهد و نوجوان نیز در مواقعی دچار حالت گیجی ، تردید ، نگرانی و عدم اعتماد به نفس می شود. او از لحاظ روحی نیز دچار بیشترین تغییرات در حالات عاطفی شده و خشم شدید و عشق فراوان را تجربه می کند. از نظر جسمی نوجوان به تکامل رسیده و نیروی جنسی شدیدی دارد به همین دلیل است که اگر در این سنین کسی را برای صحبت و گفتگو در مورد مسائل خود نداشته باشد ممکن است دچار مشکلاتی شود.
او از نظر هوش در فعالترین وضعیت ممکن قرار دارد و بخوبی قادر به تجزیه و تحلیل انواع مسائل و دیدگاههاست در این زمان نوجوان شروع به بررسی رفتار ها و نقطه نظرات والدین کرده و با درک تغییرات میان تفکر خود و والدین، مناقشات آغاز می شود.
والدین وقتی با بحران نوجوانی رو به رو می شوند در بسیاری از موارد سعی می کنند کنترل امور را به دست بگیرند. در این راه ممکن است دیکتاتور و جدی شوند و با نوجوان درگیر شوند تا ثابت کنند قدرت در دست آنان است. برخی دیگر نیز سعی می کنند اصلا به کارهای نوجوان کاری نداشته باشند تا از هر گونه مجادله پرهیز شود و نوجوان خودش راهش را پیدا کند. جالب این که هر دو روش بی نتیجه است : نوجوانی که والدین قدرت طلب دارد بیشتر به طغیان و سرکشی می پردازد تا ثابت کند که مستقل و دارای قدرت تصمیم گیری است. ممکن است حتی برخی از مسائل را مخفی و از والدین فاصله بگیرد. نوجوانی هم که والدین بسیار انعطاف پذیر دارد ممکن است احساس کند بی ارزش است و نادیده گرفته شده و والدین اهمیتی به مسائل و بعضا مشکلات او نمی دهند. در هر دو حال نوجوان حمایت کافی را از والدین نمی گیرد.
فرصت را مغتنم بشمارید به جای اینکه دوران نوجوانی فرزندتان به عنوان دوران مشکل ساز بنگرید سعی کنید آن را یک فرصت با ارزش تلقی کنید. شما در این زمان وقت دارید تا رابطه ای متفاوت از دوران کودکی فرزندتان با وی برقرار نمایید. سرکشی او را یک حمله به قدرت خود تلقی نکنید بلکه یک مرحله مهم در استقلال او بدانید. چنانچه کنجکاو هستید که از امور او اطلاع داشته باشید می توانید این را با وی در میان بگذارید و از طرف دیگر به او کمک کنید که در مورد ارزشها و باورهای گوناگون فکر کند. در کنار او باشید و خود را کنار نکشید.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 10:6 صبح )
هیجان ، نمک جوانی است
جوانها، تقریباً در تمامی خانوادهها ، فرهنگها ، شهرها و کشورها، صفات نسبتاً مشابهی دارند ، از جمله این که تمایل زیادی برای مشارکت در کارهای روزمرّه خانه (مثل گرفتن نان از نانوایی سرِ کوچه) از خود ، نشان نمیدهند و در عین حال، برای تماشای مستقیم و بیواسطه بازی تیم فوتبال مورد علاقهشان ، حاضرند صدها کیلومتر را در سرما و گرما سفر کنند، با آن که میدانند آن بازی، مستقیماً از تلویزیون هم پخش میشود و میدانند که احتمال شکست تیمشان هم وجود دارد.
چرا این طور است؟ چه چیزی به جوانها این انگیزه را میدهد که راههای طولانی را بر خود، هموار کنند؟
تجربیات و مشاهدات ما نشان میدهند که جوانها، به دلیل آن که در اوج تواناییهای جسمی و در دوره شکوفایی استعدادهای عاطفی خود به سر میبَرند، هیجانخواهتر از دیگر گروههای سنّی جامعهاند و انرژی بیشتری را در راه رسیدن به یک تجربه هیجانیِ جدید ، صرف میکنند.
هیجان چیست؟
هیجان ، مجموعهای از واکنشهای جسمی ـ روانی است که انسان یا حیوان، غالباً در برابر پدیدهها و رویدادها یا محرّک بیرونی، از خود ، نشان میدهند. هیجانها و انگیزهها، بر روی هم، احساس ما را تشکیل میدهند و با هم، رابطه تنگاتنگ دارند ، از جمله این که هیجانها و انگیزههای اساسی، رفتارهای ما را فعّال میسازند و هدایت میکنند. به عنوان نمونه، میل جنسی که از انگیزههای نیرومند موجود در آدمی است، منبع بالقوّهای برای هیجان «شادی» نیز هست.
همانطور که گفتیم جوانان هیجان خواه تر از دیگر افراد هستند و این جنبه ی مثبتی برای آنان است به شرط آنکه بتوانند نسبت به هیجانات خود شناخت و کنترل داشته باشند و آن را در جهت مثبت هدایت کنند.
عوامل هیجان
در مجموع، سه عامل برای هیجان، شناسایی شده است:
1. برانگیختگی فیزیولوژیک (جسمی ـ طبیعی): برخی هیجانهای روزانه ما، ممکن است نتیجه تغییراتی در وضعیت سلامت جسمی ما باشند. به عنوان مثال، بالا رفتن فشار خون و یا ضربان قلب، میتواند بر خلاف معمول، هیجان خشم را در ما بر انگیزد ، در حالی که به صورت طبیعی و معمول، همیشه پس از قرار گرفتن در موقعیت خشم و ظهور خشم است که ضربان قلب و فشار خون و میزان قند خون، بالا میرود.
2. افکار و ارزیابیهای ذهنی: مجموعه دانش و آگاهیهای فرد، بر نوع و سطح هیجان او، تأثیر میگذارند. مثلاً آگاهی ما از این که لاستیکهای ماشین ما نو و یخ شکن هستند و خود ماشین هم پر قدرت و سالم و مجهّز است و مطّلع بودن ما از این که چهطور میتوان در سرمای سخت هم ساعتها از خودْ مراقبت کرد، به ما اجازه میدهد که از زیبایی راههای برف گرفته کوهستانی لذّت ببریم و لحظاتی شاد را در دل طبیعت، سپری کنیم، در حالی که بدون این آگاهیها، ترس بر ما چیره میشد و بدون نیمی از آنها، دست کم نگران میشدیم (که سطح پایینی از همان «ترس» است).
در مجموع، روانشناسان معتقدند که نحوه ارزیابی ذهنی ما از یک موقعیّت است که شدّت تجربه هیجانی و برانگیختگی عاطفی ما را تعیین میکند.3. یادگیری: اگر به ما آموخته باشند که «خرسهای قهوهای، بسیار خطرناکاند»، واکنش عاطفی (هیجانیِ) ما در لحظه رؤیت یک خرس قهوهای، یقیناً «ترس» خواهد بود ؛ امّا اگر آموخته باشیم که: «خرسهای قهوهای، به شدّت از انسان میترسند و معمولاً تهدیدی برای انسانها محسوب نمیشوند»، حدّاکثر کاری که میکنیم، این است که به داخل ماشین خود میرویم و از پشت شیشهها، کنجکاوانه به حرکات خرس، مینگریم و از این که توانستهایم از فاصلهای چنین نزدیک، خرسی را ببینیم، خوشحال خواهیم بود.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 10:6 صبح )
بلوغ دختران ،زمانی پر از تنهایی
نقشمادران در کاهش عوارض بلوغ دختران
«دوران بلوغ سختترین سالهای زندگیام بود. از خودم بدم میآمد. نمیتوانستم با کسی درباره خودم حرف بزنم. از تغییراتی که هر روز در من ایجاد میشد، خجالت میکشیدم. دیگر دوست نداشتم با مادرم بیرون بروم و با او حرف بزنم.»
خیلی از دختران ایرانی وقتی درباره دوران بلوغ شان حرف میزنند، ممکن است چنین احساسی داشته باشند. تغییرات دوران بلوغ هم برای دختران و هم برای پسران اهمیت دارد، اما مسائل دختران به خاطر شرایط خاص فرهنگی اهمیت ویژهای پیدا میکند. مادر، به عنوان نزدیکترین فرد از نظر عاطفی به فرزندش، میتواند گذر از این دوران را برای او آسانتر کند.
نشانههای بلوغ که در دختران ایجاد میشود، احساس اضطراب هم همراه آن به وجود میآید. در جوامع و خانوادههایی که آموزش جنسی کافی به نوجوانان ارائه نمیشود ، پیدا شدن اولین علائم ممکن است با تعبیراتی نادرست از جنسیت یا احساس بیماری، طرد شدگی و سردرگمیدر دختران همراه شود.چرا دختران؟
زندگی دخترانه، از هر نظر زندگی حساسی است و وقتی این حساسیتهای طبیعی با ویژگیهای فرهنگی جامعهای مثل جامعه ما آمیخته میشود، دوچندان خواهد شد. مسائل زنانه همواره در پردهای از شرم و حیا پیچیده شدهاند و اطلاعرسانی درخصوص آنها به شکل رسمی وجود ندارد.
با اینکه دختران از سالهای انتهای دبستان با تغییرات دوران بلوغ روبه رو میشوند ، مدرسهها در این زمینه به آنها آموزش نمیدهند و این وظیفه تنها بر دوش خانوادهها باقی میماند. در خانواده هم این نقش از مادر طلب میشود ؛ اینکه یک تنه فرزندش را از تغییراتی که پیش رو دارد آگاه کند و بکوشد اتفاق بزرگ بلوغ، با کمترین هزینه و در نهایت آرامش پیش برود.
پسران نوجوان این امکان را دارند که به خاطر ارتباطهای گستردهتر اجتماعی و قرار داشتن در معرض دریافت اطلاعات راحتتر با مساله بلوغ روبهرو شوند، ضمن اینکه مربیان و پدران هم برای انتقال اطلاعات به آنها راحتتر عمل میکنند. همه این عوامل باعث میشود نقش مادران برای همراهی در این مرحله مهم در زندگی دختران پررنگتر شود.
دوره نوجوانی از 11 تا 13 سالگی شروع میشود و تا 18 سالگی ادامه دارد. این دوره، دوران تعارض بین رفتار کودکانه و بزرگسالی است. اما چندسال قبل از ورود کودک به سن نوجوانی، تغییرات اندکی درجسم و رفتارش آشکار میشود. این تغییرات در دخترها شایعتر است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 10:6 صبح )
این نکته از بلوغ بدان و بس
نوجوانی دوره ای از زندگی است که نخستین تجارب زندگی در حساس ترین دوران رشد انسان رخ می دهد. آینده نگری، شور، عشق، غریزه جنسی، تحصیل و شغل آینده و تثبیت هویت، همه در این دوران شکل می گیرند.
تعریف بلوغ:
نوجوانی دوره ای از مراحل رشد انسان است که حد فاصل کودکی و جوانی محسوب شده و مشخصه اصلی آن بلوغ و پدیدار شدن ویژگی های جنسی در فرد است. سن آغاز بلوغ با توجه به ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی، زیست بوم و تفاوت های فردی به ویژه خصائص ارثی در جوامع، شهرها و یا حتی خانواده های مختلف متفاوت است، در سال های اخیر ارتباطات نیز به عنوان یکی از عوامل موثر در بلوغ زودرس مطرح شده است.
روانشناسان رشد می گویند ارزیابی ها نشانگر آن است که سن آغاز بلوغ بطور کلی از قرن بیستم تا اولین دهه قرن بیست و یکم در چندین مرحله پایین تر آمده است؛ آغاز بلوغ در دهه شصت به زیر پانزده سال رسید و در دهه نود به چهارده سال و گفته می شود که هم اکنون در اروپا و آمریکا بین دوازده تا سیزده سال است. در آب و هوای گرمسیری بلوغ زودتر از آب و هوای سردسیر رخ می دهد، و البته تابع شرایط فرهنگی و متغیرهای خاص منطقه نیز هست . بین دختران و پسران در آغاز بلوغ تفاوت چشمگیری به چشم می خورد، دختران زودتر به بلوغ می رسند و زودتر مرحله بلوغ را به پایان می رسانند ولی پسران ممکن است بیشتر از یک و یا حتی دو سال از دختران در رسیدن به بلوغ عقب بمانند.
نوجوان از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ، از جهت تجربه محدود، از دیدگاه فرهنگی تابع محیط است
بین طبقات مختلف اجتماعی نیز تفاوت هایی دیده می شود به طوری که در طبقه فقیر معمولا بلوغ زودتر آغاز می شود. اگرچه عواملی چون رسانه ها و گستردگی و در دسترس بودن آنها رفته رفته این تفاوت را به سوی متعادل شدن پیش می برد. سن شروع نوجوانی در ایران و بیشتر کشورهای اروپایی از 12 و 13 سالگی شروع و در 18 و 19 سالگی خاتمه می یابد...
ویژگی های نوجوانی:
برخی از مردم تصور می کنند که نوجوانان دمدمی مزاج، افراط گرا، بی بند و بار، پیرو مد و یا شورشی هستند در حالی که تمام این خصائص بخشی از بحران بلوغ محسوب می شود. در واقع نوجوان در این دوران بطور دائمی در حال تغییر و تکامل است. از همین روست که ممکن است دیدگاه های متفاوت و متعارض در هر دوران نسبت به موضوعات یکسان از خود نشان دهند و یا حالات روانی متفاوتی داشته باشند، گاهی بسیار پر شر و شور و گاهی آرام و درونگرا. درهمین دوران است که نوجوان باید با یکی از مهمترین بحران های روانی زندگی خود رو در رو شود: بحران بلوغ...
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 10:6 صبح )
نخستین تجربه هادر ایام بلوغ
به نظر روان شناسان ، نوجوانی دوره ای از زندگی است که نخستین تجارب زندگی در حساس ترین دوران رشد انسان رخ می دهد،آینده نگری، انقلابی گری ، عشق، رابطه جنسی، تحصیل و شغل آینده و تثبیت هویت، همه در این دوران شکل می گیرند.
شاید از همین روست که توجه به روانشناسی نوجوانی در دهه های گذشته از اهمیت بیشتری، به ویژه در کشورهایی که جمعیت جوان آنها رو به افزایش بوده، برخوردار است.در ایران براساس آمار رسمی نوجوانان حدود سی درصد از کل جمعیت جوان کشور را تشکیل می دهند.
این درحالی است که به نسبت این جمعیت نه تنها متخصصان روانشناسی بالینی و مشاوره کافی وجود ندارد بلکه هنوز جایگاه و نقش آنان در فرایند بهداشت روانی نوجوانان به خوبی روشن نشده است.
تعریف بلوغ:
نوجوانی دوره ای از مراحل رشد انسان است که حد فاصل کودکی و جوانی محسوب شده و مشخصه اصلی آن بلوغ و پدیداری ویژگی های جنسی در فرد است.
سن آغاز بلوغ با خصائص اجتماعی و فرهنگی، زیست بوم و تفاوت های فردی به ویژه خصائص ارثی در جوامع، شهرها و یا حتی خانواده های مختلف متفاوت است، روانشناسان رشد می گویند ارزیابی ها نشانگر آن است که سن آغاز بلوغ بطور کلی از قرن بیستم تا اولین دهه قرن بیست و یکم در چندین مرحله پایین تر آمده است؛ در اوایل قرن بیستم سن آغاز بلوغ در اروپا و آمریکای شمالی بطور متوسط شانزده سال محسوب می شد.آغاز بلوغ در دهه شصت به زیر پانزده سال رسید و در دهه نود به چهارده سال و گفته می شود که هم اکنون در اروپا و آمریکا بین دوازده تا سیزده سال است.
درک صحیح از سن آغاز بلوغ از آن رو دارای اهمیت است که جامعه، خانواده و مدرسه آمادگی لازم را برای برخورد با شرایط حساس و ویژه کودک در این مرحله گذر داشته باشند.با این حال اولین مطالعات گسترده روانشناسی رشد در دهه هفتاد خورشیدی در ایران نشانگر آن بود که میان سن آغاز بلوغ در استان های جنوبی به ویژه خوزستان و استان های شرقی مانند ایلام و کردستان با دیگر استان های کشور تفاوت چشمگیری وجود دارد و سن بلوغ بطور متوسط یک سال تا یک سال و نیم در آبادان زودتر از تهران آغاز می شود.
این امر علاوه بر آن که موید آن است که در آب و هوای گرمسیری بلوغ زودتر از آب و هوای سردسیر رخ می دهد، تابع شرایط فرهنگی و متغیرهای خاص منطقه مانند جنگ در خوزستان، ایلام و کردستان نیز هست.
به هر روی پژوهش های روانشناسان ایرانی حاکی است که سن بلوغ برای کودکان در تهران بین سیزده تا چهارده سال است.
بین دختران و پسران در آغاز بلوغ تفاوت چشمگیری به چشم می خورد ، دختران زودتر به بلوغ می رسند و زودتر مرحله بلوغ را به پایان می رسانند ولی پسران ممکن است بیشتر از یک و یا حتی دو سال از دختران در رسیدن به بلوغ عقب بمانند.
بین طبقات مختلف نیز تفاوت هایی دیده می شود ،در طبقه فقیر بلوغ زودتر آغاز می شود .با این حال عواملی چون رسانه ها وگستردگی و در دسترس بودن آنها رفته رفته این تفاوت را به سوی متعادل شدن پیش می برد.
به عبارت دیگر اگر دختر سیزده ساله ساکن نواحی محروم شهری بنا به شرایط محیطی و اقتصادی با بلوغ زود هنگام روبرو می شود، دختر سیزده ساله ساکن نواحی مرفه نشین شهری به دلیل دسترسی به رسانه های مختلف آماده رویارویی با بلوغ می شود.
برای آن که سرانجام بدانیم سن آغاز بلوغ که مشخصه نوجوانی است از چه زمانی است به یافته های روانشناسی استناد می کنیم که بیانگر آن است که سن شروع نوجوانی در ایران و بیشتر کشورهای اروپایی از ?? و ?? سالگی شروع و در ?? و ?? سالگی خاتمه می یابد.
برخی از مردم تصور می کنند که نوجوانان دمدمی مزاج، افراط گرا، بی بند و بار، پیرو مد و یا شورشی هستند در حالی که تمام این خصائص بخشی از بحران بلوغ محسوب می شود.در واقع نوجوان در این دوران بطور دائمی در حال تغییر و تکامل است از همین روست که ممکن است دیدگاه های متفاوت و متعارض در هر دوران نسبت به موضوعات یکسان از خود نشان دهند و یا حالات روانی متفاوتی داشته باشند، گاهی بسیار پر شر و شور و گاهی آرام و درونگرا. درهمین دوران است که نوجوان باید با یکی از مهمترین بحران های روانی زندگی خود رو در رو شود: بحران بلوغ.
بحران بلوغ، بخشی از خصیصه طبیعی این دوران انقلابی است که اگر نوجوان موفق شد به خوبی با آن رو در رو شود و از پس آن بر آید در مرحله جوانی با مشکلات کمتری روبرو خواهد شد.نوجوان ویژگی های منحصر به فردی دارد که می تواند آنها را چنین دسته بندی کرد.نوجوان موجودی است:
- از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ، از جهت تجربه محدود؛ از دیدگاه فرهنگی تابع محیط
- همه چیز می خواهد، اما نمی داند چه چیز باید بخواهد
- فکر می کند همه چیز می داند اما چیزی نمی داند
- تصور می کند همه چیز دارد اما در واقع چیزی ندارد
- نه از مزایای کودکی بهره می برد نه از امتیازات بزرگسالی
- در رویا و تخیل زندگی می کند اما با واقعیت رو در روست
نوجوان چه می خواهد:
نیل به آزادی و رهایی از سلطه : نوجوان برای اثبات هویت و شخصیت خود در صدد اثبات خود است.
- گرایش به ارتباط با نوجوانان دیگر: یادگیری اجتماعی
- علاقه به انتخاب شغل و آمادگی برای قبول مسئولیت: آزمون و خطا و استعداد
- کوشش در راه تامین مالی و استقلال اقتصادی: عدم وابستگی به والدین
- گرایش به انتخاب همسر و تشکیل خانواده: خیال پردازی و آزمون وخطا
- آمادگی برای پی بردن به ارزشهای اخلاقی و معنوی: روش حل مشکل
- آگاهی از محدودیت ها و توانایی های خود و نوجوانان دیگر:برخورد منطقی با رقابت ها و واقع بینی
- قابلیت پیشرفت در مفاهیم ذهنی و مهارتهای مختلف: کسب تجربه و درک مفاهیم بزرگسالان
- نیاز به راهنمایی و پیشرفت به سوی کمال: الگوها و تجارب مناسب
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 10:6 صبح )
تعارضات خانوادگی و تخریب دختران
زن و مرد با انتخاب همسر، سفر پر فراز و نشیبی را آغاز میکند که شمار زیادی از اعضای جامعه به ویژه نسلهای بعدی را در بر خواهد گرفت. خانواده به مثابه نخستین پایگاه آموزش و پرورش، اساسیترین عامل شکلگیری شخصیت و هویت فرزندان میباشد. به همین لحاظ هر گونه نارسایی و یا ناهنجاری در ساختار خانواده میتواند در روند رشد و پرورش کودکان تأثیر کاملاً نامطلوبی داشته باشد.
امروزه ثابت شده است به همان میزانی که فضای خانواده مهآلود باشد ، بهداشت روانی فرزندان نیز به همان نسبت در معرض خطر و آسیب قرار میگیرد. در صورتی که خانوادهها فلسفه وجودی خود را به بوته فراموشی بسپارند و یا اصولاً ندانند با چه هدفی تشکیل یافتهاند، چهره مقدس خانواده خدشهدار گردیده و ستیزهجوییها، مجادلهها، طردها و قهرها، تأییدها و تکذیبهای ناروا و نابخردانه بر فضای خانه بال خواهد گشود و در این میان والدین که عهدهدار مدیریت، هدایت و اداره امور خانوادگی میباشند به کلی نقش و نفوذ منطقی و ارشادی خود را از دست خواهند داد.
در یک چنین خانوادههایی فرزندان احساس آرامش و ایمنی نداشته و با مشاهده نابسامانیهای موجود در خانه، مدام نگران آیندهشان میباشند.
در اینجا باید این نکته را متذکر شد که محیط و شرایط خانوادگی میتواند عاملی تشویق کننده و یا بازدارنده در زندگی فرزندان باشد. خانوادههایی که افراد آن با هم هستند، با هم کار و تفریح میکنند، همیاری و در امور مختلف رایزنی و اتفاق نظر دارند نوجوانانی با اعتماد به نفس بالا خواهند داشت.
اما کودکان و نوجوانانی که در خانوادههایی پرتنش همراه با سوءظن و عیبجوییهای همیشگی رشد میکنند و بزرگ میشوند در پیدایی و تشخیص هویت خویش دچار سردرگمی و تناقض شده و بسیار شده که به بیراهه میروند.البته دختران به علت آسیب پذیری بالاتر ،تاثیر بیشتری می گیرند. برآورده نشدن نیازهای شخصیتی و اجتماعی نوجوانان در حد معقول، مشکلات فراوان رفتاری برای آنان و بخصوص دختران نوجوان در پی خواهد داشت.
دختران نوجوان در شرایط نامساعد و ناسازگار خانوادگی فشار بیشتری احساس کرده و در معرض ظلم و آسیبهای بیشتر روحی و روانی نسبت به پسران نوجوان قرار دارند.در سنین نوجوانی که مرحله شکلگیری شخصیت و آماده شدن برای ورود به عرصههای مختلف زندگی است و باید از حمایتها و راهنماییهای عاطفی پدر و مادر بهرهمند گردد، چنانچه یک دختر نوجوان احساس ناامنی و بیپناهی کند دچار انواع اختلالات رفتاری و شخصیتی خواهد شد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 10:6 صبح )