فشار روانی یا استرس
واژه استرس به معنی فشار و اجبار و واژهای است انگلیسی و در زبانهای مختلف با همین لفظ بکار برده شده است. در زبان فارسی واژه «فشار روانی» را به عنوان برابر نهاده استرس بکار بردهاند که با مفهوم دقیق استرس سازگارست. به عبارتی فشار روانی عبارت است از : «یک واکنش جسمی که به دنبال یک تحریک درونی (شناختی) یا بیرونی (محیطی) به وجود می آید».
البته از استرس تعاریف متعددی شده است. استرس یا فشار روانی مجموع واکنشهای جسمی ـ عاطفی و ذهنی است که ارگانیسم را در برابر محرکهای خارجی و داخلی که برهم زننده ثبات و اوضاع فیزیولوژیک بدن که عموما ناخواستهاند نشان میدهد به عبارت دیگر احساس تنش روی اعضای بدن یا نیروی ذهنی تأثیر گذاشته و تعادل آن را برهم میزند.
نگاه اجمالی
«فشار روانی» که ترجمه کلمه انگلیسی « استرس Stress» میباشد احتمالا برای اکثر مردم واژه آشنایی است. چرا که همه ما به درجات مختلف آن را تجربه کرده یا میکنیم، چون فشار روانی در همه زمینههای زندگی و در همه مکانها و زمانها حضور دائمی دارد. در واقع زندگی عاری از فشار روانی امکان ندارد و آدمی برای آن که بطور «بهنجاری» به کار و کوشش بپردازد بایستی کمی فشار روانی احساس کند. اما در عین حال فشار روانی شدید و طولانی مدت دارای اثرهای آسیبزای «فیزیولوژیکی و روانی» است.
موقیعتهای خانوادگی و اجتماعی ، گرفتاریهای روزمره و … از عمدهترین ایجاد کننده فشار روانی هستند. بنابرین ، استرس واکنشی جسمانی و غیر ارادی با احساسی است که در برخورد با موقیعت جدید ، ناخوشایند یا خطرناک در فرد ایجاد میشود که در این حالت عضلات منقبض و با تخلیه ادرنالین اضافی به خون ، ضربان قلب تند میشود و فشار خون بالا میرود. این واکنش پاسخی به بقای شماست، تنش قدرت اضافی مورد نیاز برای مقابله با خطر و یا فرار کردن از آن را در شما ایجاد میکند.
تاریخچه
لکرد برنارد فیزیولوژیست قرن 19 متذکر شد که سلولهای بدن موجودات پیشرفته بوسیله محیط مایعی مانند خون احاطه شده و برای ادامه زندگی باید بطور مستمر وجود و ثبات داشته باشد. سلیه و همکارانش در سال 1925 در تحقیقات خود نشان دادند که تحت فشار، ارگانیسم به واکنش مبارزه یا فرار مبادرت می ورزد و اگر این پاسخ مزمن گردد تغییرات دراز مدت مانند فشار خون ، تصلب شرائین ، ضعیف شدن مصونیت بدن در مقابل امراض و تعداد بی شماری مشکلات دیگر می شود. در اوایل دهه1950 میلادی هملز در پژوهش های خود به این نتیجه رسید که تنها عامل مشترک در ایجاد هر نوع استرس لزوم و ضرورت و اجبار در تغییر و تحول مهم در زندگی معمولی فرد است.
واکنشهای جسمانی استرس
فشار روانی را میتوان از روی واکنشهای جسمانی (که عوامل استرسزا آنها را بوجود میآورند) تشخیص داد این واکنشهای جسمانی عبارتند از « افزایش ضربان قلب ، تند شدن تنفس ، بالا رفتن فشار خون ، خشک شدن دهان ، عرق کردن دستها و پیشانی ، رنگ پریدگی ، لرزیدن دستها ، ناتوانی در صحبت کردن یا نوشتن به شکل صحیح و … .
انواع فشار روانی
از تعریف فشار روانی و ویژگیهای جسمانی آن چنین استنباط میشود که فشار روانی همیشه «منفی و مخرب» است و باید از آن اجتناب کرد اما همیشه اینطور نیست. فشار روانی در موارد زیادی میتواند «مثبت و مفید» مثلا وقتی صدایی میشنویم (نظیر صدای بوق ماشین) یک فشار روانی بوجود میآید که باعث آگاهی و حفاظت ما از خطر میشود. بنابراین باید بین فشار روانی «خوشایند و مثبت» و فشار روانی « ناخوشایند و منفی» (نظیر بیماری بلند مدت) تفاوت قائل شد. در واقع پیامد و اثری که استرس بر فرد و زندگی او میگذارد مشخص کننده « مثبت یا منفی» بودن استرس است، اما روانشناسی ، علاقمند بررسی پیامدهای «منفی» فشار روانی است آن را در معنای منفی آن بکار میبرد.
علتهای فشار روانی
ناکامی
صرف نظر از اینکه در کنار آمدن با مشکلات تا چه اندازه توانا باشیم، باز هم در زندگی مواقعی پیش میآید که « ناکام» میشویم. انگیزهها و خواستههای ما به آسانی ارضا نمیشوند و در واقع هنگامی که راه دستیابی به هدف دلخواه بسته میشود یا دستیابی به آن به تاخیر میافتد، ناکامی روی میدهد. موانع گوناگونی (بیرونی یا درونی) بر سر راه کوششهای فرد برای دستیابی به هدف قرار میگیرد نظیر راه بندان در خیابانها ، سر و صدا ، تبعیض نژادی ، معلولیتهای جسمانی.
دگرگونیهای زندگی
رویدادهای مهمی که زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد (مثل ازدواج و یا مرگ یکی از اعضای خانواده ، یا تغییر محل سکونت) میتواند استرس به همراه آورند. عدهای از نظریه پرداران (هولمزو داهه) معتقدند که مواجه شدن با تعداد زیادی از موقعیتهای استرسزا در یک زمان کوتاه میتواند برای بهداشت روانی پیامدهای نامساعد داشته باشد و اگر میزان فشار روانی از توانایی سازگاری فرد فراتر رود، بهداشت روانی او به خطر میافتد که میتواند بصورت «بیماریهای جسمی و اختلالات روانی» بروز پیدا کند.
محیط اجتماعی نا مناسب
«موقعیتهای کاری نامناسب ، ازدواج با شکوه یا حقیرانه ، فضای سیاسی بسته و …» میتواند به عاملی برای احساس «فشار روانی» تبدیل شوند، با این همه یک عامل «ارزیابی شناختی» نیز در این امر دخیل است به گونهای که یک فرد میتواند سالیان سال زیر سلطه یک کارفرمای بداخلاق به کار ادامه دهد، اما فرد دیگر نمیتواند حتی یک ماه نیز طاقت بیاورد. تحقیقات نشان دادهاند جوامعی که «امنیت شغلی» ندارند و مردم همیشه نگران از دست دادن شغل خود هستند یا به راحتی نمیتوانند کاری پیدا بکنند، «فشار روانی» زیادی به آنها وارد میشود و بهداشت روانی در اینگونه جوامع متزلزل است.
گرفتایهای زندگی
در کنار عوامل مختلفی که باعث «فشار روانی» در فرد میشوند، «گرفتاریها یا کارهای روزانه» یکی از منابع استرس هستند. این گرفتاریها به ظاهر کم اهمیت و بیمعنا به نظر میرسند میتوانند به منابع مهم «استرس» تبدیل شوند. «پیدا کردن جای پارک برای اتومبیل ، ایستادن در صف اتوبوس ، صرف وقت طولانی در بانک برای پرداخت قبوض ، گشتن به دنبال یک وسیله ناچیز گمشده و …» فقط نمونه کوچکی از این گرفتاریهای زندگی هستند.
برخی متخصصان معتقدند که « گرفتاریهای روزانه» خیلی بیشتر از سایر منابع فشارآور (استرسزا) هستند. در واقع میتوان گفت وقتی رویداد مهمی در زندگی اتفاق میافتد، گرفتاریهای روزانه خود به خود افزایش مییابد و در نتیجه خود رویداد بیشتر «فشارآور» میشود مثلا وقتی در زندگی فردی «طلاق» (یک رویداد استرسآور) روی میدهد در دراز مدت دهها گرفتاری دیگر نیز بوجود میآید (نظیر مراقبت از بچهها ، ترک خانه بوسیله زن یا شوهر ، اثاث کشی و…) که همگی باعث تجربه فشارهای روانی بیشتری توسط فرد می شوند.
نقش و تأثیر استرس در زندگی
در روانشناسی استرس ، یعنی انتظار سازگاری یا انطباق مقداری استرس لازم است تا ما بیدار و مشغول باشیم . هانس سلیه متخصص استرس این مقدار استرس را استرس شفابخش مینامد. اما اگر استرس شدید و بلند مدت باشد میتواند توانایی سازگاری را فلج کند و ما را افسرده سازد و آثار شومی داشته باشد.
شیوه های مقابله با استرس
لازاروکس و فولکمن (1984) برای مبارزه با استرس فهرستی از انواع مختلف منابع را فراهم آورند. سلامتی و توانایی ، افکار مثبت ، توانایی حل مسائل ، منبع کنترل درونی ، توانایی اجتماعی شدن ، حمایت اطرافیان و امکانات مالی.