نظریه معنی دار کلامی آزوبل:
در نظریه آزوبل همانندی سایر نظریه های شناختی ، ساخت شناختی و تغییراتی که براثر یادگیری در آن صورت می گیرد و اساس یادگیری را تشکیل می دهد.
ساخت شناختی:
ساخت شناختی هر فرد بصورت یک هرم فرضی درست شده است.
معنی دار بودن یادگیری:
معنی به وجود نوعی قرینه یا معادل ذهنی برای یادگیری در ساخت شناختی یادگیرنده وابسته است. وقتی مفهومی قابل ارتباط دادن با مفاهیمی باشد که از پیش در ساخت شناختی فرد وجود دارد آن مفهوم معنی دار است .
مشمول:
هنگام یادگیری مطالب تازه به صورت معنی دار، آن مطالب جذب هرم ساخت شناختی یادگیرنده می شوند.
آزوبل ، این جذب شدن مطالب رادر ساخت شناختی مشمول نامیده است. مشمول با طرحواره، نظام رمزگردانی ، یا مقوله در نظریه های دیگر هم معناست.
انواع مشمول کننده
مشمول اشتقاقی : وقتی مطلب تازه مورد بخصوص از مطالب موجود ساخت شناختی است یا آن قدر به مطالب ساخت شناختی شبیه است که می توان آن را بخش مشتق شده ای از مطالب ساخت شناختی دانست.
مشمول همبستگی: وقتی که مطالب تازه مورد بخصوصی از مطالب و مفاهیم موجود در ساخت شناختی نباشد اما قابل ربط دادن به آنها باشد.
بنا به این نظریه ، مطلب یادگرفته شده در ابتدا قابل بازخوانی است . اما پس از مدتی که بدون استفاده باقی ماند دیگر قابل بازخوانی نیست اما قابل بازشناسی خواهد بود.
اگر مطلب یادگرفته شده بازهم بدون استفاده ماند از قابل بازخوانی خواهد بود نه بازشناسی اما در یادگیری مجدد یا بازآموزی زودتر از مطالبی که اصلاً آموخته نشده اند یادگرفته خواهند شد این فرایند را مشمول زوالی می نامند.
پیش سازمان دهنده:
مجموعه ای از مفاهیم مربوط به مطلب یادگیری است که پیش از آموزش، جزئیات تفصیلی آن مطلب در اختیار یادگیرندگان گذاشته می شود.
انواع پیش سازمان دهنده:
پیش سازمان دهنده های توصیفی یا نمایشی اندیشه های کلی و روابط آنها را با یکدیگر توضیح میدهند و نکات مهمی را که ممکن است موجب سردرگمی یادگیرندگان بشود روشن می سازند. مطالب این پیش سازمان دهنده ها از مطالب درس کلی تر و انتزاعی ترند .
پیش سازمان دهنده های مقایسه ای بین آموخته های قبلی دانش آموزان و آنچه قرار است بیاموزند ارتباط برقرار می کنند و در واقع دانش و اطلاعات قبلی آنها را فعال می سازند.
انگیزش و یادگیری معنی دار:
در نظریه آزوبل، مهم ترین عامل انگیزش مؤثر بر یادگیری معنی دار سائق شناختی است.
سائق شناختی یک انگیزه درونی است که از کنجکاویها و علائق یادگیرنده نسبت به کشف ، دستکاری ، درک و فهم و برخورد با محیط سرچشمه می گیرد.
رابطه بین سائق شناختی و یادگیری از نظر علت و معلولی رابطه ای دوجانبه است یعنی یادگیری همراه با موفقیت به ایجاد سائق شناختی منجر می شود و سائق شناختی نیز یادگیری را افزایش می دهد.
نظریه یادگیری شناختی – اجتماعی بندورا:
تعیین گری متقابل: بندورا می گوید عوامل شخصی ( از جمله باورها، انتظامات ، نگرشها، دانش، راهبردها) رویدادهای محیطی (فیزیکی و اجتماعی) و رفتارهای (علمی و کلامی ) فرد با یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
یادگیری از راه مشاهده :
در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا ، یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران انجام می گیرد.
عوامل تقویت جانشینی و تنبیه جانشینی در مشاهده رفتار بسیار مؤثر است.
فرآیند یا مراحل یادگیری از راه مشاهده از نظر بندورا:
1- مرحله توجه: برای یادگیری از راه مشاهده، ابتدا باید به آنچه قرار است یاد گرفته شود توجه کرد.
2- مرحله به یادسپاری یا یاد داری: از نظر بندورا یادگیری طبق اصل مجاورت صورت می پذیرد و این یادگیری نیازی به تقویت و پاداش ندارد.
دو رویداد مورد نیاز برای یادگیری از راه مشاهده عبارتند از :
1- توجه به عملکرد سرمشق ( مرحله توجه)
2- بازنمایی نمادی آن عملکرد در حافظه دراز مدت ( مرحله به یادسپاری) : بازنمایی نمادی به دو صورت تجسمی ( تصویر ذهنی پدیده ها ) و کلامی صورت می گیرد.
3- مرحله بازآفرینی :
در سومین مرحله از یادگیری مشاهده ای رمزهای کلامی یا تجسمی ذخیره شده در حافظه به صورت اعمال آشکار در می آیند.
یکی از تدابیر مؤثر در شکل گیری رفتار آموخته شده از راه مشاهده بازخورد اصلاحی است.
4- مرحله انگیزشی: رفتار یادگرفته شده از راه مشاهده در صورتی به عملکرد تبدیل می شود که باتقویت همراه باشد.
بنابراین نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه شرطی سازی کنشگر درباره تأثیر تقویت اتفاق نظر دارند امّا اختلاف عمده انها در چیست؟
نظریه یادگیری اجتماعی به تمایز بین یادگیری و عملکرد می پردازد. زیرا افراد تمام آنچه را که یاد می گیرند به عمل در نمی آورند.
از نخستین کسانی که برای متمایز ساختن یادگیری از عملکرد سعی بسیار کرد روانشناس معروف مکتب رفتارگرایی شناختی ادوارد تولمن بود که مفاهیم عمده نظریه وی نقشه شناختی و یادگیری نهفته بود.
یادگیری خود نظم دهی:
تولید و هدایت اندیشه ها، هیجانها و رفتارها توسط خود فرد به منظور رسیدن به هدف است.
خودکارآمدی یا خود کارآمدی تصوری:
به این باور فرد که می تواند کاری را با موفقیت انجام دهد گفته می شود.
خودکارآمدی بر رفتار بسیار تأثیر گذار است.
آموزش خودنظم دهی به کمک برنامه تغییر شناختی رفتاری:
در برنامه آموزشی خودسامانی وابسته به تغییر شناختی- رفتاری، به منظور ایجاد توانایی پذیرش مسئولیت یادگیری در یادگیرنده به او مهارتهای چهارگانه زیر آموزش داده می شود.
الف- تعیین هدف: منظور از تعیین هدف به وسیله یادگیرنده این است که او بتواند مقاصد یادگیری خود را شخصاً انتخاب کند.
ب- نظارت شخصی: در جریان پیشرفت یادگیری، دانش آموز باید اطمینان کسب کند که به سوی هدف پیش می رود و از آن دور نمی افتد . مثلاً می توان از آنان خواست تا نموداری از جریان کار خود درست کنند و در ضمن مطالعه هر وقت، به اصطلاح « وقت تلف می کنند » یا میزکار خود را ترک می کنند بر روی آن علامتی بگذارند.
ج- خودسنجی: خودسنجی یا ارزشیابی از خود یعنی وارسی چگونگی پیشرفت یادگیری به وسیله خود یادگیرنده.
د- تقویت شخصی: سرانجام اینکه، پس از خودسنجی ، یادگیرنده باید بتواند خودش را تقویت کند.
هم نظم دهی:
منظور از هم نظم دهی ( هم سامانی)، یک فرآیند همیاری است که در آن معلم و دانش آموز مشترکاً فعالیت تحصیلی را طراحی می کنند، برآن نظارت می کنند و از آن ارزشیابی به عمل می آورند.
عاملیت انسانی:
بندورا در تازه ترین آثار خود مفهوم عاملیت انسانی را مورد تأکید قرار داده است.
عاملیت انسانی یا نیروی انسانی ، از نظر بندورا، طراحی آگاهانه و اجرای عمدی اعمال از سوی فرد به منظور تأثیر گذاری بر رویدادهای آینده است.
عاملیت انسانی دارای چند جنبه اصلی است:
1- عمدی بودن : عمدی بودن با از روی قصد مستلزم طراحی یک رشته عمل برای منظوری معین است.
2- پیش اندیشی به عنوان انتظار پیامدها برای قصدها توصیف می شود. این جهت گیری آینده، رفتار را به سوی کسب پیامدهای مثبت ودوری جستن از پیامدهای منفی هدایت می کند ودر نتیجه نقش انگیزشی مهمی ایفا می کند.
3- خودواکنش سازی پیوند بین اندیشه و عمل به حساب می آید. بندورا می گوید: مردم اعمالی را انجام می دهند که برایشان رضایت خاطر و احساس غرور و ارزشمندی به بار می آورد و از اعمالی که به نارضایتی تحقیر و سرزنش خود منجر می شود پرهیز می کنند.
4- اندیشه ورزی: یا با خود اندیشی توانایی فراشناختی تفکر درباره جهت ها، پیامدها و معنای نقشه ها و اعمال ماست. بندورا در این مورد می گوید: باورهای مربوط به کارآمدی اساس عاملیت انسانی اند.
بنابراین یادگیری عمدی ما بوسیله خودکارآمدی تصوری سطح پایین محدود می شود و به وسیله خودکارآمدی تصوری سطح بالا افزایش می یابد.
کاربردهای آموزشی نظریه یادگیری شناختی – اجتماعی :
1- آموزش رفتارها و مهارتهای تازه
2- تشویق و ترغیب رفتارهای قبلاً آموخته شده
3- نیرومند کردن یا ضعیف کردن اثر بازداری ها
4- جلب توجه یادگیرندگان
5- ایجاد پاسخهای هیجانی