(( طبقه بندی عقب ماندگان ذهنی))
علمای تعلیم و تربیت با دیدگاه آموزش و پرورشی افراد عقب مانده ذهنی را معمولاٌ به چهار گروه تفکیک مینمایند .
الف: گروه دیرآموز.
ب: گروه افراد عقب مانده ذهنی آموزش پذیر.
ج: گروه افراد عقب مانده تربیت پذیر .
د: گروه عقب مانده پناگاهی و کاملاٌمتکی ویا به عبارت دیگر حمایت پذیر .
((گروه کودکان و دانش آموزان دیر آموز :))
این گروه افراد به علت کمی رشد ذهنی قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل همانند افراد عادی و همسن و سال خود نیستند . دیر آموزان در واقع در میان گروههای عقب مانده ذهنی از بالا ترین درجه رشد ذهنی برخوردار بوده و بزرگترین گروه از گروههای عقب مانده ذهنی را تشکیل میدهند .
بهره هوشی آنها حدوداً 80 تا 90 درصد میباشد . درصد قابل توجهی از جمعیت دانش آموزان مدرسه را که معمولاً نمی توانند همراه و همگام سایر همکلاسان هم سال خود در تحصیل و یادگیری مطالب باشند از این گروهند . این گروه از دانش آموزان از نظر تحصیلی ضعیف اما معمولاً از نظر جسمانی ،حسی و حرکتی، عاطفی ، اجتماعی و ..... با دیگر همکلاسان خود در مدارس عادی تفاوت چندان ندارند .
ویژگی بارز عقب ماندگان ذهنی بویژه افراد دیر آموز، آن است که دیر میآموزند و زود فراموش مینمایند .لذا تا کید بر تکرار و استمرار آموزشی ضرورتی بر همین اساس است و حصول موفقیت فقط در سایه صبر و شکیبایی و استمرار در برنامه آموزشی و پایداری در آن است .
((گروه دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر))
دومین گروه از افراد عقب مانده ذهنی از نظر کثرت تعداد ، گروه عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر هستند و حدود 2 درصد از کل کودکان سنین مدرسه را تشکیل میدهند .
بهره هوشی آنان حدود 70-50 درصد میباشد . به دلیل آنکه شناسایی و تشخیص دقیق کودکان عقبمانده ذهنی آموزش پذیر در سنین پایین به ویژه قبل از دبستان و دورههای اول دبستان بسیار مشکل میباشد تعداد قابل توجهی از آنان در مدارس معمولی ثبت نام مینمایند البته به تدریج همزمان با پیچیدگی نسبی محتوای دروس به ویژه در عواخر کلاس اول و از کلاس دوم به بعد عقب ماندگان ذهنی این قبیل از دانش آموزان بیشتر آشکار گشته وشناسایی و تشخیص آنان آسانتر می شود .
دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر نمی توانند بهره لازم و کافی را از برنامه های آموزشی کلاسهای معمولی ببرند . این کودکان در هر حال آموزش پذیر بوده و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارتهای مناسب شغلی بوده و میتوانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره مند شوند . بیشتر عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر در غالب زمینه های رشد عادی ویا در مرز عادی میباشند . تفاوت اصلی آنها با دیگران در رشد ذهنی می باشد . خیلی به ندرت آن دسته از عقب ماندگان ذهنی که همراه با علائم جسمانی و کلینیکی هیدرو سفال در میان افراد عقب مانده آموزش پذیر میشوند . معمولاًً آن قبیل از افراد عقب مانده ذهنی که با علائم بدنی و کلینیکی شناخته می شوند مانند هیدرو سفال (بزرگ جمجمه ها)میکروسفال(کوچک جمجمه ها)ویاماکروسفال(بزرگ جمجمه ها که به علت رشد غیرمتعادل سلولهای مغزی می باشد)دچارعقب ماندگی شدیدذهنی هستندوغالبا درمیان عقب ماندگان تربیت پذیر وکاملا پناه گاهی قرارمی گیرند.تشخیص افراد عقب مانده آموزش پذیر براساس آزمایشهای عمومی ورشدبدنی به دلیل آنکه غالبا مشابهت فراوان با افراد عادی دارند تقریباً غیرممکن می نمایدوامابه طور کلی می توان گفت آنهامعمولاً جثه کوچکتری داشته وازضایعات بدنی بیشتری برخوردارند درراه رفتن وبویژه صحبت کردن به طورکلی دچارکندی محسو سی هستند.البته این نیزبه دلیل همان عقب ماندگی رشد ذهنی است یا نقص بدنی.
قطعاً تکیه بر صرف این شرایط یعنی کندی در راه رفتن ویا صحبت کردن جهت تشخیص عقب ماندگی ذهنی هرگز کافی نخواهد بود . به دلیل آنکه گاهی کودکان عادی نیز در این قبیل مهارتها دچار کندی می شوند.در هرحال به طورکلی افراد عقب مانده آموزش پذیرازنظر مهارتهای حرکتی نسبت به افرادعادی ضعیف تر می باشند.
((گروه کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر))
متاسفانه تعداد قابل توجهی از این گروه از کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیردر بیشتر جاهاودرغالب موارددرموسسات وسازمانهای غیر آموزشی نگهداری می شوند و کمتر به تعلیم وتربیت آنها به معنای اعم کلمه توجه شده است.
این گروه ازکودکان حدود3/% (سه دهم درصد)کل جامعه راتشکیل می دهند.معمولا ًتعدادی از کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر درسنین دبستان در موسسات وسازمانهای مختلف وبقیه در منزل نگهداری میشوند.از نظر هوشی گروه عقب ماندگان تربیت پذیر از حدود50-25 درصدبهره هوشی برخوردارندبه عبارت دیگر هنگامی که کودکان همسال آنهاباپشت سرگذاشتن سن 6سالگی واردکلاس اول دبستان می شوندعقب ماندگان تربیت پذیر از نظر هوشی مانند بچه5/1 تا 5/3ساله هستند.
عقب ماندگی اکثر کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر به دلایل بیماری ضایعات مغزی واختلالات داخلی ناسازگاری های ژنیتیکی وغیره میباشد.وبه همین دلیل معمولا آنهادارای علائم کلینیکی وغیره هستند که به سهولت قابل مشاهده وتشخیص می باشد.
کودکان عقب مانده تربیت پذیر بر خلاف گروه عقب مانده آموزش پذیر غالباً به خاطر همان مشخصه بدنی از دوران نوزادی وطفولیت قابل شناسایی میباشند.واز همان ابتدا درراه رفتن حرف زدن ودیگرمهارتهای کلامی وبدنی وبه طور قابل توجهی دچار ضعف وکندی شدیدی میباشند پرواضح است به علل عقب ماندگی شدید ذهنی وبالطبع بدنی از این قبیل کودکان انتظاری درتحصیل آموزشهای رسمی و مهارتهای شغلی به گونه دانش آموزان آموزش پذیر نیست .
درواقع اگر چنین توانایی داشتند به آنها نیز حد اقل صفت آموزش پذیری داده می شد.افراد عقبمانده تربیت پذیرفاقد توان اداره یک زندگی به طور مستقل وخودکفایی اجتماعی واقتصادی لازم هستند.
این کودکان به طور مداوم نیاز به حمایت وسرپرستی وهدایت دارند به طور کلی هدفهای آموزشی کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر در جهت نیل به خودکفایی وتحصیل تجارب لازم است به جهت آ نکه تا آنجا که ممکن باشدفردی موثر ومفید در جامعه باشند.
درمجموع میتوان به طور واقع بینانه چنین خلاصه نمود که:
1-گر وه کودکان عقب مانده تربیت پذیر قادر به فراگیری انجام امور شخصی از قبیل لباس پوشیدن غذا خوردن ومسواک زدن نظافت شخصی وغیره می باشند وبایدآنها را کمک نمود تا انجا که ممکن است فردی مفید وموثر واقع شوند.
2-قادر به فراگیری رفتار متناسب ومطلوب در خانه ودر همسایگی وچگونگی برقرار ارتباط با خانواده ونزدیکان می باشند.
3-آنها می توانند درمنزل ویا درمدرسه ودرموسسات شبانه روزی ویا درکارگاههای حمایت شده از نظر اقتصادی مفید واقع شوند بدین معنا که بتوانندحداقل درامدی داشته باشند.
((کودکان عقب مانده ذهنی کاملا ًمتکی ویا حمایت پذیر:))
این کودکان به علت عقب ماندگی شدید ذهنی بدنی قادر به یادگیری وتربیت پذیری درامور خودیاری وانطباق با محیط وسازگاری اجتماعی نمیباشند.از نظر اقتصادی حداقل کارایی رانداشته ونمیتوانند مفید واقع شوند.بهره هوشی آنان معمولا از 25 درصد کمتر میباشدوبه
همین دلیل نیاز فوق العاده به کمک مستمر در انجام کارهای شخصی دارند.این کودکان تقریباًدر تمام مدت زندگی خود مانند نوزادان واطفال خیلی کم سن نیاز به مراقبت وسرپرستی دائم دارند به طور کلی بدون کمک دیگران قادر به ادامه زندگی وبقا نمی باشند.
تعدادی از این کودکان هرگزتوانایی آ مو ختن صحبت کردن ویا انجام ساده ترین امور زندگی از قبیل خوردن وپوشیدن را ندارند.سرپرستی وحمایت از این کودکان هرگز توانایی اموختن صحبت کردن ویا انجام ساده ترین امور زندگی از قبیل خوردن وپوشیدن را ندارند.
سرپرستی وحمایت از این کودکان نیازمند مسو لیتی است خطیر وحساس به ویژه برای والدین ومسولان امور.
هرگونه کوتاهی ومسامحه در نگهداری وحمایت از این کودکان نیازمند نشانه هائی است از فقدان مسولیت وضعف اخلاق وبیگانگی از ارزشها وگناهی است نا بخشودنی در پیشگاه خالق انسانها.